صدور فتوا برای اثبات پرچمداری اسلام

نویسنده

» کارشناس سیاسی در مصاحبه با لیبراسیون:

مارک سمو

ژیل کِپل، کارشناس جهان عرب و اسلام و استاد علوم سیاسی و همچنین نویسنده کتاب “پیامبر و فرعون” در مصاحبه با روزنامه لیبراسیون به سؤالاتی درخصوص فتوای جمهوری اسلامی علیه سلمان رشدی و انتشار فیلم جدید “بی گناهی مسلمانان” پاسخ داده است. این مصاحبه را می خوانید.

 

به نظر شما، هدف از صدور فتوای جدید جمهوری اسلامی علیه سلمان رشدی و فراخوان متحد لبنانی اش، حزب الله، برای انجام تظاهرات چیست؟

برای درک بهتر این وضعیت باید ببینیم “بهار عرب” در چه شرایطی قرار دارد. در ابتدا با سقوط حکومت های دیکتاتور مانند تونس و مصر و دورنمای تحولات دموکراتیک روبرو بودیم. پس از آن شاهد بودیم که قدرت در این کشورها به دست احزابی افتاد که با اخوان المسلمین در ارتباط اند و قدرت سیاسی سلفی ها نیز رو به افزایش است. و هر دو نیز از حامیان شیخ نشینان نفتی حوزه خلیج فارس اند. تحولاتی که جهان عرب را تکان داده برای این شیخ نشینان فرصتی است تا دعوای قدیمی خود را با ایران بر سر هیدروکربن های خلیج فارس تسویه کنند. این مشاجرات از یک طرف بر سر بحرین است که جنبش دموکراتیک اکثریت شیعه آن به شدت ازسوی پادشاهی سنی مورد حمایت ریاض سرکوب می شود. و ازطرف دیگر بر سر انقلاب سوریه است که در آن سقوط حکومت بشاراسد به مثابه ضربه بسیار سختی به نفوذ حکومت تهران در جهان عرب خواهد بود که به نوبه خود مشکلاتی را در تأمین تسلیحات برای حزب الله به وجود خواهد آورد.

این شرایط سیاسی به خوبی بیانگر آن است که چرا امروز رفتار حکومت ایران باعث شده تا وجهه خود را در جهان عرب ازدست بدهد. ایران دیگر به عنوان پشتیبان حزب الله، قهرمان مقاومت علیه اسراییل، شناخته نمی شود بلکه به عنوان حامی جلاد بشاراسد شناخته می شود که سنی ها را قتل عام می کند. و اینک جمهوری اسلامی با صدور فتوای جدید و همچنین اعتراض علیه فیلم ضداسلامی درصدد برآمده تا همراه با حزب الله پرچم داری خود را در جهان اسلام اثبات کنند.

 

ولی این حرکت کمی دیر آغاز شده. به نظر شما دلیل آن چیست؟

در سال ۱۹۸۹ که ماجرای سلمان رشدی آغاز شد و همچنین در سال های ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ که روزنامه دانمارکی کاریکاتور پیامبر اسلام را منتشر کرده بود نیز شرایط به همین صورت بود. در هر دو مورد، اعتراضات ابتدایی ازسوی گروه های اصولگرای سنی آغاز شد. انجمنی به نام “بنیاد اسلامی لِستِر” اولین گروهی بود که در بریتانیا به اعتراض پرداخت و ریاض نیز خواستار آن شد که سلمان رشدی مجازات شود. در تاریخ ۱۴ ژانویه نسخه های بسیاری از کتاب “آیات شیطانی” در شهر برادفورد سوزانده شد و تازه در ۱۴ فوریه بود که خمینی متوجه موضوع شد و آن فتوای متأسفانه مشهور را صادر کرد. در آن زمان به مانند امروز، حکومت اسلامی تهران بسیار ضعیف بود. جنگ ایران و عراق یک سال قبل از آن، بدون اینکه تهران به مقاصدش رسیده باشد، به پایان رسیده بود. در همان زمانی که رهبر انقلاب این نویسنده را به مرگ محکوم کرد، ارتش سرخ افغانستان را ترک کرده بود و این برای گروه های جهادگرایی که مورد حمایت شیخ نشینان خلیج فارس بودند یک پیروزی قلمداد می شد. اکثر رسانه ها تیتر یک خود را به این نویسنده، و نه به تحولات عظیم ژئوپلیتیکی در منطقه، اختصاص دادند.

اعتراضات علیه کاریکاتورهای پیامبر در دانمارک و به تلاش یکی از امام جمعه های سنی فلسطینی-مصری به نام محمد ابولبن آغاز شد. تازه پس از آن بود که تهران نمایشگاهی از کاریکاتورهای مربوط به هولوکاست را برگزار کرد. حکومت تهران مجدداً تلاش کرد تا با راه انداختن یک سری اعتراضات خود را به عنوان پرچمدار جهان اسلام معرفی کند، ولی شرایط چندان برایش مساعد نبود.  

 

اگر ایران و حزب الله نیز وارد گود شوند، آیا این جنبش تقویت نخواهد شد؟

امروزه شاهدیم که درگیری میان شیعه و سنی مهم ترین پیامد انقلاب های بهار عرب است. جناح شیعه مجبور است مواضع متفاوتی اتخاذ کند. کاملاً مشخص است که فراخوان شیخ نصرالله برای اعتراض علیه فیلم درست پس از دیدار پاپ از بیروت انجام شد که طی آن حزب الله سعی کرد خیرخواهی خود را به جانب پاپ بندیکت شانزدهم نشان دهد.

درعین حال تهران مجبور است این خیزش را تشدید کند تا خود را به عنوان دشمن اصلی “شیطان بزرگ” و امپریالیسم نشان دهد. این خشونت ها، مانند کشتن سفیر آمریکا در بنغازی در لیبی و آتش سوزی سفارت در تونس باعث می شود تا سایه ۱۱ سپتامبر بر انقلاب های عرب سنگینی کند. قدرت های سنی که متحد غرب اند، از این اعتراضات خشنود نیستند. این مسأله به ویژه در مورد محمد مرسی، رییس جمهور مصر، مشهود است. ایران هم درتلاش است تا با پرچم سبز انقلاب این کشور، پرچم سیاه سلفی ها را بپوشاند، ولی غافل از اینکه امروز در جهان عرب، نفرت از شیعه و تشیع به دلیل رویدادهای سوریه بسیار بیشتر از نفرتی است که در قبال کشورهای غربی وجود دارد.

منبع: لیبراسیون، ۱۷ سپتامبر