کریستف زیدو
همه چیز حاکی از آن است که درحال ورود به خاورمیانه ای هستیم که با طوفان های سهمگینی روبروست؛ منطقه ای که در آینده ای نزدیک چیدمان جدیدی به خود خواهد گرفت. به لحاظ سطحی، گفته می شود که قدرت عمل داعش باعث شده تا ساختار و اساس شکل گیری دولت ها و حکومت ها دستخوش تحول شود.
از سال های ۱۹۸۰ تاکنون، یک تفوق اسلام گرای نهان از کرانه های مراکش در اقیانوس اطلس تا رود سند پاکستان شکل گرفته. در ایران، نیروهای اسلام گرا که در ابتدا مایل به داشتن ائتلاف محکم با جهان عرب، به ویژه اخوان المسلمین، بودند، بر تمامی مباحث ایدئولوژیک اشراف پیدا کردند. این جهت گیری که با موانع بسیار و سپس ظهور یک لیبرالیسم سیاسی واقعی در ایران از سال های ۱۹۹۷ روبرو شد، درنهایت توانست به لطف ملغمه ای که رییس جمهور پوپولیست و خودکامه، محمود احمدی نژاد، ایجاد کرد، به بقای خود ادامه دهد.
رقابت ایران در مسابقه تسلیحات اتمی به شکلی تناقض آمیز باعث تقویت برتری اسلام گرایی شده؛ به طوری که افکار عمومی منطقه نیز با اهداف استراتژی حکومت تهران مبنی بر رویکردهای ضد اسراییلی همدلی می کند. در جهان عرب، قدرت جریان اسلام گرا هیچ گاه به طور کامل ازبین نرفت.
در منطقه ای که به لحاظ تاریخی دو قدرت بزرگ ایران و مصر، به عنوان سردمدار جهان تسنن و دنباله روی سنت تشیع، وجود داشتند، هر دو به شکلی طبیعی و همزمان از یک گزینه پیروی می کردند: محکوم کردن هر نوعی از جهاد و رد هرگونه ائتلاف با اسلام گرایی سیاسی. خیلی زود اولین تبانی میان قاهره و تهران درخصوص مسأله سوریه شکل گرفت: ارتش مصر دست از هرگونه حمایت از شورش های ضد اسد برداشت و تهران نیز به فشارها و مداخله خود به نفع دیکتاتور علوی سوریه ادامه داد. این اولین غرش زمین لرزه ای بود که منطقه را لرزاند.
پدیده ای که درحال حاضر به وجود آمده، کمتر نشان از رویارویی میان شیعه و سنی دارد؛ این درحالی است که این رویارویی هرگز در طول تاریخ قطع نشده و پستی و بلندی های بسیاری داشته. رد مقوله افراط گرایی ازسوی تمامی جوامع اسلامی که روز به روز بیشتر به هم نزدیک می شوند، به شکلی همسو و متقارب تحقق یافته است. همچنین در سال های ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰، لحن تند در افراط گرایی مصر و عربستان، آخوندهای جوان شیعه ایرانی را مسحور کرده بود و پویایی انقلاب خمینی نیز به نوبه خود باعث برانگیختن اشتیاق در نزد اخوان المسلمین شد.
بی شک اختلافات و رقابت ها به این شکل ازبین نخواهند رفت. ولی چه اتفاقی پشت این همسویی بنیادین روی داده که داعش این چنین در پیاده سازی ایدئولوژی فیزیکی خود تخته گاز می رود؟ پاسخ به این سؤال را باید در مقوله ملی گرایی عرب در دوران جمال عبدالناصر جستجو کرد که از همان ایده خلافت، ولی با ظاهری لائیک، تبعیت می کرد.
ایده “ملت عرب” که ناصر می خواست از مراکش تا عراق بعثی خلق کند، درواقع حذف مرزهای قدیمی بود؛ درست همان طور که در گذشته نیز خواسته فاتحان مسلمان، مانند عثمانی [از ۱۵۲۵ تا ۱۹۲۳]، در ایجاد یا بازسازی یک خلافت پرقدرت بود. اکنون القاعده و جانشین اش، داعش، دیگر از واژه “عرب” سخنی نمی گویند و همه چیز در کلمه “مسلمان” خلاصه شده. آنها براین باورند که قدرت تعلقات مذهبی به مراتب بالاتر از قدرت تعلقات ملی است.
ایران، تحت لوای یک هویت مذهبی، مجموعه ای از مناطق سوریه و عراق را دراختیار گرفت و راهی برای خود به سوی مدیترانه باز کرد، ولی با مانعی تحت عنوان داعش روبرو شد. اکنون نوبت به ترکیه با توهمات اسلامی-عثمانی رسیده که مدعی تفوق سیاسی بر تمامی سنی های میانه روی مکتب حنفی در سوریه و عراق است. بی شک ترکیه به منظور ایجاد تعادل با قدرت جدید ایران، باید با کردها به یک سازش چشمگیر و درعین حال لائیک برسد؛ و این مسأله یعنی به رسمیت شناختن اقلیت کرد [بیش از ۲۰ درصد جمعیت ترکیه] به شکلی نهادین.
این تابعیت مسالمت آمیز چند وجهی و درعین حال متناقض، به ظهور “زوج ایران- ترکیه” منجر خواهد شد که بی شک وسعت جغرافیایی اش آذربایجان و تمامی آسیای مرکزی، ازجمله افغانستان، را دربر خواهد گرفت. این ابرقدرت نوظهور که متشکل از دو تمدن بزرگ ترکیه و ایران است، باعث ایجاد ثبات قابل توجهی در قرن کنونی خواهد شد: ۲۰ درصد از جمعیت ترکیه را علویون شیعه و ۲۰ درصد از جمعیت ایران را نیز سنی ها تشکیل می دهند؛ یک چهارم جمعیت ترکیه از کردهای “ایرانی زبان” و نزدیک به یک سوم جمعیت ایران را آذری زبان ها که تا قلب تهران نیز پیش رفته اند تشکیل می دهند. درواقع تهران به لطف بازارش، شهری بسیار متنوع به لحاظ زبانی و فرهنگی است.
همه چیز حاکی از آن است که ورای ابر دهشتناکی که درحال حاضر بر سوریه و عراق سایه افکنده، یک تفاهم عملگرا میان قاهره و تهران وجود دارد که به تدریج درحال شکل گیری و استفاده از فرصت ها برای انجام توسعه های اقتصادی و دموکراتیکی به شکل جهانی آن است.
ولی نباید از این دورنما فاصله بگیریم که: جهت گیری تاریخ به سمت و سویی است که رأی دهندگان تونسی به شکلی مسالمت آمیز انجام دادند و راه خروجی را به اخوان المسلمین نشان دادند، یا رأی دهندگان ایرانی که به شکلی دموکراتیک به روحانی این فرصت را دادند تا با چشم پوشی از سلاح اتمی، با جامعه جهانی سازش و مصالحه کند. اگر تاریخ سمت و سویی داشته باشد، آن سمت و سو بی شک در این جهت است، نه در جهت ایدئولوژی “سلاخ”های مست و لایعقلی که انتحار بر دوش دیگران آرمان شان است.
منبع: هافینگتون پست،۲۹ نوامبر