نامه احمدی نژاد به اوباما‏

نویسنده

po_h_shahidi_01.jpg

پس از پیروزی تاریخی “باراک اوباما” در رقابت انتخاباتی چهارم نوامبر آمریکا و برگزیده شدن وی به عنوان نخستین ‏رئیس جمهور سیاه‌پوست ساکن کاخ سفید، آن هم دقیقاً بر خلاف پیش‌بینی‌ها و انتظار “محمود احمدی نژاد”[1] که تاکید ‏کرده بود”بعید است دستگاه پشت پرده کاخ سفید اجازه دهد که اوباما به کاخ سفید راه یابد”، رئیس دولت نهم جمهوری ‏اسلامی ایران در “اقدامی نامتعارف”[2] مبادرت به ارسال پیام تبریکی خطاب به چهل و چهارمین رئیس جمهور ‏ایالات متحده کرد.‏

این پیام تبریک‌ در حالی صادر شد که روزنامه اصول‌گرای کیهان، پیروزی اوباما را “بازی در لباس کبوتر” توصیف، ‏و از “تب آمریکا زدگی در ایران”، به شدت انتقاد کرده بود. در این مختصر تلاش خواهد ‌شد تا منطق مشاوران و ‏حامیان پیام بی‌سابقه نهمین رئیس جمهور اسلامی ایران به چهل و چهارمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، مورد ‏نقد و بررسی قرار گیرد. ‏

آقای احمدی‌نژاد که در دوران مبارزات انتخاباتی اوباما، تمایل خود را برای مناظره چهره به چهره با نامزد حزب ‏دموکرات در مقابل رسانه‌های بین‌المللی ابراز کرده بود، در “اقدامی بی‌سابقه” طی پیام تبریکی به اوباما نوشت: “از ‏اینکه توانستید آرای اکثریت شرکت‌‌کنندگان در انتخابات را به خود جلب کنید، تبریک می‌گویم.” ایشان در ادامه با ابراز ‏امیدواری از “باراک اوباما” خواست تا “پاسخ‌گویی سریع و روشن به مطالبه تحول صحیح و اساسی در سیاست‌‌های ‏داخلی و خارجی دولت آمریکا را در صدر و محور همه برنامه‌‌ها و اقدامات دولت خود” قرار دهد. احمدی‌نژاد که به ‏گفته مشاور ارشدشان “رسالت تاریخی”[3] داشته است به اوباما یادآور شد؛”ملت آمریکا که دارای گرایشات معنوی ‏می‌باشند، انتظار دارند همه توان و همت دولت در مسیر خدمت به مردم، اصلاح وضعیت بحرانی اقتصادی، بازیابی ‏حیثیت، روحیه و امید آنان و رفع کامل فقر و تبعیض، احترام کامل به کرامت، امنیت و حقوق انسانی و تقویت بنیان‌های ‏خانواده که از جمله تعلیمات انبیای الهی است در سرزمین آمریکا مصروف شود.“‏

رئیس‌ اصول‌گرای دولت نهم در این پیام از موفقیت اوباما در جلب آرای اکثریت “شرکت‌کنندگان در انتخابات” و نه ‏‏”مردم آمریکا” سخن به میان آورده است. به استناد آموزه‌های نورانی دین اسلام که خداوند متعال در آیه دوم سوره ‏صف می‌فرماید”یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لاتفعلون” این سوال در ذهن هر انسان منصف و بی‌طرفی شکل می‌گیرد ‏که جناب آقای احمدی‌ نژاد چرا در هر سخنرانی‌ به دفعات به نام “ملت ایران” و نه “اکثریت شرکت‌کنندگان در مرحله ‏دوم انتخابات نهم” سخن می‌گویند؟ آیا بر اساس تعالیم انسان‌ساز اسلام عزیز که در آیه دوم سوره صف از ایمان ‏آورندگان خواسته شده تا از موضوعی که عامل به آن نیستند، سخن نگویند؛ نباید از ایشان انتظار داشت تا به نام “ملت ‏ایران” سخن نگویند؟ البته نگارنده هیچ امیدی به پذیرش این مطلب از جانب آقای احمدی نژاد ندارد؛ چرا که ایشان در ‏پیام تبریک به چهل و چهارمین رئیس جمهور آمریکا، دامنه نمایندگی و اختیارات خویش از مرزهای این ایران فراتر ‏برده و به نام “ملت آمریکا” نیز سخن به میان آورده است. (لطفاً به پاراگراف قبل، نگاهی دوباره داشته باشید.) ‏

