هفته گذشته گروهی از فعالان سیاسی و قلم بدستان و ایضا مخالفان نظام لجبازولایی، در نامه ای سرگشاده برای نخستین بار علنا از زمامداران امروزکشور مان ایران، خواستند دست از لجاجت بی منطق برای تولید سلاح اتمی بردارند، چرا که ملت تحت سلطه خود را به دلواپسی ای گرفتار کردند که در آن عاقبتی جز جنگ و آوارگی و نابودی آب و خاکشان نمی بینند؛ و این دلواپسی از این روست که از هر سو می نگریم جز قهر و غضب و تهدید جهانیان نمی بینیم واین غضب، نه از حسادت دنیا به ثروت بر باد رفته ی اجدادی مان، نفت است، و نه از غبطه مردم جهان بر رفاه و آسایش نداشته مان، بلکه در کلامی کوتاه، همه از نابلدی سکاندارانی است که این سفینه را بی قطب نما و با رمل و اسطرلاب به ورطه طوفان جنگ می کشانند.
صدورقطعنامه های پی در پی وشبیخون های گاه و بیگاه دشمنان ـ چون واقعه اخیر انفجار در زاغه های مهمات پادگانی نزدیک کرج ـ که منجر به کشته شدن مردم بی گناه گردیده. همه و همه، اسباب دل نگرانی هایی است که هر ایرانی وطن پرستی را به دلشوره می اندازد.در عوض آنچه می بینیم لجاجت و عدم درایت و هل من مبارز کشیدن های بی اساس دولتمردانی است که با همه ادعای درایت های نداشته شان، دشمن تا قلب سیستم های امنیتی آن رخنه می کند. از این رو دل واپسی هایمان را نه تنها در اعتراض هایمان که با نوشتن نامه ها و بیانیه ها فریاد می زنیم و می گوئیم :
دلشوره داریم، دلشوره تحریم ها یی که یکی پس از دیگری از راه میرسند و تازه ترین آنها از پس انتشار گزارش اخیر آژانس بین المللی انرژی اتمی در راه است تا فقر و تنگ دستی مضاعفی گریبانمان را بگیرد و تو گویی به چشم دولتمردان امروز این آب و خاک این همه فلاکت ملت دیده نمی شود که هر دم با ادعایی بی اساس این همه محدویت جهانی را به هیچ می نگارند و آن را تکه کاغذ پاره های بی اثر می خوانند و با اعلام آمار های غیر واقعی از میزان تورم و گرانی ، کما کان سعی در فریب مردم دارند.
دلشوره داریم ، دلشوره ی بی تدبیری ها . بی گمان این جهانی که مدام از نبود صلح و آزادی در آن آه میکشیم، بر مدار زور و قدرت میگردد اما با این همه بر اندیشه و تدبیر هم استوار است که امروزه، کسب قدرت، تنها به سلاح زور و ثروت میسر نیست، که تدبیر و درایت هم میطلبد، و این حقیقتی است که اگر زمامداران امروزاین آب و خاک بپذیرند باید به حکم همان دینی که بدان اقتدا می کنند، وبه زور آن را ترویج می دهند، دست از لجاجت حکم راندن بر هم کیشان خود کشیده و بگذارند در سایه امنیتی که در حال حاضر وجود ندارد ، با انتخاباتی آزاد، زمام گسیخته امور این کهنه دیارتوسط مدبران سامان گیرد .
دلشوره داریم، دلشوره مرگ باور هایمان تا مبادا آن گفته از سید جمال تازه بماند که می گفت در غرب هم اسلام هست، ولی مسلمان نیست، اما در کشور ما، مسلمان هست و اسلام نیست .
دلشوره داریم، دلشوره نسل امروزی که از ظلم بی رویه عالمان خدای جوی، تنها به جرم آزادی خواهی،یا به دار آویخته می شوند، و یا در حبس ، سال های جوانی را می گذرانند؛با درد و شکنجه و یا بیماری های تحمیل شده از شرایط زندان ،همچون حسین رونقی ملکی جوان جان به لب رسید ه ای که به جرم نوشتن از آزادی در وبلاگ خود، امروز درحبس ناروا بیماری بر تار پودش رخنه کرده و در اثر وخامت حال جسمانی با مرگ دست و پنجه نرم می کند
و بالاخره اینکه دلشوره داریم، دلشوره جنگی نا خواسته ، جنگی که اگرهنوز بوی باروت و تفنگ آن در کوچه پس کوچه های شهر مان نیست اما سایه شوم آن را حتی در خانه هایمان احساس می کنیم و سال های جنگ نا خواسته با عراق را تداعی می کند که هنوز، شهر های ویران شده چون اهواز و خرمشهر از آتش این بلای خانمان سوز ویرانند و آباد نگشته اند .
تو شهر دل واپسی،
نمی پرسند ازکسی
دلتو کشته کسی،
یا اسیر قفسی
همه با هم غریبه
همه رنگا پریده
همه آدم آهنی
کسی شادی ندیده