زنان بخش بزرگی از جهان که ایران در شمار آنهاست، از سرطان پستان می ترسند، از آن رو که جان شان را تهدید می کند، و از آن رو که کابوس از دست دادن شوهر یا آینده ای که باید با حضور یک مرد در کنارشان، دلپذیر بشود، گریبان شان را می فشارد. این کابوس در شرایط کنونی که سرطان پستان مانند ویروس به جان زنان جهان افتاده، باید در ایران جدی گرفته بشود.
در غرب به همت کسانی که بر اهمیت ترمیم بدن زنان بیمار پی برده بودند، جریان سازی شد. خانم جما مورتینو Gemma Mortino پزشک ایتالیائی، متخصص سرطان زنان به ویژه سرطان پستان، از سال ۱۹۷۵ میلادی در کنار پروفسور ورونری Veronese (وزیر بهداشت پیشین ایتالیا و مدیر وقت انستیتوی سرطان شناسی ایتالیا در میلان) حرکتی را آغاز کردند که در سطح غرب تاثیرگذار شد. این پزشک سرسختانه گفتمانی را رهبری کرد که بر پایه آن: در مداوای زنان مبتلا به سرطان پستان، آخرین دستاوردهای پزشکی را باید با احتیاجات بیمار هماهنگ کرد. فقط با این شیوه درمانی است که کرامت انسانی بیمار، قربانی علم نمی شود.
گفتمان در مسیر رشد قرار گرفت و به صورت یک گفتمان انسانی- فلسفی ترویج شد. این که مریض باید با توجه به نیازهای معنوی، درمان بشود، در محافل پزشکی با تاکید بر نیازهای معنوی مبتلایان به سرطان پستان، به بحث گذاشته شد و فهمیده شد که بیماری سرطان پستان زنان، فقط با درمان جسمی کنترل نمی شود. پیش بینی وقوع طلاق، اعم از طلاق قانونی یا عاطفی، زندگی جنسی زن را دچار آشوب می کند. این آشوب حتا در صورت جان به در بردن زن از بیماری، بسیار رنج های روانی بر او تحمیل می کند. البته در غرب موضوع به حرمان های ناشی از طلاق محدود نمی شود، بلکه خطر گسسته شدن روابط جنسی خارج از زناشویی، زن مبتلا را گرفتار پریشانی می کند.
زن در هر موقعیت، پس از تغییر فرم بدن و بد شکل شدن جای خالی یک عضو مهم که جاذبه جنسی زن با آن سنجیده می شود، روح و روان و زندگی احساسی و جنسی اش به خطر می افتد، تا جائی که زنده ماندن فرع می شود بر اصل “خواستنی بودن”. این است که با توفیق در معالجات جسمی، یک بیماری بی درمان روحی مثل خوره درون زن را آزرده می کند و سلامت روح و روان از کف می رود، هرچند زندگی ادامه دارد و تکثیرسلولهای بد کنترل شده است.
خانم دکتر جما مورتینو با این ملاحظات بود که در صدد بر آمد کرامت انسانی زنان مبتلا به سرطان پستان را به آنها باز گرداند. او با پیگیری خواسته اش، محافل پزشکی را متوجه اهمیت موضوع کرد. البته همواره برای زنان ثروتمند فرصت ترمیم بدن و استفاده از امکانات گران قیمت جراحی پلاستیک وجود داشته، اما برای دیگر زنان حتا در جوامع غربی (سرمایه دار یا سوسیال)، ترمیم عمل پستان، غیر ممکن بوده است. شرکت های بیمه در کشورهای سرمایه داری غرب، تا آن زمان که یک پزشک زن جراح، تجربه های خود را در جهان بازتاب نداده بود، بازسازی پستان را در فهرست اقدامات درمانی نگنجانده بودند. در کشورهای سوسیال هم، دولت از بازسازی بدن بدشکل شده زنان مبتلا به سرطان پستان، امتناع می کرد و آن را از جمله جراحی زیبائی برمی شمردند که جزو تعهدات شان نبود.
در پناه جریانی که به همت خانم دکتر جما مورتینو به راه افتاد، عوامل موثر در موضوع متقاعد شدند که ترمیم شکل بدن در زنان مبتلا به سرطان پستان، به بازگرداندن امید و شادمانی به روح و روان زن کمک می کند. ایجاد این احساس در زن که جاذبه های زنانه را از دست نداده است، در محافل پزشکی جهان غرب پذیرفته شد. در پی آن با تقدم و تاخر، نظام های سرمایه داری غرب، هزینه های بازسازی پستان را در فهرست درمانی شرکت های بیمه، گنجاندند. دولت ها در نظام های سوسیال نیز این هزینه ها را در فهرست درمانی بیماران قرار دادند. اینک سالهاست در نظام های سیاسی غرب، سرطان پستان از دو زاویه علمی و انسانی، معالجه می شود. درمان بیمار بدون بازسازی بدن بیمار، درمان ناقصی است.
