در دنیایی که عمده ویژگیاش سرگردانی نسل بشر است، ما ایرانیها سرگردانتر ار دیگر ملتها به نظر میرسیم. ظاهرا ما همه چیز میخواهیم و هیچ چیز هم نمیخواهیم.
رفتار اغلب ما به گونهای است که گویی همه خیرات و خوبیهای عالم را در بستهای پیچیده اند و وظیفه ما فقط این است که در آن بسته را بگشاییم و بهشت برین را پیش روی خود بینیم.
همین است که به جای عالم واقعی به دنیای خیال دل میبندیم و نمیپذیریم که در این هستی هر خیری الزاما به شری آمیخته است که بدون تحمل آن شر به خیرش نمیتوان دست یافت.
آزادی، دمکراسی، برابری به خلاف آنچه ما میپنداریم خیرهایی مطلق نیستند، بلکه هر کدام توام با شروریاند که باید آن شرور را شناخت و تحمل کرد، کاری که از ما بر نمیآید و به همین علت وقتی با تالی فساد هر یک از این آمانهای سه گانه روبرو میشویم، بر میآشوبیم و به سمت نقیض آنها گرایش پیدا میکنیم و این داستان گویی تمامی ندارد.
به هر حال، ما ایرانیها ناگزیریم یا از این سرگردانی در اقیانوس پرتلاطم فکری و عملی، خود را نجات دهیم و در ساحلی آرام پهلو گیریم و یا محکوم به دست و پا زدن دائمی در دریای خروشان عصر نو باشیم.
به نظرم، ساحلی که ما ایرانیها میتوانیم در آن لنگر اندازیم نوعی اندیشه ملی است که بتوان بر بنیاد آن، ملت – دولتی زنده و پویا استوار کرد.
به عبارت دیگر، ما نیازمند بازسازی ملیگرایی ایرانی هستیم. ملی گرایی اما همچون هر پدیده مثبت دیگری در این عالم همواره در معرض آفاتی بوده و بخصوص در ایران به طور جدی آفت زده شده است.
در بین ایرانیها گویی اصلی نانوشته وجود دارد که ملی گرایی ایرانی لزوما باید با نفرت از غیر و بیگانه پیوند خورد.
برای نمونه در حال حاضر که ملی گرایی چه از سوی وابستگان به دستگاه حاکم و چه از سوی مخالفان آن تا اندازهای مد روز شده است، نوعی بیگانه ستیزی را میتوان در رفتار هر دو مشاهده کرد البته با این تفاوت که ملی گرایی مورد ادعای فلان روزنامه مجیزگوی حکومت، جهت گیری ضد غربی و ضد آمریکایی دارد و ملی گرایی مخالفان آنان، علیه همسایگان عربمان در جنوب خلیج فارس و یا روسیه سوگیری میکند.
به نظر من، همانگونه که ملی گرایی نمیتواند بهانهای برای غرب ستیزی اصحاب قدرت در ایران باشد، به همان میزان نیز نمیتواند دستمایه تحقیر و توهین به اعارب و یا سایر نژادهای انسانی قرار گیرد.
متاسفانه در جریان حضور آقای احمدی نژاد در نشست سران شورای همکاری خلیج فارس در دوحه، لحن برخی از وبلاگ نویسان ایرانی که علیه این حضور مطلب نوشتند، آمیخته به تفرعنی در مقابل همسایگان جنوبی بود که بدون شک آفت هر نوع ملیگرایی انسان دوستانه تلقی میشود.
گمان من بر این است که در هر نوع تلاش برای بازسازی اندیشه ملیگرایی در ایران باید تمام جنبههای بیگانه ستیز این تفکر را از آن زدود و جنبه کاملا انسان دوستانه به آن داد.
تلقی انسان دوستانه از ملیگرایی اقتضای دیگری نیز دارد و آن برابر شناختن حقوق همه اتباع کشور از هر رنگ و نژاد و قوم و زبان و مذهب است.
متاسفانه برخی از اقوام ایرانی به دلیل پارهای نفسیرهای افراطی از ملیگرایی نسبت به همه تلقیهای ملیگرایانه حساسیت پیدا کردهاند و ملی گرایی را مترادف برتری جویی قومی و زبانی و مذهبی عدهای از اتباع کشور بر سایر اتباع قلمداد میکنند.
این در حالی است که در تفکر مبتنی بر اصالت داشتن ملت – دولت، همه اتباع یک کشور به صرف تعلقشان به آن کشور از حقوق مساوی برخوردارند و همه تبعیضهای ناشی از تفاوت قومیت و مذهب و زبان برچیده میشود.
به هر حال، تصور من بر این است که ما ایرانیها لازم است از آسمان به زمین بیاییم و آنچه را که جنبه خیالانگیز دارد رها کنیم و به آنچه واقعی و عینی است بچسبیم.
در دنیای کنونی به نظرم چیزی عینی تر و واقعی تر از سرزمینی که در آن زندگی میکنیم و از آن هویت میگیریم، وجود ندارد. پس منافع این سرزمین را اصل قرار دهیم و این منافع را بر اساس همکاری با دیگر ملتها و برابری حقوقی همه شهروندان ایرانی دنبال کنیم. این همان ساحلی است که آرامش نسبی را برایمان به ارمغان خواهد آورد.