خلاصه نمایش: در یکی از مناطق مرزی کردنشین، صاحبان یک قهوه خانه محقر با فرمانده پادگان مرزی درگیرند. ستوان، که در انواع و اقسام معاملات پنهانی و قاچاق دست دارد و چشم طمع به زمین قهوه خانه دوخته، پیرمرد و عروسش را برای تخلیه قهوه خانه تحت فشار گذاشته است…
“مرز” نمایشی است درباره جنگ.درباره ناگواری ها و پلیدی های موجود در این رویداد خانه مان سوز.نمایش حاشیه های قبل و پس از جنگ را روایت می کند و در این مسیر حکم به بی منطقی و بی ثباتی زمین و زمان می دهد.“مرز” در همه مدت اجرا با بغضی عجیب همراه است.بغضی که هرگز به انفجار نمی رسد و مخاطب را هم همراه خود می سازد.
همتی نمایشنامه اش را بر مبنای یک خط می نگارد.خطی که معنای مرز را برای هر مخاطبی تداعی می کند.وقتی نمایشنامه “مرز” را می خوانیم در نگاه اول به دلیل تعدد کاراکترها و صحنه ها به این نتیجه می رسیم که با اثری متفاوت روبرو هستیم و باید دلایل خاصی برای شکل گرفتن آن وجود داشته باشد.خصوصا اینکه یک سرباز معمولی قهرمان نمایشنامه است، سربازی که برای هیچ جنگی، جز جنگ با خود مناسب نیست.رویکرد نمایشنامه نویس از همان ابتدای درام مشخص است.او گره های ذهنی فلسفی هم دارد و می خواهد آن ها را از طریق یک نگرش اجتماعی باز کند و در این مسیر هر روشی را امتحان می کند.از دیالوگ نویسی تا طراحی وضعیت های متفاوت و گوناگون برای تماشاگر.
نمایشنامه توجه ویژه ای به داستان ندارد، موضوع خاص خودش را می خواهد فقط به زبان نمایش بیان نماید.بنابراین ما با صحنه هایی مواجهیم که هر کدام ساختاری و ما به ازای موضوعی خاص هستند.
در سراسر نمایشنامه با تلف شدگی، سادگی، ول شدگی و کم مایگی آدم ها روبرو هستیم که به موقعیت های ساده و روزمره زندگی خود آدم ها ربط داده می شوند و آدم ها هم با توجه به همین وضعیت ها حین گناهکار بودن، بی گناه جلوه می کنند.این موضوع، نمایشنامه را از یک لایگی نجات می دهد و معنایی ژرف و جهت دار به آن می دهد.
شکل دیگری از شکل نمایشی را سیروس همتی با ایجاز در رویداد و جانشین سازی نشانه ها و همنشین کردن مفاهیم به وجود می آورد. نمایش سراسر از چنین شگرد و سبکی استفاده می کند. همچنان که نمونه های دیگری از این سبک را می توان در آثار دیگر کارگردان جوان هم سراغ گرفت.
اما در کنار همه این قوت ها، که حاصل چینش جایگزینی و همنشینی نشانه هاست، یک ویژگی بسیار مهم دیگر هم وجود دارد که شاید اگر کمی بیش از این در استفاده از آن افراط می شد، بسیاری از کارویژه های نشانه شناختی اثر را دچار ضعف می کرد. همتی با شیوه کارگردانی و به کارگیری نشانه ها بخش زیادی از منظور و محتوای مورد نظرش را با ادراک تماشاگر به اشتراک می گذارد، اما جاهایی هم هست که نشانه هایش، بیش تر از آنچه لازم باشند، مورد استفاده قرار می گیرند. یا اینکه دست کم می توان گفت، به گونه ای مستقل عمل می کنند و به دشواری می توان ارتباط آن ها با محتوای اصلی را کشف و ادراک کرد.
“مرز” نه برپایه اهمیت شخصیت و حضور آن در داستان، بلکه بر پایه رابطه میان اشخاص پرداخت شده است. به همین دلیل هم هست که نظام روایی، بدون پیرنگ داستانی، پیش می رود و طبیعتا می تواند ضعف ها و کاستی هایی را باعث شود که به طور مستقیم اجازه تولید و پردازش درام را به آن نمی دهد.
“مرز” قصد دارد تا دردها و رنج های بخشی از مردم جامعه اش را روایت کند. ترکیب بازیگران جوان و مسن و حضور شخصیت های مختلف زن و مرد در صحنه نمایش تمایل به گسترش موضوع در میان افراد یک گستره اجتماعی را به خوبی نشان می دهد. اما اگر چنانچه کاستی های احتمالی در برقراری ارتباط میان مخاطب و نمایش وجود دارد، باید دلایل آن را در انتخاب ساختار درام و پس از آن اولویت هایی که قرار است در هر داستان و در مورد هر یک از شخصیت ها بیان شود، جست و جو و ارزیابی کرد.
شاید اگر فضاسازی با کمک ایجاد ضرباهنگ در اجرا یا حتی بهره گرفتن مناسب تر و بهتر از طراحی صحنه و دکور وجود داشت، نمایش خیلی بهتر از این می توانست بر عواطف و احساسات مخاطبش تاثیر بگذارد.
اگر صحنه آرایی در جهت خلق فضاهای دیداری پررنگ تر، به جای صحنه های خالی و بی رنگ پرداخت می شد، مسلما تلاش کارگردان برای خروج از طراحی حرکت و میزانسن های ساکن و تکراری هم بیشتر نتیجه می داد. در این صورت مسلما بازیگرها هم در فضایی که ایجاد شده، بهتر و بیشتر می توانستند وجود درونی شخصیت ها را به بازی بگذارند، احساسات بیشتر نمود پیدا می کرد و در روح و فضای اجرا جریان می یافت و مسلما “مرز” بسیار بیشتر از آنچه حالا هست، تاثیر می گذاشت و در خاطر می ماند.
شاخصه دیگر نگاه همتی در این نمایش و دیگر آثار او استفاده از نشانههای تصویری به جای استعارههای کلامی است و تا جایی که این امکان برای کارگردان وجود داشته باشد از آن بهره میبرد. استفاده از اشیاء عجیب و غریب و نامانوس با فضای نمایش هر کدام به خلق تصویری بدیع کمک میکند. همچنین بهرهگیری از صحنههایی خالی که تنها دو در فضاساز واحد آن است به اضافه نورهای موضعی و سایه روشنهای تیز، فضایی برای مخاطب ایجاد میکند که به فراخور سیالیت موجود در صحنه وهم آلود، رعبآور و رویاگونه است.
بنابر آنچه که گفته شد تجربه رویارویی با نمایش “مرز” تجربهای قابل تامل است و بار دیگر شما را در مقابل کارگردان و گروهی قرا میدهد که در بازخوانی متون کلاسیک شیوه شناخته شده خود را دارند. شیوهای که البته از منطق خاصی پیروی میکند و همیشه مسحور کابوس تصویر است.