کیم جونگ اون، فرزند کیم جونگ ایل فرزند کیم ایل سونگ، یعنی تنها سه نفری که در تاریخ کره شمالی رسمیت داشتند، مدت یک ماه و نیم است که در هیچ مراسمی دیده نشده است. مشکل هم از آنجا ناشی میشود که اصولا مراسم در کره فقط به این دلیل تشکیل میشود که از رهبر قدردانی کنند. بنابراین وقتی رهبر در کره شمالی دیده نمیشود، انگار مراسم برگزار نشده است. این کیم جونگ اون نه به مراسمی رفت که یازده ورزشکار کره که در اینچئون مدال طلا گرفتند و در آن به جای مدال آوران، از رهبر کره قدردانی کردند، رفت و نه به مجلس رفت، نه به مراسم دیگری که همین هفته گذشته برگزار شد. به همین دلیل افراد مختلفی که موضوع کره شمالی را دنبال میکنند، در همه جای دنیا انگشت به دماغ، حیران و سرگردان، معطل ماندند که بالاخره این رهبر با آن مدل موی قشنگش کجا گم و گور شده است؟ چند احتمال وجود دارد:
احتمال اول این است که در کره شمالی یک ماه و نیم قبل کودتا رخ داده باشد و کیم جونگ اون برکنار شده باشد، منتهی کودتاچیان شاید خجالت میکشند این خبر را به مردم کره شمالی بدهند. یا میترسند که خبرش را به مردم کره بدهند و در نتیجه همه آنها از خوشحالی سکته کنند و در نتیجه تعداد جمعیت کره شمالی بعد از سکته ملی مردم به زیر هزار نفر، یعنی همانها که کودتا کردند برسد و در نتیجه کره جنوبی به کره شمالی حمله کند و بدتر بشود.
احتمال دوم این است که رهبر معظم کره شمالی پروستات گرفته و عمل جراحیاش موفقیت آمیز نبوده و بعد از دوران نقاهت، مدتی است به کوه نرفته است. نظری هم درباره پروین اعتصامی و فروغ فرخزاد نداده است. برای همین احتمالا زیر عمل جراحی مرده است و پزشکان هم از ترس اینکه سگ خور شوند، سه ماه است جرات نمیکنند از اتاق عمل بیرون بیایند و به نظامیان اعلام کردند که عمل رهبر کره شمالی چون بزرگترین رهبر جهان در بزرگترین کره شمالی است، طولانی ترین عمل جراحی جهان بوده و قرار است این رکورد در گینس ثبت شود.
احتمال سوم این است که رهبر کره که گفته میشد از ناحیه پا بشدت مجروح شده، برای عمل جراحی به بیمارستان رفته و چون هیچ پزشکی قابل اعتماد نبوده، هنوز عمل نشده و منتظرند برادرزاده رهبر که دانشجوی سال دوم پزشکی است و مورد اعتماد است، تا چهار سال دیگر فارغ التحصیل شود و رهبر کره را عمل کند و به همین دلیل فعلا خبری از او نیست.
احتمال چهارم هم این است که کیم جونگ قاچاقی و با نام مستعار به آمریکا رفته که در آنجا مک دونالد بخورد و در دیسنی لند حال کند و از آنجا خوشش آمده و به آنجا پناهنده شده و حالا هر چه میگردند پیدایش نمیکنند. البته احتمال این اتفاق چهارم ۱۲۵ درصد است.
آخرین احتمال هم این است که رهبر کره شمالی قربان عمهاش که شوهرش سگ خور شده بود، رفته است و هنوز بازنگشته است. از کسانی که از این رهبر موقشنگ اطلاع دارند، خواهشمندیم که هر اطلاعی دارند با هر تلفنی با پیش شماره ۰۰۸۵ خبر بدهند، فرقی نمیکند که چه شمارهای باشد، چون در هر حال تلفن را سازمان اطلاعاتی کره برمیدارد، تلفن بزنید و خبر را اطلاع دهید و خانوادهای را از نگرانی نجات دهید.
