کسری بودجه یا بی‌انضباطی مالی

نویسنده

mohsensafaeefarahani.jpg

آنچه تحت عنوان کسری بودجه رخ داده را باید حداقل از دو زاویه مورد بررسی قرار داد. اولا باید توجه داشت که این ‏کسری بودجه تحت چه شرایطی در اقتصاد ایران ظهور کرده است؟‌ دوما باید دید که این اتفاق چه اثرات ناگوار ‏اقتصادی را برای کشور به دنبال می‌آورد؟ اگر این بحث را از ابعاد تاریخی بررسی کنید متوجه خواهید شد که در ‏سال‌های جنگ و حتی در دوران سازندگی نیز با مفهومی به نام کسری بودجه روبه‌رو نبودیم.‏

‏ در واقع هیچ دولتی با منابع مالی خود چنان رفتار نکرده بود که این منابع حتی برای نیازهای 12 ماهه کشور نیز تکاپو ‏ندهد. همین کسری بودجه طی یک مکانیسم مشخصی در ماه‌های آینده به بحران رشد نقدینگی کشور دامن خواهد زد. ‏یعنی کسری بودجه در مرحله دیگر تورم‌ساز نیز خواهد بود و تورم هم گرانی و نارضایتی عمومی را افزایش می‌دهد. ‏این تورم بنیان‌های تولید را نیز با بحران مواجه می‌سازد تا در نهایت کل اقتصاد کشور بحران‌زده شود. به همین دلیل ‏تمام دولت‌های پس از انقلاب منهای دولت نهم تلاش می‌کردند که با بی‌انضباطی مالی، چنین گرفتاری را برای اقتصاد ‏کشور ایجاد نکنند، زیرا بی‌انضباطی مالی به کلیت اقتصاد کشور آسیب وارد می‌کند. آنچه اکنون تحت عنوان کسری ‏بودجه رخ‌داده نیز اتفاقی به غیر از بی‌انضباطی مالی نیست.‏

‏ دولتی که موفق نشده منابع مالی خود را برای اداره کشور طی 12 ماه تقسیم کند به‌طور حتم دچار بحران اقتصادی و ‏کارشناسی است. بحران اقتصادی در اینجا در مورد منابع نیست بلکه این گرفتاری اقتصادی در بعد هزینه و درآمدها و ‏حضور نهادهای بروکراتیک برای اداره کشور است. متاسفانه دولت نهم به بهانه‌های گوناگون انضباط مالی و اقتصادی ‏کشور را برهم زده است. این دولت مفهوم کسری بودجه را اتفاقی کوچک تلقی می‌کند. آنان تصور می‌کنند که اداره ‏کشور همچون اداره یک بنگاه اقتصادی کوچک است که در آن اتفاقی مانند کسری بودجه بحران‌ساز نخواهد بود‎. ‎همین ‏جریان نشان می‌دهد که دولت به هیچ عنوان دیدگاه اقتصاد کلان ندارد‎. ‎انحلال نهادهایی مانند سازمان مدیریت و ‏برنامه‌ریزی کشور نیز این گمانه را تایید می‌کند. دولت نهم اگر به نهادهای کارشناسی علاقه‌ای داشت به‌طور حتم ‏هیچگاه با انحلال سازمان مدیریت موافقت نمی‌کرد اما سیر تحولات کشور نشان داد که این دولت بدون برنامه اقتصادی ‏تمایلی به حضور نهادهای تصمیم‌گیر و کارشناسی در بدنه اقتصاد ندارد‏‎. ‎

این در حالی است که بی‌انضباطی مالی دولت نهم اقتصاد کشور را از کار انداخته است. در اینجا اما نکته‌ای هم وجود ‏دارد. باید توجه داشت که رئیس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی سابق و وزیر اقتصاد سابق هر دو از منتخبان ‏رئیس‌جمهور بودند به لحاظ مشی سیاسی نیز اصولگرا به شمار می‌آمدند ولی این دو نیز پس از مدتی وادار به ‏کناره‌گیری شدند. یعنی دو نهادی که می‌توانستند به اقتصاد کشور کمک کنند و نظمی را برای آن به وجود آورند نیز با ‏تغییراتی همراه شدند که دور از انتظار بود. این دو دستگاه اقتصادی حداقل انضباط مالی را به وجود می‌آوردند ولی ‏دولت نهم نشان داد که به چنین انضباطی هم اعتقادی ندارد. یعنی می‌توان بیان داشت که دولت از این انضباط مالی ‏دوری می‌کند. اما در اینجا باید توجه داشته باشید که کسری بودجه در چه زمانی رخ داده است؟‌‏

