در میان اهالی رسانه، از اولین قربانیان انقلاب سال ۵۷ بود. او که تا آخرین دقایق پیش از تصرف ساختمان رادیو خود را متعهد میدانست اخبار را به گوش مخاطبان رادیو ایران برساند، در نظر انقلابیون تندمزاج، “ساواکی” و مهره و عامل رژیم شاهنشاهی بود. پس دستگیر و دادگاهی شد. اما سرنوشت تقی روحانی توسط حکم دادگاه رقم نخورد، چرا که ۳۴ سال پیش در یازدهم مهر ماه توسط گروهی ناشناس ربوده شد و به قصد کشت کتکش زدند. روحانی اما زنده ماند ولی با آسیب شدیدی که دیده بود روی صندلی چرخدار گذران عمر کرد. بر اثر این حادثه یکی از معروفترین چهرههای رسانهای ایران و یکی از آشناترین صداها، ۳۴ سال قدرت تکلم نداشت تا این که تیر ماه امسال در سن ۹۲ سالگی درگذشت.
“آقا، من تفنگ هستم”
محمدتقی روحانی مقدم که با نام تقی روحانی شناخته میشد، یکی از مشهورترین گویندگان بخش خبر در رادیو ایران بود و با اجرا در برنامه محبوب و پرمخاطب “مسابقه ۲۰ سوالی” و سپس “صبح جمعه با شما” به شهرت فراوان رسیده بود.
آذر پژوهش، گوینده سرشناس رادیو او را “رییس همه گویندگان رادیو” خطاب میکند و میگوید که تقریبا تمام گویندگانی که به رادیو راه پیدا کردند(از جمله پژوهش) پس از شرکت در آزمون و کسب نظر مثبت روحانی انتخاب شدند.
روحانی به قدری به کار خود مقید بود که در سال ۵۷ و اعتصاب سراسری رسانهها هم حاضر نشد دست از کار بکشد و تا بهمن ماه آن سال و در آستانه سقوط حکومت پهلوی، با وجود دشواریهای فراوان و نبود همکاران، به پخش اخبار اشتغال داشت. آخرین مواضع دولت بختیار و یا شرح درگیریهای خیابانهای تهران با صدای او از رادیو ایران پخش میشد و همین موضوع غضب انقلابیون را برانگیخت.
او تولد ۵۹ سالگیاش را در مرداد ماه سال ۱۳۵۸ در زندان سپری کرد و شهریور ماه همان سال بود که شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی مرکز با به پایان رساندن رسیدگی به پرونده محمدتقی روحانی مقدم مشهور به تقی روحانی او را به ۵ سال حبس و ۸۰ ضربه شلاق محکوم کرد. او در دفاع از خود گفته بود که کار گوینده خواندن مطالبی است که به دست او میدهند. گوینده، نویسنده و مفسر مطالب نیست. همچنین استدلال کرده بود که خانه محقر او در محله کارمندنشین نارمک گویای آن است که وی اهل سوءاستفاده از کار گویندگی نبوده است وگرنه بایستی خانهاش در شمال شهر بود و بهتر و بزرگتر.
آذر پژوهش هم درباره دفاعیات روحانی در دادگاه انقلاب میگوید: “شنیدهام که آقای روحانی، آن اوایل، وقتی که محاکمهاش میکردند، در دفاع از خودش گفته بود: «آقا! من تفنگ هستم. شما تفنگ را که نمیتوانید محاکمه کنید.» تفنگ کارش شلیک گلوله است. این تشبیه درستیست. گوینده آنچه را که پیش آمده، نقل میکند. نقش یک روزنامهنگار، یا یک گوینده رادیو فقط همین است.”
