در حالی که نماینده قوه مجریه در هیات نظارت بر مطبوعات مدعی است که “هیچ حزب و گروه شناسایی شدهای (را)نمیشناسد که فاقد تریبون باشد”، نماینده پیشین قوه مقننه در این نهاد سخنان وزیر ارشاد را رد و عنوان کرده است که “دو حزب سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت، چند سال است که درخواست رسمی خود را برای در اختیار داشتن روزنامه به هیأت نظارت بر مطبوعات ارائه دادهاند اما تاکنون با آن موافقت نشده است.“
با فرض اینکه در یک کشور اسلامی زندگی می کنیم، و نماینده اقتدارگرایان “نگاه حداکثری” به اسلام در نظام سیاسی و فرهنگی و جایگاه اجرایی و قانونگذاری کشور دارد، و نماینده اصلاح طلبان “نگاه حداقلی”، و از هر دو نگاه “دروغ” گناهی کبیره است و “مردم فریبی” جرمی غیرقابل بخشش، این پرسش اصلی و نکته ی اساسی مطرح می شود که کدامیک از دو سخن فوق درست است، و یا درست تر اینکه دروغ نیست؟ یا به عبارتی با دور زدن قانون، به قصد فریب افکار عمومی بیان نشده است؟
پیش از آن باید روشن شود که جناب صفار هرندی، به قول غربی ها با “کدام کلاه” به صحنه آمده و کدام ”هویت” را یدک می کشد، وزیر ارشاد، سخنگو و نماینده ی حزب پادگانی یا روزنامه نگار طراز کیهان. همینطور باید مشخص شود که نگاه به قانون است و قانون مطبوعات، یا واژه ها و جملات خودساخته.
وزیر ارشاد و رئیس هیات نظارت بر مطبوعات که قاعدتا باید یک دور قانون را خوانده باشد و با مفاهیم و اصطلاحات آن آشنا، در پاسخ این اعتراض قانونی که “برخی احزاب و گروهها از نداشتن تریبون” انتقاد می کنند، گفته است: “حزب و گروهی که توانسته باشد جمعی را دور هم گرد آورد و تریبون نداشته باشد را نمیشناسم، ولی عکس آن را دیدهام؛ خیلیها روزنامه زدند و بعد یک حزب تشکیل دادند به طوری که اگر روزنامه آنها تعطیل شود، حزب آنها هم تعطیل میشود. بنابراین فکر میکنم همه احزاب و گروههای شناسنامهدار به صورت مستقیم یا غیرمستقیم تریبون دارند”.
جناب صفاربا زرنگی هر جا که بحث “حزب و گروه” بوده است، بلافاصله از “تریبون” استفاده کرده است، و در مقابل “روزنامه” را پیش درامد تشکیل برخی از احزاب کشور معرفی کرده است.
این “زرنگی”، تله ای بوده است که علی مزروعی نماینده پیشین قوه مجریه در هیات نظارت بر مطبوعات و رئیس انجمن صنفی روزنامه نگاران را به دام انداخته است. او به درستی گفته است که دو حزب شناخته شده و قدرتمند کشور، “سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی” و “جبهه مشارکت ایران اسلامی” که مجلس ششم را زیر نفوذ خود داشتند، نه تنها فاقد “روزنامه” و “نشریه”، یا به عبارتی “ارگان حزبی قانونی” هستند، بلکه ”چند سال است که درخواست رسمی خود را برای در اختیار داشتن روزنامه به هیأت نظارت بر مطبوعات ارائه دادهاند اما تا کنون با آن موافقت نشده است”- البته آقای مزروعی از کنار این نکته نیز گذشته است که این درخواست ها چه زمانی ارائه و تکمیل شده است و همچنین توضیح نداده است که چرا زمانی که خود در دوران اصلاحات نماینده ی مجلس ششم در هیات نظارت بود، پروانه ی انتشار این نشریات برای حزب متبوع و یار دوقلوی آن صادر نشد، و کجای بازی را اشتباه کرده بود یا دست حریف را نخوانده بود.