‏ این کسری بودجه زمانی اتفاق افتاده که کل درآمدهای ارزی دولت طی سه سال گذشته به 200 میلیارد دلار رسیده ‏است. برنامه چهارم توسعه اشاره کرده بود که از این درآمدها باید تنها 82 میلیارد دلار صرف امور جاری کشور شود. ‏اما حالا این پول‌ها کجا رفته است؟‌ پاسخ چنین سوالی نیز دشوار نیست. بخشی از این درآمدها در راه جبران همین ‏کسری بودجه‌ها بوده است و بخش دیگر نیز تحت تاثیر بی‌انضباطی‌های مالی هدر رفته است‏‎. ‎تمام این درآمدهای نفتی ‏صرف هزینه‌های جاری کشور شده است. این اتفاق نیز در حالی رخ داده که با درآمدهای سرشار نفتی این امکان وجود ‏داشت تا تحولی اساسی در اقتصاد ایران ایجاد شود. به روند درخواست‌های جدید دستگاه‌های دولتی نیز باید توجه ‏داشت. در همین دوران وزارت آموزش و پرورش اعلام کرده که شش میلیارد دلار کمبود منابع دارد. حالا این کمبود ‏تحت تاثیر چه اتفاقی صورت پذیرفته است؟‌ آیا این اتفاق تحت تاثیر بی‌انضباطی مدام مالی رخ داده است؟ رفتارهای ‏دولت نشان می‌دهد که مشی عامه‌گرایی در تصمیم‌گیری‌های سیاسی و اقتصادی به‌طور کامل حاکم است. همین دولت ‏اعلام کرده بود که اصلاح یارانه انرژی را که در برنامه چهارم آمده بود را نمی‌پذیرد ولی حالا پس از سه سال رفتاری ‏دیگر می‌کند و قصد دارد به صورت رسمی همین برنامه را اجرا کند. اما این اتفاق چه زمانی رخ داده است؟‌ هنگامی ‏که کل اقتصاد کشور و مردم هزینه‌های گزاف بی‌اعتنایی دولت به برنامه چهارم را پرداخت کرده‌اند‎. ‎

هزینه‌های عدم‌تغییر قیمت‌ها اتفاقا بر مردم اعمال شد چراکه طبیعی است با بی‌انضباطی اقتصادی که طی سه سال ‏گذشته رخ داده هم نظام بهره‌وری کاهش پیدا کرده و هم هزینه‌های بسیاری بر مردم تحمیل شده است. طی سه سال ‏گذشته میزان تورم به شدت رشد کرده است و همین بانک مرکزی هم می‌گوید که بیش از ‏‎80 ‎درصد تورم کشور تحت ‏تاثیر نقدینگی است. بانک‌ها اعلام کرده‌اند که 40 هزار میلیارد تومان مطالبات معوقه دارند، این مطالبات نیز هنگامی ‏که به بانک باز نمی‌گردند تنها به میزان نقدینگی می‌افزایند. نقدینگی رو به رشد هم تورم‌زا می‌شود. دولت نهم باید ‏براساس برنامه چهارم توسعه با درآمدهای ارزی 82 میلیاردی رشد 8 درصدی اقتصادی را به همراه می‌آورد ولی ‏همین دولت با درآمدهای ارزی 200 میلیاردی هم موفق نشد نرخ رشد 8 درصدی را محقق سازد‏

‎. ‎این تنها بخشی از عملکرد اقتصادی دولت نهم است. دولت نهم می‌توانست بخش بسیاری از درآمدهای کشور را صرف ‏دستیابی به افق 20 ساله کند ولی بی‌انضباطی‌های مالی موجب شد که تنها سرابی برای کشور باقی بماند. اکنون نرخ ‏سرمایه‌گذاری در کشور به زیر 5 درصد رسیده است. این اتفاق هم به‌طور حتم یک بحران اقتصادی تلقی می‌شود چراکه ‏در آینده نزدیک این نرخ سرمایه‌گذاری ناچیز بحران بیکاری را دامن می‌زند و آن زمان ابعاد دیگری از رفتار ناصحیح ‏اقتصادی دولت نهم نمایان می‌شود.‏

‏ آنچه در مورد دولت نهم و اقتصاد آن نیز می‌توان بیان داشت تنها بی‌انضباطی مالی است. بی‌انضباطی‌ای که اقتصاد ‏ایران را دگرگون ساخته است‎. ‎

منبع: کارگزاران، سیزده شهریور