روزنامه کیهان ۲۹ شهریور ۵۸، فردای روزی که حکم روحانی اعلام شد، در گزارشی از محکومیت او آورده بود: “تقی روحانی متهم است که در زمان نخستوزیری شریف امامی و ازهاری با استفاده از فرستندههای رادیویی در جهت وارونه نشان دادن سیر انقلاب اسلامی ایران و تحکیم سلطنت و استعمار مردم پافشاری کرده است و تا آخرین روزهای عمر سلطنت خاندان فاسد پهلوی نقش بلندگوی رژیم را در رادیو و تلویزیون ایفا کرده و با کلمات فریبنده خود در سرویسهای خبری رادیو به توجیه کشتارهای سفاکان رژیم خونخوار چون ازهاری و دستنشاندگان پلید پرداخته است. وی بارها ملت غیور و بپاخاسته ایران و رهبران انقلاب اسلامی ایران بخصوص امام خمینی را مورد اهانت و توهین قرار داده بود و بیشرمی را بدانجا رسانده بود که مردم مبارز تهران در تظاهرات خود خواستار اعدام چنین فردی شده بودند. به موجب رای دادگاه انقلاب اسلامی مرکز که دیروز صادر گردید، نامبرده به جرم تبلیغ به نفع رژیم گذشته با استفاده از دستگاه رادیو و تلویزیون و اهانت به انقلاب اسلامی ایران از طریق ادای کلمات فریبنده و مزورانه برای ایجاد مانع و سد در مسیر انقلاب به ۵ سال حبس محکوم شد که باید ۲ سال اول محکومیت خود را در زندان ایرانشهر و سه سال باقیمانده را در زندانهای تهران بگذراند. همچنین متهم به علت اعتراف به شرب خمر از طرف حاکم شرع به حد شرعی در این مورد، یعنی ۸۰ ضربه شلاق محکوم گردید.”
ترور توسط گروه توحیدی مستضعف
گویا عدهای حکم زندان و شلاق برای روحانی را کم میدانستند پس خودشان وارد عمل شدند. کیهان در شرح ربودن این گوینده رادیو توسط نیروهای ناشناس مسلح مینویسد: “بعدازظهر ۱۱ مهرماه پاسداران تقی روحانی را برای طی دوران محکومیت در ایرانشهر از تهران به ایرانشهر میبردند که در بین راه یک گروه مسلح او را ربوده و در بیابانهای اطراف جاده آرامگاه مضروب کردند. تقی روحانی در حالی که بر اثر ضربات وارده مغزش از کاسه سر بیرون آمده بود، توسط پاسداران کمیته صالحآباد پیدا شد و به بیمارستان دکتر فاطمی(رضاشاه سابق) منتقل شد. وی بلافاصله در بخش جراحی بستری شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت.”
کیهان بنا به نظر پزشکان بیمارستان دکتر فاطمی که حال تقی روحانی را رضایتبخش نمیدانستند پیشبینی کرده بود که او به علت شدت جراحات وارده فوت خواهد کرد.
چندی بعد روزنامه کیهان از تماس تلفنی شخصی ناشناس و به عهدهگرفتن مسوولیت آدمربایی و ترور خبر میدهد که میگوید: “ما تقی روحانی را از دست پاسدارانی که قصد انتقال وی را به ایرانشهر داشتند، ربودیم و پس از ربودن از چنگ پاسداران، او را در بیابانهای جنوب مهرآباد بردیم و اعدام کردیم.” این فرد ناشناس هویت گروهشان را “گروه توحیدی مستضعف” اعلام میکند اما دلیل این اقدام را نمیگوید.
اما روایت میشود که تودهایها هم دل خوشی از او نداشتند چرا که او گوینده سلسله مقالاتی در رادیو با عنوان “رفیق زاخارف بداند” بود و محتوای ضد شوروی این مطالب، چپگرایان را هم آزرده بود.
در نهایت با وجود صدمات شدیدی که به روحانی وارد شده بود، او زنده ماند اما ضربات شدید به مخچه و نخاع ادامه حیات او را با سختی فراوان همراه کرد. فردی که تمام هنرش در صدا و گویندگی بود، از آن زمان قدرت تکلم را از دست داد و آن گونه که آذر پژوهش نقل کرده است تنها پس از گذشت چندین سال موفق شده بود اصواتی نامفهموم نزدیک به کلماتی مثل “ممنونم” را ادا کند.
علی همدانی، گوینده رادیو بیبیسی هم از او نقل خاطره کرده که وقتی اصرار داشته تقی روحانی کلمهای سخن بگوید و او صدایش را ضبط کندف روی کاغذ نوشته است: “زبان بلبل را بریدهاند.”
تقی روحانی با این که دوستان و همکاران قدیم ترکش نکرده بودند اما با سپری کردن سالهایی سخت به دلیل مشکلات شدید جسمی و روحی روز پنجم تیرماه ۱۳۹۲ در بیمارستان سرخهحصار تهران درگذشت.
نمونههایی از صدای او که پیش از این در رادیو ایران پخش شده است را میتوانید در لینکهای زیر بشنوید:
مصاحبه تقی روحانی با رهی معیری
اعلام خبر مرگ قمرالملوک وزیری توسط روحانی
در عکس اول، روحانی را در جمع همکاران رادیو، (نفر دوم نشسته از راست) میبینید و عکس دوم مربوط به دوران گویندگی و اشتغال به کار تقی روحانی است.