بومی گزینی جنسیتی

آسیه امینی
آسیه امینی

طرح الزام دانشگاه ها در پذیرش دختران بومی با امضای چندین نماینده، فوریت یافت تا خارج از نوبت، در مجلس بررسی ‏شود و مجلس هشتم که به زعم خود هدیه ای را به دختران جامعه تقدیم کرده است، گام دیگری در راه پسرفت به نظام پدر ‏سالار بردارد.‏

توجیه نمایندگانی که در چند روز گذشته، در دفاع از این طرح سخن رانده اند، دراین باره قابل توجه است؛ اسداله ‏بادامچیان که این طرح را هدیه مجلس هشتم به خانواده ها دانسته است، علت آن را رفع مشکلات فراوان دخترانی که در ‏شهرهای دور از خانواده ادامه تحصیل می کنند، عنوان کرده است. ‏

علیرضا سلیمی و علی کریمی فیروزجایی نیز نمایندگان دیگری بوده اند که به تریتیب درباره مشکلات اجتماعی دختران به ‏دور از محل سکونت خانواده و نیز مشکلات اقتصادی خانواده ها سخن گفته اند.‏

بومی گزینی در دانشگاه هایی که در ایران معاصر ما، دروازه ورود بسیاری از دانش آموزان را به بازار کار و ادامه ‏تحصیل و دسترسی به امکانات بهتر زندگی تعیین می کند، به هر علت و توجیهی که رخ دهد، با عدالت در تضاد است و ‏بیشترین آسیب این تصمیم، دامان دانش آموزانی را می گیرد که در مناطق محروم تر کشور زندگی می کنند و از نظر هوش ‏و دانش و رتبه علمی، امتیاز ادامه تحصیل در دانشگاه هایی با رتبه علمی بالاتر و امکانات تحصیلی بهتر را دارا هستند. ‏

برای توجیه این عمل، این سخن قابل پذیرش نیست که باید سعی شوددانشگاه های دیگر نیز همچون دانشگاه های معتبر، ‏امکانات و سطح علمی خود را بالا بکشند. زیرا تصمیم گیری مجلس هشتم برای آینده نزدیک است که قرار است شکل قانون ‏به خود بگیرد. اما توجیه این تصمیم گیری، توصیه ای است که به آینده نامعلوم حواله شده است و ضمانت اجرایی نیز ‏ندارد. ‏

در این راستا، آنچه در اولویت کار قرار گرفته، مشکلات دخترانی است که ورود به دانشگاه، آنها را در معرض زندگی ‏جدیدی قرار می دهد. زندگی جدیدی که بیش از هرچیز در تعارض با نظام وابسته طلب زنان و دختران به سیستم پدر سالار ‏و مرد سالار است. دختران، با ورود به جامعه، همه مسوولیتهایی را که پیش از این ، والدین آنها و نهاد خانواده به عهده ‏داشت، در سایه شخصیتی جدید خود، به تنهایی به عهده می گیرند و آماده می شوند تا به تنهایی و به عنوان یک انسان ‏مستقل ، فردیتشان را پاس بدارند.‏

تردیدی نیست که آزمون و خطا نخستین اتفاق طبیعی هر تجربه جدیدی است. اما اینکه برای پرهیز از خطا باید از هر ‏آزمونی دوری کرد، نکته ای است که تفکر سنتی مردانه، به آن پاسخ مثبت می دهد. ‏

اینکه کسب دانش بیشتر و فراگیری مهارتهای زندگی، به هر انسانی توانایی و قدرت بیشتر می دهد لازم به یادآوری نیست. ‏دخترانی که دور از خانواده ها به تحصیل ادامه می دهند، در چالش با زندگی جدید، توانمند تر شده و تجربه های جدیدی که ‏در سیستم بسته سنتی برخی خانواده ها قادر به آزمودن آن نبودند را می آزمایند. ‏

واقعیت به همین سادگی است که آنها وارد دنیای جدید می شوند، عاشق می شوند، رقابت می کنند، بی پول می شوند، کار ‏می کنند، در فضاهای آزادانه تر از شهرها و روستاهای کوچک، به عرصه های عمومی وارد می شوند، اعتراض می کنند، ‏خواسته هایشان را طلب می کنند و در تمرین زندگی جدید، می آموزند که سر به زیر بودن و قانع بودن و چشم گفتن و ‏واگذار کردن عنصر تصمیم گیری به “بزرگتر”، یا از پس پسران همکلاسی ظاهر شدن و سخن گفتن، همیشه نیز کارگشا و ‏به نفع ایشان نیست. ‏

به جنبش دانشجویی نگاه کنیم. چقدر از فعالان دختر این جنبش از شهرستانها به تهران آمده و وارد فعالیتهای اجتماعی شده ‏اند؟ جنبش زنان را مرور کنیم؛ تعداد زیادی از فعالان این جنبش نیز با گذر از فرصت استقلال طلبی روحی از خانواده های ‏سنتی در گذار تحصیل، به دانش و بینش برابری خواهی رسیده اند.‏

اگر هراس از مشکلات اجتماعی توجیه نمایندگان مجلس هشتم در پیشنهاد چنین طرحی است، سوال این است که چرا برای ‏رفع این کشکلات گامی برداشته نمی شود؟ چرا هرگز سیستم تصمیم گیری در کشور ما بویژه در بخشهای آموزشی، به ‏سمت رفع مشکلاتی که ناشی از عدم نگاه برابر جنسیتی در خانواده ها و جامعه است حرکت نمی کند؟ ‏

آیا دور کردن دخترانی که گوی رقبت را در هوش و دانش از رقبای کنکوری خود ربوده اند و محروم کردن آنها از امکان ‏تحصیل در یک دانشگاه معتبر، واقعا راه حل مناسبی برای رفع کشکلات اجتماعی آنهاست؟ و این اتفاق درست زمانی می ‏افتد که تنها چند ماه از ماجرای دانشگاه زنجان و اتفاقاتی که قطعا سرنوشت یک دختر داشنجو را عوض کرده، می گذرد. آیا ‏رفع مشکلات دخترانی در شرایط این دانشجو، گرفتن امکان تحصیل از آنها در شهرهای دور از خانواده هایشان است؟ و آیا ‏این نتیجه عاقلانه تصمیم گیری برای بحرانهایی چون دانشگاه زنجان است؟ یا اینکه باید سیستم امنیت اجتماعی به گونه ای ‏تعریف شود که دختران را از قربانی شدن پرهیز دهد؟ زیرا در بومی گزینی جنسیتی نیز دختران همانقدر قربانی خواهند شد ‏که در شرایط نابرابر تهدید آمیز. ‏

بنابراین نخستین نتیجه طرح هایی از این دست، اجازه ندادن به دخترانی است که می توانند و می خواهند ، استقلال طلبی ‏فردی و اجتماعی خود را در نهادهایی بزرگتر از خانواده تمرین کنند. ‏

به دخترانمان اجازه ریسک کردن و تجربه استقلال، داده نمی شود، زیرا از شرایطی که جامعه، برای آنها فراهم کرده است ‏و البته شرایط پر تهدیدی است می ترسیم. اما مساله این است که پرهیز از تهدید هرگز چاره ساز این تهدیدها نخواهد بود. ‏