لذت توسعه

حسن اسدی زیدآبادی
حسن اسدی زیدآبادی

مفهوم توسعه که طی ده های گذشته واجد معانی مختلفی شده و از این نظر مفهومی کاملا سیال بوده است را شاید ‏بتوان با اندکی تسامح به “بهبود کیفیت زیست فردی و جمعی شهروندان” تعبیر کرد. هدفی که دستیابی به آن ‏نیازمند اولا در اختیار داشتن سرمایه (اقتصادی، اجتماعی و…) و در وهله بعد مدیریت بهینه سرمایه است. ‏

با این همه توسعه و پیشرفت همواره وجه مشترک خواست توده های مردم، حاکمیت و مخالفان حکومت بوده است. ‏وضعیتی که شاید بتوان امروزه در مفهوم دموکراسی نیز آن را مشاهده کرد. به دیگر سخن همانگونه که در شرایط ‏فعلی جامعه جهانی مستبدترین و دیکتاتورمنش ترین حاکمان فردی نیز شعار دموکراسی سر می دهند و حتی ‏معتقدند دموکراسی اگر تنها یک مصداق عینی در طول تاریخ داشته باشد همانا نحوه حکمرانی آنهاست، توسعه و ‏پیشرفت کشورها نیز از بدو تاریخ سیاسی هیچگونه مخالفی نداشته است. در تمام طول تاریخ نمی توان حکومتی ‏یافت که حاکمان آن هدف خود از حکومت را ویرانی و عقب ماندگی کشور مطرح کرده باشند، بلکه همه ‏حکمرانان در تمامی اعصار اعتلا و پیشرفت مملکت خود را اتفاقا دلیلی می دانسته اند که مردم بایستی به خاطر ‏نیل به آن هم که شده به حکمرانی آنها تن در دهند. مخالفان و منتقدان و خروج کنندگان از تابعیت حکومت ها نیز ‏مدام عقب ماندگی کشور ناشی از عملکرد نامناسب حکومتها را دلیل مخالفت خود با آن حکومت اعلام می کنند و ‏با عرضه خود در این مقام مدعی اند اگر امکانی برای توسعه فراهم باشد جز از طریق سرنگونی حاکمان و ‏جانشینی آنان میسور نخواهد شد. از هم این رو نیز لب مطالب رسانه های مخالفان همواره حکایتی است از بدبختی ‏ها و ناکامی های اجتماعی و در رسانه های حکومتی به ویژه در حکومتهای غیردموکراتیک بالعکس یکسره ‏حدیث آبادانی و توسعه و پیشرفت کشور است. این همه اما چیزی جز اثبات اهمیت فوق العاده مفهوم بی بدیل ‏‏”توسعه” نیست.‏

توسعه اما کمی ترین مفهوم سیاسی است. واژه ای میان سیاست و اقتصاد و حقوق بشر که البته به همین جهت متر ‏و معیار خوبی هم برای سنجش عملکرد حکمرانان به حساب می آید. سنگ ترازویی که با قابلیت عینی خود ‏نشانگر عیار قدرت مدیریتی و توان بهره برداری مسئولان از منابع ملی ای است که در اختیار دارند. ‏

حکمرانان مستبد و عصیان گر به دلیل کشدار و نسبی بودن مفاهیمی چون آزادی و عدالت گاه ممکن است به ‏راحتی هرچه تمام تر در برابر پرسش کنندگان و منتقدان، کشور خود را آزادترین و حاکمیت شان را نیز عادل ‏ترین حکومت بنامند. گرچه امروزه نهادهای مدنی و دیده بانان حقوق بشری در سرتاسر گیتی بر اساس ‏استانداردهای تعریف شده حقوق بشری تا حد زیادی امکان تحلیلی نسبی از اوضاع تضمین حقوق و آزادی های ‏عمومی شهروندان در هر کشور را ارائه می دهند، اما از آنجا که در این حوزه واضع قانون، قاضی و مجرم ‏یکسره خود حاکمیت است همواره راه های فراوانی برای ارائه آماری درخشان از وضعیت آزادی و عدالت در ‏خفقان بار ترین اوضاع اجتماعی وجود دارد. با این همه توسعه دیگر چنین چرخش های تحلیلی را بر نمی تابد، هم ‏از این رو است که خودکامگان عموما در پاسخ به پرسش مخالفان و منتقدان نسبت به عقب ماندگی کشور و عدم ‏مدیریت مناسب از عوامل بازدارنده ای مانند جنگ، دشمن، توطئه و… و در بی شرمانه ترین حالت کشور خود ‏را جامعه ای در حال توسعه ( آن هم با سرعت) می نامند ولی هیچگاه به خود اجازه نمی دهند ازعناوینی چون ‏توسعه یافته و یا پیشرفته برای وصف اوضاع حکومت خود استفاده کنند. ‏

سطح توسعه یافتگی و تطبیق شرایط موجود با قابلیتهای محقق نشده از آنجا که کمتر دستخوش یاوه گویی و سفسطه ‏بافی می شود بی شک امکان مناسبی برای به چالش طلبیدن حکمرانان ناکارآمد و خودکامه است. عرصه ای که ‏اتهام نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی نیز هیچگاه بر افشاگری های تخصصی در این حوزه قابلیت انتساب ‏نداشته و از آنجا که چنین تلاشهایی با بدیهی ترین و ابتدایی ترین نیازهای روزمره شهروندان ارتباطی تنگاتنگ ‏برقرار می کند، طیفی وسیع از مخاطبان و همدلان نیز پیدا می کند. ‏

با این حال در شرایط امروز جامعه که چرخ سیاست مردان چهارفصل نیز به گل نشسته است و سخن از آزادی و ‏حوزه خصوصی و برابری با مشت های آهنین مواجه می شود، آنچه به نظر می تواند راهگشا باشد بازگشت به ‏بدیهیات بشری و انگشت گذاشتن بر روی مهمترین هدف زیستن، یعنی “نیل به نقطه ای با امکان بهره برداری ‏حداکثری همه انسانها از همه لذایذ” است. ناکجا آبادی که گرچه بی نشان است اما بی گمان در جایی است که ‏‏”لذت توسعه” همجوار آن است. لذتی که خود زمینه ای است برای تحقق آن هدف غایی، پس می توان همین راه را ‏پیش گرفت و بر طبل “توسعه خواهی” کوبید. تا آنگاه رسوا شود هر که در او غش باشد… ‏