می گویندچرچیل به دلیل شناختی که از ایران و ایرانیان داشت، روزی به جانشین خود آنتونی ایدن گفته بود، ایرانیان با همه همسایگان خود فرق دارند، هرسال مصاف با آنها مشکل تر است. آنها بازی سیاست جهانی (دیپلماسی) را می دانند و بسرعت فرا می گیرند، اما در سیاست داخلی و اداره خود عقب ماندگی ها دارند.
این گفته از پیرسیاست کشور انگلستان، که از قضا اخیرا بعد از آشتی کنان ماجرای هسته ای در ژنو، کاردار هندی تبار خود را برای از سر گیری رابطه بین دو کشوربه ام القرای شیعه فرستاده است، بار ها در طول تاریخ معاصرو یا دست کم در همین سی و پنجسال حاکمیت نظام ولایی مصداق پیدا می کند و شاهد بوده ایم که زمامداران این آب و خاک برای حل و فصل مشکلات خارجی خود تبحر دارند.
برای نمونه بیادتان می آورم آن زمان که امریکا، این یگانه ابر قدرت دنیا از پی اهدافی که اربابی بر جهان در آن نهفته است، به کشور عراق حمله کرد، و آن را به تصرف خود در آورد، جهانیان بلاتفاق به این باور رسیده بودند که حکما هدف بعدی این دایناسور مست، ایران است که خود دغدغه ای بزرگ برای دولتمردان این آب و خاک بود. اما آنچنان که شاهد و ناظر بودیم تا کنون چندین بار در پی اتخاذ سیاستهای بزنگاهی و یا بقول حضرت “آقا” همان دیپلماسی “نرمش قهرمانانه”، از شرایطی که هر آن بیم حمله بیگانگان بود خلاصی یافته.ماجرای توافق هسته ای اخیر در ژنو هم اگر چه از زور فشار تحریم ها و ترس از حمله و فروپاشی نظام بود اما ازمهمترین عوامل بروز خلاقیتی همچون دیپلماسی سازش بوده است.
به گواهی تاریخ، جستن از مهلکه های خطر سازاز گذشته های دور در پیشینه زمامداران سرمست از باده قدرت وجود داشته وهمواره جز لاینفک دیپلماسی دیکتاتوران بوده است. آنچنانکه در تاریخ این کهنه دیارهم ثبت است که گاه حاکم و یا ولی امری برای حفظ قدرت با انعقاد قرارداد های آنچنانی و یا با بذل و بخشش گوشه ای از خاک این گستره تاریخی از مهلکه جان بدر برده وبر دوام و بقای خود افزوده است. همان طور که امروز نظام ولایی با همه گردنکشی هایی که در برابر جهان زورمند داشت به یکباره بر اثر فشار تحریم ها و ترس از فروپاشی به روش مرسوم همه دیکتاتوران سالوس وحیله گرتن به سازش می دهد.
تا این مقطع ازآنچه گفته آمد، خود دلیلی بر صحت گفته چرچیل در تبحر داشتن دولتمردان این آب و خاک در دیپلماسی خارجی است اما چرایی این ماجرا خود پرسشی است تعمق برانگیز.نقل است از فرزانه ای که می گفت هر گاه بیگانگان بخواهند از حال و روز ملتی پرس و جو کنند، نمی پرسند در کشور شان چند مجسمه بر پا کرده اند، بلکه پرسش این است که این مردم تا چه مقدار در مقدرات خود دخالت دارند.اگر جواب مثبت باشد به آن ملت به دیده احترام می نگرند و هیچ گاه به فکر سوء استفاده از آن نخواهند بود، اما اگر دانستند که هر آشی را دولت شان می پزد، می خورند و دم بر نمیارند، لاجرم با دور زدن افکار عمومی آن جامعه، همه سعی و تلاش خود را بر گفتگو با یکی از صاحبان قدرت آن کشور می گذارند تا با او کنار بیایند و نظریات خود را بر او تحمیل کنند. در عمل هم سیاست دو کشور انگلیس و آمریکا، در دویست سال گذشته، بر همین پایه استوار بوده که همواره با دولت ها کنار بیایند چون می دانند دولتمردان با تسلطی که بر اذهان عمومی جامعه دارند قادر به تحمیق ملت خود هستند. اگر هم لازم آید مردم را می شورانند که انقلاب کنند و هر زمان هم که منافعشان ایجاب نماید یا با حکومت مردمی کنار می آیند و یا آن را سر نگون می سازند. و این همه ماجرای امروز ما مردم ایران است.
حال بار دیگرنظام ولایی با دستاورد چنین رویه مرسومی در دیپلماسی که امروز از سوی نظام ولایی بر آن نام “نرمش قهرمانانه” گذاشته شده، دیگر نه در هول و ولای حمله بیگانگان است و نه در بیم و هراس آنچه برسر ملت خواهد آورد. پس از این رو با اهتمام بیش از گذشته به سرکوب مخالفان خواهد پرداخت.خبر بازداشت چند تن از فعالان سایبری، توسط سازمان اطلاعات سپاه در کرمان ویا دستگیری چند روزنامه نگار آنلاین سایت “نارنجی” و یا قطعی شدن حکم اعدام محیط بانان و… ازاولین نشانه های اجرای آخرین پرده از نمایش دیپلماسی نرمش قهرمانانه است که امروز چون همیشه بدون دم زدن شاهد و ناظر آن هستیم تا بار دیگرباورکنیم ما تنها ملت روی زمین خدا هستیم که هرگز از خوش باوری خود عبرت نخواهیم گرفت.