‏”حمید مولانا”، که دارای تابعیت آمریکایی[4] است، و اخیراً نیز در “اقدامی بی‌سابقه” به عنوان مشاور احمد‌ی‌نژاد ‏برگزیده شد، معتقد است؛ “انتخاب یک آمریکایی سیاه‌پوست آفریقایی‌نژاد به عنوان رئیس جمهور آمریکا، تلاشی برای ‏احیای همبستگی سنتی سیاسی در آمریکاست… تاریخ بر خلاف آن‌ چه یکی از روزنامه‌ها نوشته بود، تغییر نکرده است، ‏فقط رئیس جمهور تغییر‌ کرده است… اوباما انقلابی نیست، بلکه آمده‌ جلوی عصیان آمریکا را بگیرد.” ایشان که در ‏سراسر دوران مبارزات یاران و همراهان امام خمینی (سلام الله علیه) با رژیم خودکامه مورد حمایت کاخ سفید و ایام ‏مقاومت و پایداری در برابر استکبار جهانی، در دانشگاه‌های واشینگتن در حال تحقیق و مطالعه بودند، با اذعان به ‏اینکه “انتخاب اوباما گامی برای نجات آمریکا” خواهد بود، در تلاش است تا به ملت رشید، انقلابی و فرهیخته ایران ‏اسلامی تفاوت “رئیس جمهور” و “منتخب مردم” را بفهماند! مشاور احمدی‌نژاد در این مورد مدعی است:“باید توجه ‏داشت که آقای احمدی‌نژاد برای منتخب مردم آمریکا نامه ارسال کرده، نه برای رئیس ‌جمهور آمریکا و این یک مسئله ‏مهم است! باید تفاوت این دو را برای مردم تبیین کرد تا مردم فکر نکنند رئیس ‌جمهور ایران برای رئیس ‌جمهور آمریکا ‏پیام تبریک فرستاده است… منتخب مردم بودن با رئیس جمهور بودن، فرق می‌کند!” ‏

اکنون باید از مدعیان اصول‌گرایی پرسید، آیا تفاوت “رئیس جمهور” و “منتخب مردم” آمریکا بودن طی سی سال ‏گذشته، تازه کشف شده، و یا اینکه در سیاست‌های اصولی جمهوری اسلامی به برکت حضور مشاوران و دست‌یاران ‏دولت نهم که مفتخر به داشتن “کارت سبز آمریکا” می‌باشند، تغییر ایجاد شده است؟ از آن جا که به تصریح قانون ‏اساسی جمهوری اسلامی، تبیین سیاست‌های کلان کشور و به ویژه سیاست خارجی آن جزو اختیارات مقام رهبری ‏است، این سوال در ذهن ناظران و تحلیل‌گران سیاست خارجی شکل گرفته که؛ “آیا اقدامات بدیع دولت نهم به ویژه در ‏حوزه سیاست خارجی با هماهنگی مقام رهبری انجام می‌شود؟” هر چند از مواضع اعلامی آیت الله خامنه‌ای چنین ‏رویکردی تاکنون مشاهده نشده است. ‏

رجا نیوز در اول آذر طی گزارشی نوشت: “حمید مولانا با بیان اینکه نامه احمدی نژاد مودبانه، دوستانه و با لحنی ‏مناسب بود، گفت: “با انتخاب اوباما یک فضای خالی در محیط بین‌المللی ایجاد شد که احمدی‌نژاد توانست با نامه خود ‏این فضای خالی را به نحو احسن پر کند.” روزنامه ایران نیز در تاریخ بیستم آبان به نقل از ثمره هاشمی، مشاور ارشد ‏رئیس جمهور، نوشته بود: “پیام احمدی نژاد به اوباما انجام یک رسالت تاریخی بود و خیر و شر عکس‌العمل‌های ‏رئیس جمهور منتخب آمریکا نسبت به این پیام به خودش باز می‌گردد… در این پیام توقعات ملت‌های مختلف و ‏شعارهایی که وی در هنگام تبلیغات انتخاباتی مطرح کرده بود به وی گوشزد شد.“‏

