نقاشی♦ چهار فصل

نویسنده
میترا سلطانی

نمایشگاه طراحی و نقاشی “فاطمه استاد” هنرمند جوان ایرانی با موضوع “آبستره وفیگوراتیو”وبا تکنیک رنگ ‏وروغن اکرلیک،این روزها درگالری غلامحسین نامی خانه هنرمندان تهران برپاست.‏

fatemehostad1.jpg

درخشش مدرنیسم ‏

مدرنیسم فقط به هنر و ادبیات محدود نمی شود و امروزه تقریباً همه آن‏‎ ‎چیزهایی را که در فرهنگ ما جاری و ساری ‏است در برمی گیرد. مدرنیسم هم چنین به معنی‎ ‎نوسازی تاریخی است. تمدن غرب اولین تمدنی نیست که گذشته اش را ‏بازنگری می کند و‎ ‎ریشه هایش را به پرسش می کشد؛ اما این تمدن بیش از سایر تمدن ها برای بازنگری گذشته‎ ‎خود ‏تلاش کرده است. ‏

نقاشی های واقع گرا (رئالیست) و دیدفریب کوشیده بودند رسانة نقاشی و‏‎ ‎محدودیت های آن را لاپوشانی کنند و برای ‏همین از جلوه های بصری دیدفریب حجابی‎ ‎ساخته بودند که آن محدودیت ها را پنهان می کرد. اما مدرنیسم نه تنها چنین‎ ‎محدودیت هایی را پنهان نمی کند بلکه به کمک اثر هنری توجه ما را به آن ها جلب‎ ‎می نماید. محدودیت های ‏اختصاصی رسانة نقاشی سطح تخت، شکل قاب، خواص و‎ ‎ویژگی های رنگ از دید استادان قدیمی نقطه ضعف های ‏این هنر بودند و فقط‎ ‎به شکل تلویحی و نامستقیم به وجودشان اعتراف می شد. اما نقاشی مدرنیست همین‎ ‎محدودیت ها ‏را عوامل مثبتی می داند که می توان آشکارا از آن ها سخن گفت.‏

fatemehostad2.jpg

تن دادن به‎ ‎تختی ناگزیر بوم، ویژگی بارز هنرهای تصویری در دورة مدرنیسم است. پذیرش این واقعیت‎ ‎سبب شد که ‏هنرهای تصویری خودشان را براساس همین اصل تعریف کنند و به نقد بکشند، تا‎ ‎آن جا که نهایتاً اصل تسطُح به عنوان ‏ویژگی اختصاصی نقاشی پذیرفته شد. می دانیم که‎ ‎شکل بستة قاب، محدودیتی است مشترک میان نقاشی و تئاتر، رنگ ‏نیز وسیله یا وجه مشترک‎ ‎نقاشی، تئاتر و تندیس سازی است؛ اماسطح تخت، یا همان دو بُعدی بودن‏
‎ (two-dimensionality) ‎بوم، تنها ویژگی اختصاصی نقاشی است و به همین خاطر نقاشی‎ ‎مدرنیست همین تسطُح را ‏مبنای کار خود قرار داد‏‎. ‎

استادان قدیمی هم دریافته‎ ‎بودند که حتماً باید یکپارچگی را در صفحة تصویرحفظ کنند. معنای این سخن آن است‎ ‎که ‏شاهکارهای قدیمی به قیود سطح تخت بوم تن می دادند اما در همان حال توهم بُعد سوم،حجم ،را به حد اعلی آن می ‏رساندند.‏

‏ این تناقض صوری یا بنابر اصطلاحی رایج،‎ ‎کشمکش دیالکتیکی رمز اصلی توفیق آثار فاطمه استاد به عنوان نقاش ‏جوانی است که با تجربیات جدید خود علاقمندان بسیار را معطوف به گالری آثارش کرده است. امروزه هنرهای ‏تصویری برای‎ ‎رسیدن به موفقیت، باید با این کشمکش دیالکتیکی همراه شوند. فاطمه استاد دررویه خود با این‎ ‎تناقض ‏صوری مقابله نکرده و برای حل آن گامی برنداشت، در عوض کوشیده است تا مناسبات این‎ ‎ناسازگاری را معکوس ‏کند. ‏

fatemehostad3.jpg

‏ وقتی روبه روی نقاشی های این هنرمند جوان می ایستیم، پیش از‎ ‎هر چیز تصویر می بینیم ،نه رُخداد و حادثه. در ‏واقع توجه ویژه به تصویر، بهترین‎ ‎شیوة برخورد با آثار تصویری موجود درگالری است. ویژگی‎ ‎بارز تابلوهای استاد ‏آن است که توجه ویژه به تصویر را تنها و ضروری ترین نحوة نگریستن به‎ ‎یک اثر تصویری می داند و سرانجام هم ‏موفق شده این شیوة نگاه را بر کرسی بنشاند. با دقت در آثارفاطمه استاد متوجه می شویم که او اصولاً‏‎ ‎بازنمایی فضایی ‏را که اُبژه های ملموس و سه بُعدی می توانستند درون آن استقرار‎ ‎یابندکنار گذاشته است. ‏

درواقع تمامی اشیای‎ ‎جهان ما(و از جمله خود تصاویر) در فضای سه بُعدی استقرار دارند و هرگونه تصویری که‏‎ ‎از ‏یک شئی‎ ‎معمولی کشیده می شود به تنهایی قادر است کلیه ویژگی های این فضا را در‎ ‎ذهن بیننده تداعی کند. برای مثال ‏حتی تصویر ناقص و ناواضح چشم انسان وماهی ، فضای سه بُعدی را در نظر ما تداعی می کند و سطح دو بُعدی ‏تصویر راتقریبا از میان‎ ‎می برد،در نتیجه نقاشی ضمن تلاش‏‎ ‎برای فاصله گرفتن از تصویر حجم دار به انتزاع رو ‏آورده وآفریننده را درخلق تصویر موفق نشان می دهد.‏‎