حس جمعی در مراسم عزاداری

نویسنده

khashayardeihimib.jpg

مرسده خاقانی

نمی توان تعداد زیاد هیات های عزاداری را در تهران و شهرهای دیگر ایران نادیده گرفت. طبق گفته سردار رادان، رییس پلیس تهران تعداد هیات های عزاداری به 30 هزار می رسد، اما به نظر بسیاری از شهروندان تهرانی، تعداد آنها از این آمار هم فراتر می رود.

تقریبا محله ای در تهران نیست که هیات عزاداری نداشته باشد. در محله های پایین شهر که درهرمحله بعضا بیش از یک تکیه وجود دارد. در محله های بالای شهر نیز همین گونه است. در آنجا پسران جوانی را می بینید که با موهای سیخ شده و شلوارهای لی سیاه پوش شده اند و مشغول ساماندهی مراسم عزاداری هستند. حتی دخترانی که تا دیروز آرایش غلیظی داشتند نیز در این روزها با ظاهری ساده تر - یا حتی همچون همیشه - به جوانان دیگر پیوسته و مشغول تهیه شربت و غذای عزاداران هستند.

در هرمحله و هر کوی و برزنی علمی برپا شده است و بیرقی افراشته. این شایعه میان جوانان رایج شده بود که قرار است هر ساله بهترین هیات انتخاب شود؛ اما توسط چه کسی تقریبا هیچ کس جوابش را نمی دانست. در تهران بسیاری طرفداری حا ذاکر و هلالی هستند. دو مداحی که به حسین اللهی مشهورند و مورد غضب مراجع دینی قرار گرفته اند. یکی به مرض سرطان درگذشته و دیگری ظاهرا ممنوع الصدا شده است. اما سبک جدیدشان توسط شاگردان و طرفدارانشان در تهران دنبال شده است. در این روزها بسیاری از خانه ها مشغول پخت و پز بودند و شب تاسوعا و ظهر عاشورا به مردم و گرسنگان نذری می دادند.

مراسم عزاداری در شهرهای کشور متفاوت است. در تهران مراسم در هیات ها و تکایا برگزار می شود، در زنجان یکی از میداین اصلی تبدیل به تکیه اعظم می شود، در رشت همه شهروندان به دو خیابان اصلی شهر که محل دفن دو مرد دینی است می روند و هیات های عزاداری از هر نقطه شهر به این دو خیابان می آیند، در مشهد و قم اصلی ترین مکان عزاداری مرقد امام رضا و حضرت معصومه است، در خوزستان مردم در تکایا دور مداح حلقه می زنند و با گره کردن دست ها پشت نفر کناری به پایین و بالا خم می شوند و سینه می زنند. شهرهای دیگر نیز رسوم خود را دارند؛ حتی در نوع عزاداری. خوزستانی ها سنج و دهل می زنند همراه با طبل های بزرگی که مخصوص دیار آن هاست، رشتی ها سایت و طبل و سنج همراه با فلوت دارند و شیوه زنجیر زدنشان تقریبا شبیه رقص است. یزدی ها طبل و سنج می نوازند و زنجیرزنان با ریتم طبل و نوای نوحه خوان زنجیر می زنند.

بهروز، وبلاگ نویس می گوید: “این حضور وسیع [در مراسم عزاداری] نشان از نیاز ایرانیان به یک شور جمعی دارد. ایرانیان در نبود شادی و کارناوال های جمعی به مراسم عزاداری رو آورده اند تا چند شبی را در کنار هم یک حس مشترک و جمعی را تجربه کنند.”

وی ادامه می دهد: “دختران و پسران جوان ایرانی کمتر زمانی را فرصت می یابند تا از نزدیک در کنار هم باشند بدون اینکه کسی مزاحمشان باشد. دختران هم تنها در همین شب هاست که می توانند تا پاسی از شب در خیابان ها با دوستان شان باشند. تقریبا این شب ها مجالی است برای باهم بودن و یک تجربه شور جمعی بدون چشمان تیزبین حکومت.”

علی هم که تا چند سال در هیات های عزداری زنجیر می زد و خودش 5 سال پیش عضو هیات موسس یک هیات عزاداری بود اما بعدها از هیات ها جدا شد در این باره می گوید : “ بیکاری در کشور ما بیداد می کند. در شب های عادی می توانید جوانانی را ببینید که تا سحر در پارک ها می گردند و مواد مصرف می کنند. این ها جزو زائدات این جامعه محسوب می شوند و از همه جا طرد می شوند. اما در این شب ها کسی هست که به این ها سرپناه می دهد و از همه مهم تر از این ها مسئولیت می خواهد. اینان در این شب ها هیات ها را سامان می دهند، پرده ها را نصب می کنند، زنجیر می زنند و شاید اولین بارشان باشند که احساس کنند به درد چیزی می خورند.”

