لزوم بازسازی ملی گرایی ایرانی

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

در دنیایی که عمده ویژگی‌اش سرگردانی نسل بشر است، ما ایرانی‌ها سرگردان‌تر ار دیگر ملت‌ها به نظر ‏می‌رسیم. ظاهرا ما همه چیز می‌خواهیم و هیچ چیز هم نمی‌خواهیم.‏

رفتار اغلب ما به گونه‌ای است که گویی همه خیرات و خوبی‌های عالم را در بسته‌ای پیچیده اند و وظیفه ما ‏فقط این است که در آن بسته را بگشاییم و بهشت برین را پیش روی خود بینیم.‏

همین است که به جای عالم واقعی به دنیای خیال دل می‌بندیم و نمی‌پذیریم که در این هستی هر خیری الزاما به ‏شری آمیخته است که بدون تحمل آن شر به خیرش نمی‌توان دست یافت.‏

آزادی، دمکراسی، برابری به خلاف آنچه ما می‌پنداریم خیرهایی مطلق نیستند، بلکه هر کدام توام با شروری‌اند ‏که باید آن شرور را شناخت و تحمل کرد، کاری که از ما بر نمی‌آید و به همین علت وقتی با تالی فساد هر یک ‏از این آمان‌های سه گانه روبرو می‌شویم، بر می‌آشوبیم و به سمت نقیض آنها گرایش پیدا می‌کنیم و این داستان ‏گویی تمامی ندارد.‏

به هر حال، ما ایرانی‌ها ناگزیریم یا از این سرگردانی در اقیانوس پرتلاطم فکری و عملی، خود را نجات دهیم ‏و در ساحلی آرام پهلو گیریم و یا محکوم به دست و پا زدن دائمی در دریای خروشان عصر نو باشیم.‏

به نظرم، ساحلی که ما ایرانی‌ها می‌توانیم در آن لنگر اندازیم نوعی اندیشه ملی است که بتوان بر بنیاد آن، ‏ملت – دولتی زنده و پویا استوار کرد.‏

به عبارت دیگر، ما نیازمند بازسازی ملی‌گرایی ایرانی هستیم. ملی گرایی اما همچون هر پدیده مثبت دیگری ‏در این عالم همواره در معرض آفاتی بوده و بخصوص در ایران به طور جدی آفت زده شده است.‏

در بین ایرانی‌ها گویی اصلی نانوشته وجود دارد که ملی گرایی ایرانی لزوما باید با نفرت از غیر و بیگانه ‏پیوند خورد.‏

برای نمونه در حال حاضر که ملی گرایی چه از سوی وابستگان به دستگاه حاکم و چه از سوی مخالفان آن تا ‏اندازه‌ای مد روز شده است، نوعی بیگانه ستیزی را می‌توان در رفتار هر دو مشاهده کرد البته با این تفاوت ‏که ملی گرایی مورد ادعای فلان روزنامه مجیزگوی حکومت، جهت گیری ضد غربی و ضد آمریکایی دارد و ‏ملی گرایی مخالفان آنان، علیه همسایگان عربمان در جنوب خلیج فارس و یا روسیه سوگیری می‌کند.‏

به نظر من، همانگونه که ملی گرایی نمی‌تواند بهانه‌ای برای غرب ستیزی اصحاب قدرت در ایران باشد، به ‏همان میزان نیز نمی‌تواند دستمایه تحقیر و توهین به اعارب و یا سایر نژادهای انسانی قرار گیرد.‏

متاسفانه در جریان حضور آقای احمدی نژاد در نشست سران شورای همکاری خلیج فارس در دوحه، لحن ‏برخی از وبلاگ نویسان ایرانی که علیه این حضور مطلب نوشتند، آمیخته به تفرعنی در مقابل همسایگان ‏جنوبی بود که بدون شک آفت هر نوع ملی‌گرایی انسان دوستانه تلقی می‌شود.‏

گمان من بر این است که در هر نوع تلاش برای بازسازی اندیشه ملی‌گرایی در ایران باید تمام جنبه‌های بیگانه ‏ستیز این تفکر را از آن زدود و جنبه کاملا انسان دوستانه به آن داد.‏

تلقی انسان دوستانه از ملی‌گرایی اقتضای دیگری نیز دارد و آن برابر شناختن حقوق همه اتباع کشور از هر ‏رنگ و نژاد و قوم و زبان و مذهب است.‏

متاسفانه برخی از اقوام ایرانی به دلیل پاره‌ای نفسیرهای افراطی از ملی‌گرایی نسبت به همه تلقی‌های ‏ملی‌گرایانه حساسیت پیدا کرده‌اند و ملی گرایی را مترادف برتری جویی قومی و زبانی و مذهبی عده‌ای از ‏اتباع کشور بر سایر اتباع قلمداد می‌کنند.‏

این در حالی است که در تفکر مبتنی بر اصالت داشتن ملت – دولت، همه اتباع یک کشور به صرف تعلقشان به ‏آن کشور از حقوق مساوی برخوردارند و همه تبعیض‌های ناشی از تفاوت قومیت و مذهب و زبان برچیده ‏می‌شود.‏

به هر حال، تصور من بر این است که ما ایرانی‌ها لازم است از آسمان به زمین بیاییم و آنچه را که جنبه ‏خیال‌انگیز دارد رها کنیم و به آنچه واقعی و عینی است بچسبیم. ‏

در دنیای کنونی به نظرم چیزی عینی تر و واقعی تر از سرزمینی که در آن زندگی می‌کنیم و از آن هویت ‏می‌گیریم، وجود ندارد. پس منافع این سرزمین را اصل قرار دهیم و این منافع را بر اساس همکاری با دیگر ‏ملت‌ها و برابری حقوقی همه شهروندان ایرانی دنبال کنیم. این همان ساحلی است که آرامش نسبی را برایمان ‏به ارمغان خواهد آورد.‏