حال اگر یک خبرنگار “شجاع” و “نکته دان” فردا روزی از وزیر ارشاد بپرسد که “آقا چرا روز روشن دروغ می گوئید”، وزیر ارشاد دیوار حاشا را بلند خواهد دید و با رندی پاسخ خواهد داد: من کی گفتم این احزاب ”روزنامه” دارند؟ من گفتم “تریبون” دارند. بعد هم می تواند نام دو بولتن داخلی این احزاب را به میان بکشد و یا حتی نسخه هایی از آن ها را جلوی دوربین رسانه ی ملی بگیرد و بگوید: بفرمائید این هم عناوینش ”مشارکت” و “عصرنو”، فلان مقام های بالای حزبی هم “مدیر مسئول” و “سردبیر” آنها. سردبیر پیشین کیهان و مشاور مطبوعاتی سابق رهبری حتی می تواند یک گام جلوتر گذارده و توی شکم خبرنگار بخت برگشته هم برود و بیفزاید: فلان “سایت خبری” و فلان “ سایت حزبی” هم مستقیم و غیرمستقیم به این احزاب و گروه های سیاسی تعلق دارند، تو، آقا یا خانم خبرنگار، از کدام یک از آنها پول گرفته ای یا مزدوری آنان را می کنی؟ به چه حقی دروغ می گوئی و دست به “تشویش اذهان عمومی” می زنی، می خواهی فرمان بدهم که دستگیرت کنند، یا از دوست عزیزم، جناب دادستان تهران، بخواهم دستور بازداشت تو را صادر کند؟
اما نکته اینجاست، که این خود وزیر ارشاد است که در جامه ی سردبیر پیشین کیهان، “دروغ” را در لفافه ی ”بازی با کلمات” پیچیده، و برخلاف “رسالت مطبوعات” سخن فریبکارانه گفته و “جرم مطبوعاتی” مرتکب شده و مستحق “مجازات” است. زیرا، بند الف ماده ی 2 قانون مطبوعات بر “روشن ساختن افکار عمومی”، نه “فریب افکار عمومی” تاکید دارد و بند 11 ماده ی 6 نیز “مطالب خلاف واقع” و تحریف واقعیات را مستحق مجازات معرفی کرده است.
وزیر ارشاد یا از روی “جهل” و “عدم اطلاع از قانون” این نکته ی مندرج در تبصره 2 ماده قانون مطبوعات را نادیده گرفته است که “ نشریه ای که بدون اخذ پروانه از هیات نظارت بر مطبوعات منتشر گردد از شمول قانون مطبوعات خارج بوده…” یا بر اساس “عادت ماضیه”ی دوران سردبیری نعل وارونه زده و “بولتن داخلی” یا “سایت خبری” را “روزنامه” و “نشریه” معرفی کرده است. این در حالی است که در ماده 13 آئین نامه اجرایی قانون مطبوعات تصریح شده است: “احزاب، سازمان ها، و جمعیت های سیاسی و اقلیت های دینی ایرانی در صورتی می توانند تقاضای صدور پروانه انتشار نشریه نمایند که اجازه فعالیت قانونی را دارا باشند” و به تبع آن “از هیات نظارت بر مطبوعات پروانه انتشار اخذ کرده باشند”.
آقای وزیر ارشاد باید به این پرسش روشن به طور صریح پاسخ دهد که مجوز انتشار روزنامه یا نشریه ی هفتگی و ماهانه ی دو حزب “جبهه مشارکت ایران اسلامی” و “سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی” در چه تاریخی و در کدامیک از نشست های رسمی هیات نظارت بر مطبوعات تصویب شده و کارت مدیرمسئولی آن با امضای کدام مقام و برای کدام عضو این احزاب صادر شده است.؟ و این سوال نیز که آیا آن ضرورت و مصوبه ی داخلی هیات نظارت بر مطبوعات که تاکید داشت مجوز انتشار “ارگان های خبری” احزاب و گروه های سیاسی، در جهت “توسعه ی سیاسی و فرهنگی” کشور، در خارج از نوبت عادی صادر شود، آیا کماکان برقرار است؟ و برای همه به صورت یک سان رعایت می شود، یا رویکردی نابرابر و ناعادلانه پیدا کرده است؟
جناب صفار خود بهتر از همه می داند که این سفسطه ای بیش، و بازی رندانه ای با کلمات نیست، که در آن ”تریبون” یا “بولتن های داخلی” با شمارگان محدود، و فاقد مجوز قانونی توزیع عمومی و امکان فروش در دکه های روزنامه فروشی، به جای “مطبوعات رسمی کشور” جا زده شود. البته، در نهایت این نه فریب ملت، که فریب خود است، و صاحبان قدرت که چشم دوخته اند به این لفاظی ها و مردم فریبی ها.