سارا سماواتی
مرگ ناگهانی احمد بورقانی، نه فقط اهالی مطبوعات که اهل قلم را در داخل و خارج و با هر گرایشی به یک گونه متأثر کرد. درباره او با عیسی سحرخیز، مدیرکل مطبوعات وزارت ارشاد و روزنامه نگار، و همچنین علی اصغر رمضانپور، معاون مدیر کل این وزارتخانه در زمان حضور بورقانی در آنجا و در دولت اصلاحات ـ و هر دو همکاران سالیان او ـ گفت و گو کرده ایم. هر دو بر این نکته تاکید دارند که ”بورقانی، سنگ صبور همه بود”. هم آنها که از افراطیون شاکی بودند و هم آنها که از رهبران اصلاحات. این مصاحبه در پی می آید.
علی اصغر رمضانپور در باره نحوه آشنایی و همکاری با او می گوید:
در آن دوره ای که من معاون اداره کل مطبوعات داخلی بودم، یعنی دوره وزارت آقای “خاتمی” در ارشاد، آقای بورقانی در خبرگزاری بودند. پس از آن، زمانی که ایشان مسئولیت معاونت مطبوعاتی را داشتند، من مسئول معاون فرهنگی مطبوعات در وزارت ارشاد بودم. بورقانی یکی از مؤثرترین چهره های اصلاحات در ایران بود. بعد از انقلاب، در زمان تصدی آقای دکتر خرازی در خبرگزاری پارس، که بعدها نامش به ایرنا تغییر کرد، او در آنجا با تسلطش بر کار حرفه ای، و با آزاد اندیشی که داشت، نقش مهمی در سازماندهی ایفا کرد. بورقانی با روحیه مردم دوستی و برخوردهای انسانی که با همه داشت، از همه اعتبار خود، به ویژه در میان مذهبیون استفاده کرد تا بتواند فضای حرفه ای آزادی در خبرگزاری به وجود آورد. او نقش مهمی در کار سازماندهی کار خبر در زمان جنگ داشت، و همینطور بعدها نقش مهمی در کمپین تبلیغاتی آقای خاتمی در هر دو دوره ریاست جمهوری ایشان. در زمینه نشر هم به دلیل دانش و همچنین ارتباطات گسترده ای که با اهل قلم و مطبوعات داشت، و اشنایی های فراوانش با اهل قلم، در نزدیک کردن روابط جناح های مختلف با یکدیگر بسیار موثر بود. به طور کلی او در دوره اصلاحات، از پیشینه خود در دوره تصدی معاونت مطبوعاتی استفاده کرد و در توسعه مطبوعات در ایران، اقدامات مؤثری انجام داد.
مسئولیت مطبوعاتی مستقیم وی در دوره جنگ چه بود؟
او چون مسئولیت کادر خبری خبرگزاری ایرنا را داشت، در واقع مدیریت اخبار جنگ را، هم در زمان مسولیت آقای خاتمی و هم آقای خرازی، بر عهده داشت.
رمضانپور در باره دوره نمایندگی بورقانی در مجلس می گوید:
او در دوره ششم وارد مجلس شد و میشود گفت که هیچ نماینده ای در مجلس به اندازه او در ایجاد ارتباط با همه جناح های مختلف، چه آنهایی که در مجلس نماینده داشتند و چه آنهایی که نداشتند، تلاش نمی کرد. بسیاری از حمایت های سیاسی و خبری از فعالیت های مجلس را، احمد بورقانی به عمل آورد.وی همچنین فعالیت های زیادی بخصوص در ارتباط با کمیسیون اصل نود داشت که در واقع رسیدگی به تخلفاتی بود که در کشور صورت می گرفت. در برخی موارد در حل آنها موفق می شد و بعضی اوقات هم نه؛ در هر حال به دلیل آن تلاش ها تحت فشار فراوان قوه قضائیه بود.