رهبری را سفت بچسبیم
بیایید قدر این رهبری منحصر بفرد را بدانیم. واقعا چقدر ما خوشبختیم که سیدعلی آقا رهبر مملکت است. چقدر خوب است که این رهبر معظم بالای سرماست و وسط زندگیمان نیست. البته وسط زندگیمان هم هست، ولی همین که بالای سرمان است و از آن بالا خبرش را داریم، خودش شانس بزرگی است. اصلا باید هر روز برویم دعا کنیم که ایشان رهبر ماست. تو را به خدا جلوی دعا کردن همدیگر برای حفظ این رهبر نگیرید. آقای حسن یکتا از خامنهای نقل کرد که گفته است: “اگر رهبر نبودم، مسئول فضای مجازی کشور میشدم.” واقعا چقدر شانس داریم که این رهبر، اینقدر کارهای فراوان برای ضایع کردن همه زندگی مردم دارد که نمیتواند مسئول فضای مجازی کشور شود و مردم همین دو تا نفس نیمه عمیق را در فضای مجازی میکشند. واقعا باید همگی مدد کنیم تا چوب… این چوب من کجاست؟
حالا تا یکی چوب من را پیدا کند، به این نظر علم الهدی امام جمعه مشهد و نماینده بابانوئل در خراسان توجه کنید که گفته است: “مردم بخاطر مشکلات رهبر را زیر سئوال نبرند.” این آقای علم الهدی مثل اینکه حالش خوب نیست. اگر بخاطر مشکلات مردم رهبری را زیر سئوال نبرند، پس بخاطر چی زیر سئوال ببرند؟ آیا میشود بخاطر پیشرفتهای ادبی یا قهرمانی والیبال یا افزایش کیفیت هنر سینما و نمایش و گرافیک یا نقاشی یا موسیقی رهبری را زیر سئوال برد؟ ما مجبوریم که به دلیل مشکلات رهبر را زیر سئوال ببریم. اصلا ما کاری نداریم، فقط قصدمان این است که رهبری را زیر سئوال ببریم. خود آقای علم الهدی زحمت بکشد و بگوید به چه دلیل بهتر است این کار را بکنیم. ولی اگر منظورش این است که کلا رهبری را زیر سئوال نبریم که اصولا چنین چیزی ممکن نیست. یعنی منطقی نیست. ما که نمیخواهیم قاضی بشویم که رهبری را زیر سئوال نبریم. باز اگر میخواستیم قاضی شویم حرفی بود. در آن صورت به فرمایش رئیس کل دادگستری استان تهران گوش میکردیم که گفته است: “کسی به رهبر کوچکترین تردیدی داشته باشد، نمیتواند قاضی شود.» به این میگویند اند دموکراسی و آزاداندیشی. واقعا ما چقدر غافلیم. البته نه مثل آن غافل که مصباح گفته بود « انسان غافل مثل سگ و الاغ است.” اون را بهش می گویند توصیف فلسفی آینه مدار.
حالا که اسم رهبری آمد، یادم افتاد به اینکه وقتی که در ایران بودم، به هر نشریهای که میرفتم و در آنجا کار میکردم، دو ماه نمیگذشت که آن نشریه توقیف میشد، یکی از فامیلها به من میگفت، تو این همه وجودت نحس است که هرجا پا میگذاری آنجا تعطیل میشود، بخاطر این ملت برو کارمند بیت رهبری بشو، شاید آنجا هم تعطیل شد. واقعا چه اشتباهی کردم نرفتم. و چقدر خوب است که خامنهای رهبر کشور است و مسئول فضای مجازی کشور نیست. جدا عرض میکنم.
ملاله و کاتیاش ساتیارتی نوبل صلح گرفتند
ملاله یوسف زی دختر ۱۷ ساله پاکستانی که برای حق تحصیل دختران فعالیت میکند به طور مشترک با کایلاش ساتیارتی فعال هندی حقوق کودکان برنده نوبل صلح شدند. مردم پاکستان و هند این انتخاب را جشن گرفتند. واقعا هم جشن گرفتن دارد. خیلی از دختر بچههای پاکستانی که ملاله مدتهاست برای حق تحصیل آنها تلاش میکند، در شهرهای مختلف پاکستان جشن گرفتند و خوشحالی کردند و از اینکه یک زن هموطنشان نوبل صلح گرفت، خوشحال شدند. چرا نشوند؟ ایرانی نیستند که وقتی شیرین عبادی جایزه نوبل صلح را بخاطر فعالیتهایش در مورد حقوق کودکان گرفت، حکومت ایران ناراحت بشود، رهبر ایران حالش خراب شود، قوه قضائیه ایران چنان برخورد کند که انگار شیرین عبادی با گرفتن نوبل صلح بزرگترین جنایت را کرده و کاری کنند که طرف از کشور فرار کند و دیگر پشت سرش را هم نگاه نکند.