در ایران، هنوز معالجه زنان مبتلا به سرطان پستان، محدود است به معالجه جسمی. لذا معالجه کامل نیست. تا کنون هم نشنیده ایم، از آن همه پزشکان زن که متخصص درمان این بیماری هستند، موضوعی با اهمیت مانند آن چه به اختصار گذشت، تبدیل به یک گفتمان شده باشد.
از آن جا که ایران تبدیل به یک کشور طبقاتی با فاصله های عمیق شده و هزینه درمان جسمی و روانی بیماران مبتلا به سرطان پستان، هنگفت است، سوای ثروتمندان، دیگر زنان از این که امکانات درمانی جسمی مانند داروهای شیمی- درمانی در دسترس شان قرار گیرد، شکرگزار می شوند، اما این شکرگذاری کوتاه مدت است. همین که احساس می کنند طلاق یا گرایش شوهر به ازدواج با یک زن کامل از نظر بدنی، تهدیدشان می کند، وجه دیگری از این بیماری که روانی و عاطفی است و همراه می شود با احساس ناامنی و از کف دادن اعتماد به نفس، علامت می دهد و افسردگی عمیق کمترین نتیجه آن است.
روز به روز اخبار رسیده از زنانی که زنده مانده اند، اما تشویش خاطر دارند، زیادتر می شود. با این همه، چشمها و گوشهائی که باید بر آلام روانی زنان پس از معالجات جسمی، گشوده باشد، بسته است.
این یادداشت هشداری است به جامعه پزشکی ایران. به پزشکان زن و متخصص در سرطان های زنانه، به نظام پزشکی کشور، به بازمانده های جامعه مدنی ایران، به رئیس جمهور حسن روحانی و خانم شهیندخت مولاوردی معاون ایشان در امور زنان. به سازمان تامین اجتماعی، به بیمه های تکمیلی، به وزارت بهداشت و درمان و به فعالان حقوق زن.
اهمیت موضوع اقتضا می کند تا در مورد بازسازی بدن از فرم افتاده زنان بیمار، از زاویه انسانی فکری کنند. کافی نیست پیاپی در مذمت طلاق و ضرورت حفظ کیان خانواده در جمهوری اسلامی شعار بدهند، اما برای رفع برخی عوامل طلاق، بی عمل باقی بمانند. جامعه مدنی ایران در حد و قواره ای هست که بتواند با این ظلم از در چالش در آید. حال که مجاز نیست تا از کاستی های قانونی بر ضد زنان حرفی بزند، این عرصه ها که به حفظ کیان خانواده مرتبط است، نباید خالی بماند. زنان پزشک، روانشناس، جامعه شناس، روزنامه نگار، مشاوران خانواده و بسیاری دیگر می توانند با یک همگرائی، به مسئولیت خود در این زمینه عمل کنند.
شاید مجوز چند همسری مردان، همچنین حق مطلق طلاق که در انحصار شوهر است، این ضرورت را از حوزه نگاه خانم های مجلس نشین، خارج کرده است. آنها به این بار تعهدی و وجدانی نمی پردازند. ضرورت ورود به حرکت های مدنی و تبدیل آن به نیروی فشار روی دولت، کار جامعه مدنی است. فعالیت در این زمینه را نمی توانند به “انقلاب نرم” و “تهاجم فرهنگ غربی” نسبت بدهند. بنابراین ورود به آن ریسک بالائی ندارد و با ائتلاف پزشک و جامعه شناس و روانشناس و روزنامه نگار، و به کمک تحقیقات میدانی، رواج گفتمان آن شدنی است.
تاکید بر این که درمان سرطان پستان، بدون بازسازی بدن، کامل نمی شود، و تاکید بر این که بازسازی در این بیماری، از سوی نهادهای ذیربط و حمایت دولت، در حکم تامین هزینه برای خواسته های لوکس و پرخرج نیست، مهمترین نقشی است که یک گروه متعهد به عدالت جنسیتی، بدون شائبه سیاسی، می تواند ایفا کند.
همه کارهای واجب و روزآمد را نمی توان به امید طلوع روز واقعه، ناکرده و ناگفته باقی گذاشت.