او هم به دلیل موقعیتش در دوره معاونت مطبوعاتی ارشاد، و هم به دلیل وظایف نمایندگی اش در مجلس، پرونده هایی داشت که دائم او را مجبوربه مراجعه به دادگاه می کرد. امری که انصافاً فشار زیادی به لحاظ روحی و جسمی به او وارد می آورد. به ویژه آنکه در ایران تقریباً همه فعالان آزاد اندیش پرونده قضایی دارند. او بیش از آنکه سیاستمداری حرفه ای باشد، یک فعال سیاسی آزاد اندیش و طرفدار حقوق بشر بود. او سنگ صبور همه جناح ها بود. چه آنها که از دولت ایران شاکی بودند و چه آنها که از رهبران اصلاحات.به همین علت پرونده سازی های قضایی زیادی هم برای او کردند که بیشتر ناشی از پای بندی وی بردفاع از آزادی مطبوعات و دفاع از حقوق مردم بود.
وقتی از فشارهای روحی و جسمی صحبت می کنید، به علت بیماری و درگذشت او اشاره دارید؟
ببینید برای کسی که عمر خود را در راه آزادی اندیشه و عقیده و پیشرفت مردم ایران صرف کرد، تحمل بی مهری هایی که در دو سال اخیر نسبت به او صورت گرفت، انزوایی که از طرف دولت آقای احمدی نژاد به او تحمیل شد، و فشار زیادی که حتی در ارتباط با زندگی شخصی برای او ایجاد کرده بودند، بسیار دشوار بود. ضمن اینکه اینکه بسیاری از مردم هم که عادت کرده بودند به او به عنوان یک پناه مراجعه بکنند، بازهم ارتباطات خود را باوی داشتند و او بدون اینکه دیگر آن موقعیت گذشته را داشته باشد، مجبور بود برای تحقق خواسته های آزادیخواهان و مردم عادی تلاش کند. من فکر می کنم بیش از هر چیز به علت فشار شدید کار و فشارهای روحی بود که او نتوانست در مقابل این بیماری مقاومت کند. به خاطر دارم که وقتی معاونت مطبوعاتی به وی پیشنهاد شد، بسیاری از چهره ها و شخصیت های اصلاح طلب که در واقع به دلیل تلاش های وی مطرح شدند، با این پیشنهاد مخالفت کردند و گفتند او جوان است. فراموش نمی کنم که سرانجام در مراسم تودیع او هم هنگامی که وزیر وقت او را چریک خطاب کرد و گفت دیگر دوره چریک بازی تمام شده است، وی پاسخ داد: ما برای پیشبرد آزادی اگر از در بیرون مان کنند از پنجره برمی گردیم؛ و به تلخی از آنجا خارج شد.
و عیسی سحرخیز در باره آشنائی اش با احمد بورقانی می گوید:
با آقای بورقانی من در آغازکار مطبوعاتی ام آشنا شدم. در بهار سال 1361 که من به خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران رفتم، او سردبیر بخش سیاسی خبرگزاری بود. پس از آن، ما سالهای سال در واقع یا با هم، و یا به گونه ای در ارتباط با هم کار کردیم. آقای بورقانی مدتی از خبرگزاری رفت و دوباره در مقام رئیس خبرگزاری در نیویورک بازگشت. تا اینکه در سال 67 یا 68 که ویزای خانواده او در آمریکا تمدید نشد و اقامت خود ایشان هم دیگر ممکن نبود، اداره دفتر خبرگزاری در نیویورک با مشکل روبه رو شد. در آن دوران، من هم بعد از اتفاقاتی که در وزارت ارشاد افتاده بود و استعفای آقای خاتمی، اصرار داشتم که از خبرگزاری بروم. اینجا بود که آنها یک راه میانه برای من یافتند که در تهران نباشم. اینطوری هم مشکل من حل می شد و هم مشکل آقای بورقانی. من به آنجا رفتم و حدود یکماه با هم بودیم. سپس او برگشت و به کار انتشارات پرداخت تا زمانی که آقای خاتمی، این بار در جایگاه رئیس جمهور برگشت و آقای بورقانی پست معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد را بر عهده گرفت.
من در استانبول بودم که آقای بورقانی تماس گرفت که باید زودتر برگردی تا وضع مطبوعات را در اینجا سامان بدهیم. در واقع وی در آنجا به عنوان معمار پروسه مطبوعاتی کشور مشغول به کار شده بود و داشت تیم خود را گرد هم می آورد. من هم به ایران برگشتم و این بار در وزارت ارشاد کنار هم قرار گرفتیم. اما زمان زیادی طول نکشید، شاید یکسال و نیم که فشارها بر مطبوعات افزوده شد و در شرایطی قرار گرفتیم که قرار شد ما که مدیران ایشان بودیم اول استعفا بدهیم و بعد ایشان کنار بروند. اما وضعیت جوری پیش رفت که اول آقای بورقانی استعفا کردند و بعد هم ما کنار رفتیم.