خوش به حال ما ایرانیان عزیز که وقتی شیرین عبادیمان جایزه نوبل صلح گرفت، قبل از اینکه فکر کنیم به چه دلیل به او جایزه دادند، یا اصلا نوبل صلح چیست، یا اینکه رقبای عبادی چه کسانی بودند، یا اصلا چقدر ارزشمند است که شیرین عبادی به عنوان زن ایرانی جایزه گرفته، به اولین چیزی خیلیها برایشان اهمیت داشت، این بود که آن یک میلیون دلار جایزه را شیرین عبادی میخواهد چکار کند؟ اصلا انگار پولی که جایزه داده بودند، ارث پدر ما بود. خیلیها میگفتند چرا پول بیت المال را دادند به عبادی، بابا! بیت المال کجا بود؟ خیلیها هم میگفتند عبادی حتما دزد است، وگرنه چرا ما یک میلیون دلار نداریم؟ هنوز هفت دقیقه از اعلام خبر نوبل عبادی نگذشته بود که دوستان سابقاش میگفتند “این خانم از وقتی میلیونر شده یه جوری با ما حرف میزنه. داره ما رو تحقیر میکنه، فکر میکنه آدمه…” بابا! این هنوز هفت دقیقه نیست نوبل صلح گرفته. برای چی؟
سیاستمداران ایرانی هم عوض اینکه خوشحال باشند که عبادی به عنوان یک ایرانی نوبل گرفته، با تمام وجود سعی میکردند ثابت کنند که نوبل جایزه بی ارزشی و کیهان هم کشف کرد که این شخص معلوم الحال به خاطر اختراع دینامیت پولدار شده و این پول چون سهم امامش داده نشده شرعی و حلال نیست و نباید گرفته می شد. حالا دیگر مارادونا را هم ول میکردی باید اصغر را میگرفتی.انگار صلح یک موضوع هنری و روانشناسی یا شیمی و فیزیک است.و خوب! معلوم است که صلح یک موضوع سیاسی است و باید انتخاب برنده نوبل با معیارهای سیاسی باشد. خیلی خوشحالیم که ملاله و کایلاش ساتیارتی نوبل گرفتند و چقدر خوب است که هندیها و پاکستانیها از اینکه آنها جایزه گرفتند، خوشحالند و جشن میگیرند. تبریک تبریک تبریک.
حرام خوری و حرام گوئی
بگو اگر قرار شود حرام گوئی متوقف شود، از هفته آینده باید در نماز جمعه را گل بگیرند، اگر قرار شود حرام گوئی متوقف شود، از هفته آینده یک مداح حرف مفت زن که یک مشت دروغ و دغل را به اسم اتفاقاتی که برای امامان افتاده میگویند همه باید خف بمیرند و ذرت پرتاب نکنند. اگر حرام گفتن ممنوع شود که کلا مجلس تعطیل میشود و باید درش را بست و دو تا قفل محکم روی آن، اگر حرام خوری ممنوع بشود که باید نصف مسئولان کشور همه ثروتشان را از دست بدهند، اصلا همین که هزار تا امام جمعه که روز پنجشنبه نبش قبر میکنند و آنها را میآورند با ماشین حمل اموات به محل نماز و دو ساعت حرف مفت میزنند و بعد برمیگردند به بایگانی راکد، خودش مصداق بارز حرام گوئی و حرام خوری است. آن وقت آقای کاظم صدیقی گفته “حرام خواری و حرام گوئی را از بین ببریم تا درهای خداوند باز شود.” خوب! کاظم خان! اگر حرام خوری و حرام گویی تعطیل شود که چیزی از جمهوری اسلامی باقی نمیماند. بدجنس! برانداز شدی و به ما خبر نمیدهی؟
تفکیک جنسیتی زنان از شوهران
آقا جان! شما حرف نزن، بخدا همه راضی ترند. دو تا پیام میدهی در حمایت از فوتبالیستها، از همان تاریخ فوتبالیستهای ایران در همه مسابقات جهانی میبازند. ده دقیقه درباره پیشرفت ایران در تولید موشک حرف میزند، هفته بعد مرکز تولید موشک کشور منفجر میشود و همه مسئولان موشکی سپاه کشته میشوند. به محض اینکه تصمیم میگیرد که جهاد اقتصادی اعلام کند، همان سال ارزش پول کشور نصف میشود. حالا هم که دو کلمه از پروین اعتصامی تعریف کرده، مطمئنم تیراژ کتابهای پروین اعتصامی به صفر میرسد. دو سال است گیر دادند به اینکه هر چه دختر است باید تند و تند با هر چه پسر است ازدواج کنند. آقای رهبر در ضرورت ازدواج در سن پائین حرف زده، ائمه جمعه گوش مردم را با سفارش به ازدواج در سن بیست سالگی کر کردند. قرائتی زد رو دست همه و از دختران دبیرستانی خواست ازدواج کنند، لابد فردا مصباح یزدی هم میخواهد بگوید دخترها به محض اینکه علی گویان به دنیا آمدند عاقد باید آنها را از دست قابله بگیرد و عقدشان کند.
همزمان با همین حرفها در همین شش ماه گذشته شهرداری تهران همه زنان کارمند را از مردان کارمند تفکیک کرد که کانون خانوادهشان داغ بشود، کار زنان در کافی شاپها، برای کار در تاکسیرانی ممنوع شد، حضور زنان در استادیوم همچنان ممنوع است. برای چی؟ برای اینکه کانون گرم خانواده یخ نزند. همه این حرفها را زدند و کارها را کردند تا معاون قوه قضائیه و رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور گفت: “ازدواجهای ثبت شده ۶ درصد کاهش داشته و تعداد طلاقها ۲ درصد افزایش داشته است.” تعداد طلاقها ۶۳ هزار مورد در پنج ماهه اول سال ۹۳ بوده است. حالا هی حرف بزن، هی حرف بزن، هی حرف بزن.