گاس ون سنت فیلم های متفاوتی در کارنامه اش دارد و هر از چند گاه با طبع آزمایی در زمینه های تجربی تازه حتی سبب حیرت علاقمندانش می شود. او که از واپسین سال های دهه 1980 با فیلم های Drugstore Cowboy و سپس آیداهوی خصوصی من جایگاهی با اهمیت در میان سینماگران مستقل آمریکایی برای خود دست و پا کرد، هنوز از تجربه در حیطه های تازه روی گردان نیست. پس از آخرین روزها درباره کرت کوبین که آخرین قسمت از یک سه گانه بود، این بار برای اقتباس از رمان بلیک نلسون درباره اسکیت سواری جوان پشت دوربین قرار گرفته است. با ون سنت درباره پارانوئید پارک گپ زده ایم…
گفت و گو با گاس ون سنت کارگردان پارانوئید پارک
جوانی، خشونت و ملال
چه چیز شما را به طرف اقتباس از رمان بلیک نلسون سوق داد؟ این رمان چه همگونی با افکار شما دارد؟
داستان یک اسکیت سوار جوان پورتلندی بود و بی نهایت جذاب. مخصوصاً چیزی که در داستان نظر مرا جلب کرد تاکید داستان روی وضعیتی خفقان آور است. تا جایی که توانستم با ساختار قصه را تغییر دادم. فیلم نسبت به کتاب قسمت های اضافی ندارد، ولی از نظر ساختاری بسیار متفاوت است.
آیا از رفتار روان بیمارانه تاثیر گرفتید؟
بله. اما نه از رفتار قاتلین، بلکه از تیپ های روان بیماری مثل آن چیزی که نیکول کیدمن در به خاطرش مردن نقش اش را بازی می کرد. وقایع خشونت باری که در مدارس رخ داد و در فیل سعی کردم نشان شان بدهم، خیلی توجه مرا جلب کرد، اما همزمان انواع دیگری از خشونت نیز در این محیط وجود داشت.
فیلم روی موضوع جالبی انگشت می گذارد.
انسان وقتی درباره خودش احساس نگرانی می کند و یا زمانی که دچار حواس پرتی و غفلت می شود می تواند به دیگران لطمه بزند. قسمت اعظم این تم از طرف لورن به فیلم اضافه شد. درباره جنگ [عراق] حرف زد و به شکلی طبیعی بچه های دیگر هم توجه شان به این موضوع جلب شد.
آمار اقتباس از روی کتاب بسیار افزایش پیدا کرده….
به نظر من فیلمسازها به خاطر راحتی این کار، خیلی از کتاب ها استفاده می کنند! چون راحت تر از الهام گرفتن از یک کتاب و نوشتن قصه ای متفاوت است. می شود به این موضوع این طور نگاه کرد، خود کتاب ها هم از قصه زندگی کس دیگری اقتباس شده است.
چرا بازیگران تان را از میان دانش آموزها انتخاب کردید؟ ایا دلیل این کار دارا بودن نوعی معصومیت-که در بازیگران حرفه ای یافت نمی شود- می تواند باشد؟
بازیگرها را فقط از میان کسانی که به سایت من در Myspace مراجعه کردند، انتخاب نکردم. البته یک آگهی در آن سایت منتشر شد. به نظر من آنها صاحب سویه منفی این شغل[بازیگری] نیستند، چون حرفه ای بودن یعنی وابستگی به مجموعه ای برگزیده از مرزبندی ها و صاحب سبک و روش بودن…یعنی گفتن “راه انجام این کار این است یا این نیست” . کسی که بازیگر نیست به خاطر نا آشنایی با این نوع مرزبندی ها، فقط به راحتی کاری را می کند که باید انجام بدهد.
چرا همزمان با فیلم 35 میلی متری و سوپر 8 فیلمبرداری کردید؟
چون اسباب کار اسکیت سواری، سوپر 8 و نوار ویدیو است. در فیلم بیشتر صحنه های اسکیت سواری را با سوپر 8 فیلمبرداری کردیم. یکی از دلایل اصلی این بود که فیلمبردار نمی تواند موقع اسکیت سواری دوربین بزرگی دست بگیرد، کار بسیار سختی است. از طرف دیگر اسکیت سوارهای واقعی هم از دوربین 35 میلی متری استفاده نمی کنند، چون وسیله بسیار گران قیمتی است. ولی بقیه صحنه های فیلم همه با 35 میلی متری فیلمبرداری شد.
بعد از سه گانه آخرتان که صاحب نماهای ساکن و پی در پی بود، انتخاب کریستوفر دویل کمی تعجب انگیز به نظر می آید. چرا او را انتخاب کردید؟
بله، کریس یک سینماگر مستقل است و فردی عاشق سرعت شناخته می شود. نمی دانم نظرش درباره قاب های ساکن چه می تواند باشد. ولی به نظر من این فرجام سبک دهه نودی وونگ کار وای است. وقتی برای اولین بار با کار وای شروع به کار کرد، تا جایی که ممکن بود از قاب های تابت استفاده کرد. من سعی کردم و کریس را به سوی فیلمبرداری پر تحرک با نقطه دید گسترده هل بدهم. اما کریس کمی دوراندیش تر بود و گفت: “خوب، ما که قصد نداریم خودمان را تکرار کنیم”. یعنی هدف ما تنها این نباشد که بدون وابستگی به سه پایه و با استفاده از دوربین روی دست سعی کنیم نماهای متحرک خلق کینم. به همین خاطر در فیلم شیوه های مختلفی دیده می شود. در فیلم شیوه های متفاوتی هست که به شکل آگاهانه از فیلم های دوره اخیر وونگ کار وای وام گرفته ام و با جسارتی که دیدن این صحنه ها به من داد سکانس های پیچیده ای در فیلم خلق کردم. البته کریس قبلاً فیلمی با قاب های ایستا فیلمبرداری کرده بود، منظورم بانویی در آب شیامالان است. ولی دنیای اسکیت سواری را نمی شود با قاب های ثابت تصویر کرد، چون که دنیا را از روی چرخ ها می بینید.
شنیدم که بعضی قسمت ها که از فیلم سوپر 8 استفاده کرده اید، طولانی تر از وضع فعلی بود. در مورد کار روی صدا هم حساسیت خاصی داشتید و این که تاکید شما در مرحله بعد از فیلمبرداری روی چه چیزی بود؟
خیر، قسمت هایی که با سوپر 8 فیلمبرداری شده به غیر از چند صحنه اسکیت سواری، همین هایی است که در فیلم دیده می شود. در زمینه صدا با متخصصین زیادی روی جزئیات کار کردم. روش ساده ای برای صدابرداری انتخاب کرده بودیم، اما میکروفون هایی که از از طرف ایتون رز انتخاب شد کار را کمی سخت و پیچیده کرد. صداهایی که سر صحنه ضبط شده بود موقع تدوین با موسیقی پوشانده شد. البته موسیقی به اندازه کافی بومی نبود. مرحله بعد از فیلمبرداری خیلی طولانی نبود و حدود دو هفته بیشتر طول نکشید.