به صدا در آمدن زنگ ها

میر حمید سالک
میر حمید سالک

از هراکلیت نقل است که در یک رودخانه دو بار نمی توان شنا کرد. این جمله ناظر به این معنا است که در جهان با هیچ پدیدۀ ثابت ولا یتغیری روبرو نیستیم. جهان را باید در یک دگرگونی مداوم ارزیابی کرد. آنچه که تغییر نمی کند تغییر است. از زمانی که کلینتون و لاوروف به طور نمادین دکمه ای را برای آغاز دور جدید روابط خود فشردند، تغییرات جدیدی در سیر مناسبات حاکم بر دو کشور و جهان آغازشد. هر چشم تیز بینی، که به مشکلات منطقه حساس باشد، این تغییرات را به راحتی درک می کند. از سوی دیگر موقعیت دولت ایران هم به هیچ وجه ثابت نمانده است. در این شرایط متغیر دور جدید مذاکرات 1+5 با ایران در حال آغاز شدن است. اگر شرایط بازی تغییر کرده است، که کرده، چرا هنوز از سوی مقامات ایران، تفکری نوین، کرداری تازه و گفتاری منطبق بر زمان دیده نمی شود؟ بستۀ پیشنهادی ایران به کشورهای آن طرف میز چه تحفۀ تازه تری را با خود به همراه دارد که قبل از این به سمع و نظر جهانیان نرسیده باشد؟ تعریف کردن پی در پی یک سری داستان های تکراری چه تغییری ممکن است در روابط ایران با دیگر ممالک جهان بدهد؟

با نگاهی به روند اتفاقات پیش آمده در عرصۀ بین المللی و داخلی، در می یابیم که شرایط حال حاضر دنیا، اگر بر خلاف سیاست های حاکم بر ایران دگرگون نشده باشد، هیچ تحولی در جهت منافع دولت ایران نداشته است. این تحولات جدید قطعا از دید رهبران نظام غاقل نمانده است. اما چرا به نظر می آید مسئولین ایرانی تلاش دارند فضای قدیمی را ثابت نشان دهند؟ عمده ترین دلیل برای اتخاذ چنین روشی چیزی نیست جز استیصال دولت ایران در مقابل روشی که دول غربی، و در رأس آنها آمریکا برای تسلیم کردن ایران اتخاذ کرده اند. مسئولین سیاست خارجی ایران به خوبی می دانند که امروز توپ در زمین آنهاست. با این حال آنها می خواهند در عرصۀ داخلی نشان دهند که ابتکار عمل را در دست دارند. اما نگاهی گذرا به صفحۀ شطرنج جهانی نشان می دهد که واقعیت ها خلاف این امر را اثبات می کنند.    

 تغییر مهم در عرصۀ جهانی، خروج آهسته دنیا از بحران اقتصادی است. این مشکل روزگاری است، نفس مردم و سیاستمداران کرۀ خاکی را گرفته است. اکثر اقتصاد دانان معتقدند که  اگر چه جهان به رونق اقتصادی دست نیافته، اما سایۀ شمشیر داموکلسی که امکان هر گونه مانوری را از قدرت های بزرگ گرفته بود، هر روز کم رنگ تر می شود. این بهبودی شرایط اقتصادی در پهنۀ گیتی درست هم زمان است با موسمی که کسب و کار دولت و ملت ایران روز به روز، چون بیماری بدحال، وخیم تر می شود و با مرگ دست و پنجه نرم می کند. یعنی همان طور که با بهتر شدن  روزافزون چهرۀ مالی دنیا، رقبای ایران بر سر میز مذاکره به موقعیتی بالاتر دست می یابند، با تخریب هر روزۀ نمای اقتصادی کشور، دولتمردان کارت های بازی خود را بیش از پیش از دست می دهند. شاید به همین جهت است که غربی ها بر تحریم واردات سوخت از سوی ایران، به عنوان چشم اسفندیار مقاومت دولت ایران در برابر فشارهای جهانی، اصرار می ورزند. همان پروژه ای که از سوی نمایندگان کنگره آمریکا هم کلید خورده است. هر چند احمدی نژاد در یک بلوف آشکار سیاسی مدعی شد، قادر است ظرف یک هفته بنزین مورد نیازش را تأمین کند، اما واقعیت این است که ایران اگر می توانست، تا حالا این کار را کرده بود.

با اتفاقاتی که در یکی دو سال اخیر، به ویژه بعد از انتخابات، پیش آمده، بیشترین میزان واگرایی را در میان مسئولین نظام شاهد هستیم. این شکاف نه تنها بین اصلاح طلبان و محافظه کاران تشدید شده، بلکه در میان اصولگرایان هم تشتت آرا به شدت افزایش یافته است. از سوی دیگر، نتیجه انتخابات و حوادث متعاقب آن مشخص کرد که حاکمین از کمترین مشروعیت سیاسی در میان مردم برخوردارند. تظاهرات روز جمعه با شدت بیشتری این شکاف را هویدا کرد. بعد از ماه ها فشار بر مردم و فعالین سیاسی و به نمایش درآوردن انواع و اقسام تئاترهای مضحک، مردم میزان علاقۀ خود را به حکومت به خوبی نشان دادند! این تفرق رأی و نظر در حکومت و کاهش علنی مشروعیت آن، به شکلی جدی موجب تزلزل در میان حاکمان ایران شده است. این اوضاع باعث شده  تا در عرصۀ بین المللی نیز با بحران مشروعیت روبرو شود. امروز کمتر ناظر سیاسی بی طرفی ممکن است دولت ایران را به لحاظ حقوقی مشروع بداند. به دیگر سخن کسانی که از سوی ایران بر سر میز مذاکره خواهند نشست، از کمترین پشتوانه داخلی و جهانی برخوردار خواهند بود. این امر به کاهش قدرت هم آوردی آنها منجر می شود.

