آخرین تلاش‌ها در آخرین روزها

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

عماد بهاور، عضو هسته‌ی مرکزی پویش “موج سوم”  و ستاد 88 و نیز مسئول شاخه‌ی جوانان نهضت آزادی ایران، روز گذشته (چهارشنبه، 6خرداد88) در محل کار خود بازداشت می‌شود؛ در همین روز، شورای عالی انقلاب فرهنگی  به ریاست محمود احمدی‌نژاد تدریس زبان‌های قومی را در دانشگاه‌های محلی و بومی، مصوب می‌کند. اقتدارگرایان برای تداوم حضور خود در بلوک قدرت، از هیچ ابزاری فروگذار نیستند.

در روزهایی که وضع خیابان‌ها و محافل و مجامع و استقبال شهروندان از نامزدهای اصلاح‌طلب، به‌ویژه میرحسین موسوی، به‌گونه‌ای بس معنادار  پایان دوران سیطره‌ی کامل محافظه‌کاران را در ساخت قدرت، ندا داده است، اقداماتی نظیر آنچه در ابتدای یادداشت ذکر شد، در حال شدت یافتن است. از برخورد نیروی انتظامی با خودروهای شخصی‌ای که عکس و پوستر نامزدهای اصلاح‌طلب را حمل می‌کنند، تا برخورد گروه‌های فشار و موانع و برخوردهای ایذائی با مراسم نامزدهای اصلاح‌طلب (نظیر ضرب و شتم فیلمبردار مراسم استقبال بسیار گسترده‌ی مردم تبریز از موسوی)، و تا رفتار صدا و سیما و نحوه‌ی تبلیغ و انعکاس خبر برنامه‌های تبلیغی نامزدها، و حتی چگونگی تصویربرداری از نامزدها، همه و همه شواهد معناداری هستند که -مستقیم یا غیرمستقیم- آشکار می‌سازند روزهای خوبی پیش روی “طبقه‌ی جدید” مسلط در حکومت، نیست.

گزارش‌ها از شهرستان‌ها (استقبال مردم از نامزدها یا حامیان آنها، و نیز اقبال فزاینده به ستادهای اصلاح‌طلبان) و وضع پایتخت، و نیز شنیده‌ها از برخی نظرسنجی‌های معتبرتر و قابل اتکاء، جملگی واجد این برداشت است که اقتدارگرایان در “رقابت سالم” قوه مجریه را از دست خواهند داد.

 آشکار است که “بازی” هنوز خاتمه نیافته؛ پارامترهای متعددی می‌تواند بر فرجام و نتیجه‌ی نهایی انتخابات اثر گذارد، و این مولفه‌ها در کشوری در حال توسعه چون ایران، چندان غیرمترقبه و غیرقابل پیش‌بینی، نیستند. 10 برابر شدن تعداد صندوق‌های سیار اخذ رای، تنها یکی از مواردی است که صدای اعتراض هر دو ستاد اصلاح‌طلب (موسوی و کروبی) و کمیته‌ی صیانت از آراء را بار دیگر بلند کرده است.

انصاف می‌باید که جلوگیری از انتخاب مجدد محمود احمدی‌نژاد به‌عنوان رییس‌جمهور، کاری بس دشوار و البته بسیار مهمی است. پیشگیری از حضور دوباره‌ی احمدی‌نژاد و گروه همفکر و همگام او در ساخت قدرت، هرچند محال نیست، اما کار ساده‌ای هم محسوب نمی‌شود. “بزرگان” برهم خوردن “بازی”شان را به‌سادگی، تاب نمی‌آورند.

 منافع مترتب بر حضور “طبقه جدید” در بلوک قدرت، در عرصه‌های گوناگون (سیاسی، امنیتی، اقتصادی، و ایدئولوزیک) چنان معنادار است که اقتدارگرایان نهایت تلاش خویش را برای جلوگیری از تغییر روند طی شده، و ممانعت از خروج تحمیلی از حکومت، صرف نمایند و همه‌ی نیروی خود را بسیج کنند.

در یادداشتی در ویژه‌نامه‌ی نوروزی روزنامه‌ی اعتماد، سال 1388 را به خاطر وقوع انتخابات ریاست‌جمهوری در آن، “نقطه عطفی دیگر” در تاریخ تحولات سیاسی معاصر ایران، ارزیابی کرده‌ بودم. همچنان بر این باورم که مستقل از نتیجه‌ی پایانی انتخابات، 22 خرداد 1388 نقطه‌ عطفی دیگر خواهد شد؛ چه بار دیگر نام احمدی‌نژاد از صندوق‌ها به‌در آید، و چه یکی از دو نامزد اصلاح‌طلب، رئیس‌جمهور آتی ایران اعلام شود. در هر دو حالت، ساخت قدرت در جمهوری اسلامی، و تحولات اجتماعی، مسیری دیگر را تجربه خواهد کرد.

تا اینجای کار، همین که اغلب “تحریمی”‌های دیروز (انتخابات چهار سال پیش) به مشارکت در انتخابات تشویق شده و برخی، به‌صورت فعال، وارد صحنه شده‌اند، خود شاهدی معنادار از تحولات را در اختیار قرار می‌دهد.

افزون بر این، همین پاداش‌ها و هدیه‌های غریب دولت، یا مصوبه‌های جدیدش (نظیر واگذاری باشگاه‌های استقلال و پرسپولیس به مردم، یا همین طرح آموزش زبان‌های مادری و محلی) نشان می‌دهد که خواست تغییر در لایه‌های اجتماعی تا چه حد فراگیر شده و عمق یافته است.

دگرگونی‌های محتمل یا ماندگاری‌ها در ساخت قدرت، به‌شکلی غیرقابل انکار، مهم و برای همه‌ی نیروهای سیاسی و اجتماعی و شهروندان ایران، بخواهند یا نخواهند، سرنوشت‌ساز خواهد بود.

مسلط شدن تمام و کمال طبقه‌ی جدید در بلوک قدرت و تثبیت آن در نظام سیاسی جمهوری اسلامی، یا برهم خوردن “بازی” به مدد حضور فعال شهروندان و تحرک موثر جامعه مدنی. این اتفاق‌ها، چنان قابل توجه و راهبردی به‌نظر می‌رسد که اقتدارگرایان آخرین تلاش‌ها را در آخرین روزها، به صورت‌های گوناگون، محقق کنند و بروز دهند؛ از بازداشت عماد بهاور گرفته تا اعلام مصوبات غیرمترقبه و کمک‌های ناگهانی.

 

پی‌نوشت

عنوان این یادداشت، برگرفته از کتابی است به همین نام از دکتر ابراهیم یزدی در مورد انقلاب57