با بیرون رفتن از ارشاد، همکاری های ما در فضای مطبوعات و روزنامه و نشریاتی که حاصل بذری بود که آقای بورقانی و آن تیم پاشیده بودند، مستقیم و غیر مستقیم ادامه یافت. دورانی که بهار مطبوعات نام گرفت. در آن دوران ما کماکان با هم بودیم تا شب درگذشت وی، در جلسه ای که باز قرار بود با هم باشیم، اما من به علت بیماری نتوانستم در آن جلسه حاضر شوم. اینطور شد که ساعاتی بعد در کنار جنازه او در بیمارستان قلب تهران ایستاده بودم؛ دیروز هم که همراه او به بهشت زهرا رفتیم؛به جایی که به اصحاب رسانه تعلق پیدا کرده و او برای تخصیص آن به مطبوعاتی ها ـ با خاک سپاری مهران قاسمی ـ خیلی تلاش کرد؛ و لابد هرگز فکر نمی کرد که دومین نفر خودش باشد.
عیسی سحرخیز در مورد مجلس ششم و بعد از آن، چنین می گوید:“آقای بورقانی در انتخابات مجلس ششم کاندیدای اصلاح طلبان و به یک معنا نماینده جامعه مطبوعات و سرلیست روزنامه نگاران بود. امروز که روزنامه های آن دوران را نگاه می کردم، می دیدم که هشت سال پیش در چنین روزهایی که جامعه مطبوعات ایران برای پیشبرد اصلاحات، تلاش می کردلیستی برای مجلس ششم بدهد، هر کس، هر جا یک فضای خالی می یافت، عکس بورقانی را می گذاشت. یعنی تلاش همه این بود که بورقانی در جایگاهی مناسبی وارد مجلس شود. به این ترتیب بود که او به عنوان نماینده نهم از لیست سی نفری وارد مجلس شد و در انجا مدتی هم مسئولیت هیئت رئیسه را به عهده گرفت و کمک کرد که روزنامه نگاران و مطبوعاتی ها بتوانند پوشش مناسبی به اخبار خانه ملت بدهند. مجلس ششم که تمام شد بورقانی به همان حوزه مطبوعات و نشر کتاب باز گشت. ولی به علت موقعیت دولتی و سپس نمایندگی مردم در مجلس، متأسفانه دادگاههای متعددی برایش بر گزار و سرانجام حکم انفصال از مقام دولتی را برایش صادر کردند. بعد هم آن حقوقی را که بابت سالهای عمر و جوانی اش باید دریافت می کرد، قطع کردند و در عمل نگذاشتند هیچ پست و شغلی داشته باشد. با این حال بورقانی درفضای مطبوعات ایران و در انجمن صنفی روزنامه نگاران، حاضر بود و در رسانه های ایران، قلم می زد و همچنان پرتلاش و پر توان بود.
از سحرخیز می خواهم اگر نکته خاصی در مورد بورقانی هست بگوید و جالب اینکه او به همان ویژگی هایی اشاره می کند که دوست و همکار دیگر بورقانی، یعنی رمضانپور:
در همین 24 ساعتی که از فوت او می گذرد، نوع واکنشی که اهالی مطبوعات، روزنامه نگاران، مدیران، در داخل و خارج نسبت به او در گفته و نوشته ها، داشته اند، نشان می دهد که این کنار گذاشتن ها و برکناری ها، چیزی از شأن و مقام بورقانی و بورقانی ها کم نمی کند. بلکه آنها را در دلها زنده تر نگاه می دارد و همیشگی. بورقانی همیشه این نقل را از شیخ حسن خرقانی تکرار می کرد که: “هر که در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید چه آنکس که به درگاه باری تعالی به جانی بیارزد، البته بر خوان ابوالحسن به نانی ارزد.” بورقانی فکر می کرد هر کسی که روزنامه نگار است و اهل مطبوعات، باید از بیت المال استفاده کند، حتا اگر در مخالفت دولت و حکومت بنویسد.