 در نقطۀ مقابل، روش سیاسی اوباما برای جلب بیشترین حمایت، در میان دشمنان و یا دوستان، موجبات اتحاد و انسجام بیشتری را در صف مخالفان دولت ایران فراهم کرده است. او با نرمش های به موقعی که در مقابل روس ها از خود نشان می دهد، هر روز تلاش می کند که مواضع آنها را به غرب نزدیک تر کند. اگر چه بحران گرجستان و استقرار سپر دفاع موشکی از سوی آمریکا در لهستان و چک می رفت که دو کشور را به روزهای جنگ سرد نزدیک کند، تغییر ساکنین کاخ سفید به این بحران خاتمه داد. تا جایی که فعلا منطقه قفقاز آرام است و سپر دفاع موشکی به بایگانی سپرده شده است، تا شاید اسباب نزدیکی بیشتر و کاهش نگرانی ها فراهم شود. ناتو به این زودی ها نقشه ای برای اوکراین و گرجستان نکشد و در مقابل دبیر کل آن از روس ها بخواهد تا در مقابل ایران با غرب همکاری نزدیک تری داشته باشد. صد البته هم این محبت ها بی پاسخ نمی ماند. روسیه موشک ها را در کالینگراد مستقر نمی کند و به رغم سخنان لاوروف، مدودف ایران را تهدید می کند که مذاکرات را جدی بگیرد و گرنه خطر تحریم را بپذیرد. اختلاف نظرهای رو به تزاید رهبران ایران در مقابل نزدیکی مواضع غربی ها به روسیه در آیندۀ مذاکرات، برای ایران درد سر آفرین خواهد شد.

رویداد دیگری که موجبات ضعف سیاسی ایران را در عرصۀ بین المللی فراهم کرده، تغییر جغرافیای سیاسی منطقه است. اوضاع عراق، به رغم وجود پاره ای از مشکلات، آهسته آهسته به سمت آرامش می رود. تلاش های فراوانی از سوی آمریکا  در دست انجام است، تا سناریوی نزدیکی به سوریه عملی گردد. در لبنان حزب الله نتوانست برندۀ انتخابات باشد. هر چند که هنوز کابوس آشوب ازآسمان این کشور رخت بر نبسته است. ترکیه با ارمنستان روابط سیاسی خود را در آینده نزدیک آغاز خواهد کرد. ارمنستانی که روزگاری به همراه ایران و یونان، در مقابل ترکیه و آذربایجان و حتی اسرائیل صف آرایی کرده بود. موافقت نامۀ سیاسی دو خط لولۀ گازی ناباکو و سات استریم در ترکیه به امضا رسیده است. دو خط لوله ای که تأثیرات عمیقی در قدرت نفوذ کشورهای نفت خیز منطقه به ویژه ایران خواهد گذاشت. باید به این مجموعه، کاهش قدرت طالبان را در درۀ سوات بیافزاییم. این کاهش قدرت، ناشی از دوری دولت پاکستان  از مواضع گذشته این کشور، در مورد نزدیکی با بنیادگرایان اسلامی، است. این دو مسئله در نهایت به ضعف طالبان و تروریست ها در افغانستان منجر شده است. امری که باعث کاهش قدرت دولت ایران برای چانه زنی در این نقطۀ استراتژیک خواهد شد. آخرین از این دست را در همسایه های شمالی شاهد بودیم. چهار کشور کنار دریای خزر بر سر این دریا به مذاکره نشستند بی آنکه نامی از ایران باشد. بر سر منافع دریایی صحبت کردند که روزگاری پنجاه درصد منافع آن به ما تعلق داشت و امروز چند در صد آن؟ شاید هیچ!!!     

این مجموعه از واقعیت ها مؤید این نکته است که دولتیان در شرایط مناسبی بر سر میز مذاکره نمی نشینند. آنها تصور کردند با پیشنهاد یک “دفتر انشا” به جای راهکارهای عملی برای تعامل با جهان، می توانند گروه مقابل را از مذاکره منصرف کند. در این صورت خود را برندۀ بازی نشان می دادند. در مقابل غرب اعلام کرد که هر چند که در بسته موضوع مفیدی نیافته اند، اما برای مذاکره آماده هستند. کلینتون حتی گفت دولت آمریکا از “پیاده رو” بیرون خواهد آمد تا بیشتر در قلب مذاکرات قرار بگیرد و “کمتر حرص بخورد”. این تحرکات سرگیجۀ شدیدی برای دولتمردان بوجود آورده است. دولت ایران و در رأس آن احمدی نژاد،ادعا می کند بر سر مسائل اتمی با کسی مذاکره نخواهد کرد. اما مذاکره کننده اصلی این دولت کسی نیست جز جلیلی که پیش از این برای مذاکرات هسته ای حاضر می شد. از یک طرف حکومت اعلام می کند برای مذاکره آماده است. از سوی دیگر متکی مدعی می شود با آمریکا مستقیما مذاکره نخواهد کرد. موضع ضعیفی که دولت ایران در آن قرار دارد، به همراه این به هم ریختگی که در میان مسئولین دیده می شود، سرنوست شومی را برای کشور رقم خواهد زد. یا آنها باید برای بقای خود راه کره شمالی را در پیش بگیرند یا به راه تسلیمی بی چون و چرا تن بدهند. آن گاه است که منافع ملی ما را بر سر میز مذاکره خواهند گذاشت تا دو روزبیشتر خود را بر اریکۀ قدرت ببینند. اما مردم روز جمعه نشان دادند که به این راحتی صحنه را ترک نخواهند کرد و شهد قدرت را به کام آقایان تلخ خواهند کرد.