نمایشگاه طراحی و نقاشی “فاطمه استاد” هنرمند جوان ایرانی با موضوع “آبستره وفیگوراتیو”وبا تکنیک رنگ وروغن اکرلیک،این روزها درگالری غلامحسین نامی خانه هنرمندان تهران برپاست.
درخشش مدرنیسم
مدرنیسم فقط به هنر و ادبیات محدود نمی شود و امروزه تقریباً همه آن چیزهایی را که در فرهنگ ما جاری و ساری است در برمی گیرد. مدرنیسم هم چنین به معنی نوسازی تاریخی است. تمدن غرب اولین تمدنی نیست که گذشته اش را بازنگری می کند و ریشه هایش را به پرسش می کشد؛ اما این تمدن بیش از سایر تمدن ها برای بازنگری گذشته خود تلاش کرده است.
نقاشی های واقع گرا (رئالیست) و دیدفریب کوشیده بودند رسانة نقاشی و محدودیت های آن را لاپوشانی کنند و برای همین از جلوه های بصری دیدفریب حجابی ساخته بودند که آن محدودیت ها را پنهان می کرد. اما مدرنیسم نه تنها چنین محدودیت هایی را پنهان نمی کند بلکه به کمک اثر هنری توجه ما را به آن ها جلب می نماید. محدودیت های اختصاصی رسانة نقاشی سطح تخت، شکل قاب، خواص و ویژگی های رنگ از دید استادان قدیمی نقطه ضعف های این هنر بودند و فقط به شکل تلویحی و نامستقیم به وجودشان اعتراف می شد. اما نقاشی مدرنیست همین محدودیت ها را عوامل مثبتی می داند که می توان آشکارا از آن ها سخن گفت.
تن دادن به تختی ناگزیر بوم، ویژگی بارز هنرهای تصویری در دورة مدرنیسم است. پذیرش این واقعیت سبب شد که هنرهای تصویری خودشان را براساس همین اصل تعریف کنند و به نقد بکشند، تا آن جا که نهایتاً اصل تسطُح به عنوان ویژگی اختصاصی نقاشی پذیرفته شد. می دانیم که شکل بستة قاب، محدودیتی است مشترک میان نقاشی و تئاتر، رنگ نیز وسیله یا وجه مشترک نقاشی، تئاتر و تندیس سازی است؛ اماسطح تخت، یا همان دو بُعدی بودن
(two-dimensionality) بوم، تنها ویژگی اختصاصی نقاشی است و به همین خاطر نقاشی مدرنیست همین تسطُح را مبنای کار خود قرار داد.
استادان قدیمی هم دریافته بودند که حتماً باید یکپارچگی را در صفحة تصویرحفظ کنند. معنای این سخن آن است که شاهکارهای قدیمی به قیود سطح تخت بوم تن می دادند اما در همان حال توهم بُعد سوم،حجم ،را به حد اعلی آن می رساندند.
این تناقض صوری یا بنابر اصطلاحی رایج، کشمکش دیالکتیکی رمز اصلی توفیق آثار فاطمه استاد به عنوان نقاش جوانی است که با تجربیات جدید خود علاقمندان بسیار را معطوف به گالری آثارش کرده است. امروزه هنرهای تصویری برای رسیدن به موفقیت، باید با این کشمکش دیالکتیکی همراه شوند. فاطمه استاد دررویه خود با این تناقض صوری مقابله نکرده و برای حل آن گامی برنداشت، در عوض کوشیده است تا مناسبات این ناسازگاری را معکوس کند.
وقتی روبه روی نقاشی های این هنرمند جوان می ایستیم، پیش از هر چیز تصویر می بینیم ،نه رُخداد و حادثه. در واقع توجه ویژه به تصویر، بهترین شیوة برخورد با آثار تصویری موجود درگالری است. ویژگی بارز تابلوهای استاد آن است که توجه ویژه به تصویر را تنها و ضروری ترین نحوة نگریستن به یک اثر تصویری می داند و سرانجام هم موفق شده این شیوة نگاه را بر کرسی بنشاند. با دقت در آثارفاطمه استاد متوجه می شویم که او اصولاً بازنمایی فضایی را که اُبژه های ملموس و سه بُعدی می توانستند درون آن استقرار یابندکنار گذاشته است.
درواقع تمامی اشیای جهان ما(و از جمله خود تصاویر) در فضای سه بُعدی استقرار دارند و هرگونه تصویری که از یک شئی معمولی کشیده می شود به تنهایی قادر است کلیه ویژگی های این فضا را در ذهن بیننده تداعی کند. برای مثال حتی تصویر ناقص و ناواضح چشم انسان وماهی ، فضای سه بُعدی را در نظر ما تداعی می کند و سطح دو بُعدی تصویر راتقریبا از میان می برد،در نتیجه نقاشی ضمن تلاش برای فاصله گرفتن از تصویر حجم دار به انتزاع رو آورده وآفریننده را درخلق تصویر موفق نشان می دهد.