اصولاً بر اساس کدامین نیاز و ضرورت در مقابل حاکمیتی که طی بیش از پنجاه سال اخیر در رفتار خصمانه و ‏مداخله‌جویانه‌‌اش در قبال خواست و اراده مردم ایران کمترین نرمشی نداشته است، بایستی “مودبانه و دوستانه” سخن ‏گفت؟ بر اساس کدام منطق ادعا می‌شود که با یک نامه غیر متعارف در “عرف دیپلماتیک” توانستیم خلاء محیط ‏بین‌المللی را “به نحو احسن” پر کنیم؟ دولت نهم بر اساس کدامین صلاحیت به خود اجازه ‌داده است به نام و نمایندگی از ‏‏”ملت‌های مختلف” دنیا سخن بگوید؟ بر اساس کدام یک از اختیارات و صلاحیت‌های مصرح در قانون اساسی، رئیس ‏دولت نهم به “انجام رسالت تاریخی” مبادرت کرده است؟ اساسا‍‍ً بر اساس کدام منطق، دولت احمدی‌نژاد “رسالت ‏تاریخی” برای خویش قائل شده است؟ “انجام رسالت تاریخی” چه منافعی برای ملت ایران در پی خواهد داشت؟ ‏

در پایان لازم به یادآوری است که صاحب این قلم در ردیف مخالفان عادی‌سازی روابط منطقی و از موضع عزت و ‏مصلحت با ایالات متحده نیست، امّا آن چه موجب شد تا این مختصر تدوین و تقدیم شود، به نحوه ورود دولت نهم به ‏عرصه‌ حساس و سرنوشت‌سازی است که به نظر می‌رسد بیش از آن که حاصل اجماع نخبگان و مبتنی بر مطالعات ‏ناظر بر منافع و مصاح ملّی کشور عزیزمان باشد، ناشی از تراوشات و انگاره‌های ذهنی و غیرواقعی جمعی محدود از ‏اطرافیان و مشاوران آقای احمدی‌نژاد است. آیا وقت آن فرا نرسیده تا با پرهیز از شتاب‌زدگی‌های رایج و به منظور ‏جلوگیری از تحمیل هزینه‌های غیرضروری به دولت و ملت ایران، و برای طراحی و اجرای این قبیل اقدامات، به ‏تشکیل کانون‌های اندیشه فراجناحی و به معنای واقعی کلمه “ملّی” با حضور و مشارکت فعال و موثر حداکثر ‏ظرفیت‌های علمی و عملی، و بسیج بالاترین درجه عقلانیت موجود در کشور، مبادرت کنیم؟ امیدوارم این ایده و پیشنهاد ‏در “دولت دهم جمهوری اسلامی” به واقعیت تبدیل شود. ‏

پانوشت

‏[1] - آقای احمدی‌نژاد حدود ده ماه قبل مدعی شده بود؛ “بعید است دستگاه پشت پرده کاخ سفید اجازه دهد که اوباما به ‏کاخ سفید راه یابد… به ‌دلیل حاکم بودن مناسبات ناعادلانه در ساختار قدرت آمریکا امکان پیروزی به وی داده نمی‌شود. ‏مناسبات قدرت در آمریکا را که می‌شناسید. آنها در قدرت بسیار خشن عمل می‌کنند و رای مردم تضمین شده نیست.” ‏‏(کارگزاران- 18/8/1387)‏

‏[2] - این اقدام به لحاظ وجود مناسبت خصمانه میان دو کشور، موضع متکبرانه و مداخله‌گرانه واشینگتن در قبال ‏تهران طی سی سال گذشته، و عدم مشاهده کمترین انعطاف و تغییر محتوایی در رویکرد و رفتار حاکمان فعلی و آتی ‏این کشور در قبال ایران، “اقدامی نامتعارف” نامیده می‌شود. ‏

‏[3] - ثمره هاشمی، مشاور ارشد رئیس جمهور: “پیام احمدی‌نژاد به اوباما انجام یک رسالت تاریخی بود و خیر و شر ‏عکس‌العمل‌های رئیس جمهور منتخب آمریکا نسبت به این پیام به خودش باز می‌گردد.” (ایران - 20/8/1387)‏

‏[4] - به یاد داشته باشیم که چرا دولت ایالات متحده اقامت شخصیت ممتازی چون شهید دکتر مصطفی چمران را به ‏رغم موقعیت منحصر به فرد علمی ایشان در دانشگاه‌های آمریکا، را به بهانه فعالیت‌های اسلامی و مبارزات ‏آزادی‌خواهانه این شهید بزرگوار لغو کرد. ‏