اما مونا نظر دیگری دارد. او که دانشجوی سال سوم رشته حقوق است می گوید: “ایرانی ها مردمان معتقدی هستند. دین در تارو پودشان وجود دارد. این ایام که می رسد بسیاری از مردم به مظلومیت امام حسین می گریند و وقتی یاد مشکلات خودشان می شوند گریه شان بیشتر می شود. اینکه هرسال بر تعداد هیات ها اضافه می شود یا امسال شام دهی و ناهار دهی بسیار زیادتر از سال های گذشته است نشان از افزایش درد و مشکلات مردم دارد. مردمی که چاره ای نمی بینند جز توسل به ائمه. به همین دلیل نذر می کنند و به دیگران عذا می دهند تا دعای خیر آن ها نیز نصیبشان شود و گره از دردشان باز شود.”

یک روزنامه نگار ایرانی هم در وبلاگش “آزادی” می نویسد: “این روز ها حتی تلویزیون های لوس آنجلسی هم کارشان را تعطیل کرده اند و اگر موسیقی ای هم پخش شود نوای حزن انگیز شهرا ناظری و شجریان و سراج است. مجریان سیاه می پوشند و یکی دو کانال هم پرچم عاشورایی گذاشته اند به نشانه عزاداری. حتی کسانی که به ظاهر مذهبی نیستند و فرسنگ ها دور از ایرانند، در فکر مخاطبان خود هستند.”

این روزنامه نگار درخصوص نشانه این رفتار می نویسد: “این رفتار باید برخی از نیروهای سیاسی و فکری در ایران را به تعمق وادارد. آنانکه می خواهند جامعه ایران، جامعه فرانسه شود ؛ دین را از حوزه های عمومی حذف کنند و به خصوصی ترین حوزه ها ببرند. این که می گویم با سکولاریسم تفاوت دارد و هیچ ربطی هم به وجود قانون عرفی ندارد. که می شود در جامعه ای مذهبی هم دولتی سکولار داشت و هم قانون عرفی.”

نویسنده وبلاگ “گاماس” اما نگاه متفاوتی را در وبلاگش آورده است: “حادثه ی کوه دانشگاه باعث شد بفهمم واژه ی حسین جاهایی به کار می ره که نباید! انگار لق لقه ی زبون یزیدی ها هم هست. علنا ظلم می کنن اما با نام حسین. اون روز واژه ی حسین هم برام بی ارزش شد. اما امروز دیگه برام مهم نیست که حسین واقعا بوده یا نبوده. مهم نیست جوونایی از عزاداری حسین برای هوس رانی استفاده می کنن. مهم نیست یزیدی ها با نام حسین ظلم می کنن! امروز چیز دیگه ای برام ارزش پیدا کرده و اون مفهوم حسینه. حسین یعنی عدالت طلبی. حسین یعنی ظلم ستیزی. حسین یعنی آزادی خواهی. و خون حسین بهای این عدالت طلبی، ظلم ستیزی و آزادی خواهیه. و بوی خون حسین به مشام یزیدی ها خوش نمیاد و کامشونو تلخ می کنه. حتی اگه صبح تا شب حسین حسین کنن! و از همه مهم تر اینه که این مفهوم رو همیشه زنده نگه دارم.”

در خصوص دین و تاثیرگذاری اش در جامعه با خشایار دیهیمی، که مترجم کتاب “درآمدی بر جامعه شناسی دین” نوشته فیل زاکرمن هم هست، در گفتگویی با روز درخصوص ظهور دین و باورهای اجتماعی می گوید: “اصلا ظهور دین در هر زمانی نمی تواند ناگهان پدیده کاملا نو و بی ارتباط با شرایط و مقتضیات جامعه باشد. به هرصورت به همان زبانی هم که بیان می شود آن زبان، زبان آن جامعه است. یعنی با مفاهیمی کار می کند که در آن جامعه وجود دارند و مستقر هستند و چاره ای جز این ندارد که خودش را در قالب همان مفاهیم بیان کند.”

وی با تایید این نکته که “میزان تاثیرگذاری دین در فرهنگ، در اجتماع، در روابط انسان ها در جامعه ایرانی قوی تر از هر پدیده دیگری است” می گوید: “در طول تاریخ دین عنصر اصلی در داخل فرهنگ ما بوده است. به همین دلیل ما همچنان هم برای پاسخگویی به نیازهای فرهنگی مان، به شکل طبیعی، به قوی ترین رکنش که دین باشد روی می آوریم و این گرایش خاص و نوپدیدی در جامعه امروز نیست اما همین نیاز بنابه نیازهای دیگر اجتماعی که وجود دارد خود دین را تحت تاثیر قرار داده.”

این اندیشمند در پایان می افزاید: “دین یک پدیده بسیار شایع و فراگیر فرهنگی است و کارکردهایی در اجتماع دارد. یعنی دین هم اثرات منفی دارد هم اثرات مثبت. بنابراین یک جامعه شناس یکی از مهم ترین پدیده های فرهنگی را که این همه تاثیرگذار در مناسبات اجتماعی ما است را نمی تواند نادیده بگیرد و هرکس که بخواهد این را نادیده بگیرد در واقع مغلوب آن چیزی شده است که موجود است و دارد کار می کند.”