نصرالله قادری متولد سال 1339، دارای مدرک کارشناسی ارشد نمایش از دانشگاه تربیت مدرس است. او تاکنون نمایش های متعددی از جمله هرا، غم عشق، حدیث آصف زخم خورده، افسانه پدر، سرگذشت عجیب و باور نکردنی بردار شدن سنساره و…. را نوشته و کارگردانی کرده است. قادری هم اکنون نمایش کریستال تاور اثر رونالد گرتز را بر صحنه دارد.
کریستال تاور
کارگردان: نصرالله قادری. نویسنده: رونالد گرنز. موسیقی متن: محمد فرشته نژاد. طراح صحنه: سپیده نظری پور. بازیگران: محسن حسینی، مهرخ افضلی، محمود هندیانی.
داستان به انفجار 11 سپتامبر می پردازد. یکی از این برج ها کریستال تاور نام دارد که بزرگترین تصمیمات اقتصادی در آن مکان گرفته می شود. ما در این نمایش با 30 روح رو به رو می شویم که جان خود را در این انفجار از دست داده اند و ماجرا را برای مخاطب تعریف می کنند.
تنهایی آدم های مدرن
نمایش کریستال تاور می کوشد با مبنای سیاسی که برای داستان خود بر می گزیند به حادثه 11 سپتامبر بپردازد. اما نویسنده نمایش در این میان تنها به بیان نظریات یکسویه نپرداخته و از ارائه بیانیه سیاسی در قالب یک نمایشنامه پرهیز می کند. او سعی دارد تا با دراماتیزه کردن روابط میان شخصیت ها روحیات آنها را به نمایش گذاشته و تنها واقعه 11 سپتامبر را دستاویزی قرار دهد تا به کنه وجود این شخصیت ها دست یابد.
محور اصلی نمایشنامه گرنز یک آسانسور چی زن به نام آنا پومر است که به واسطه شغل خود این امکان را پیدا می کند تا با مقامات رده بالا ارتباط داشته باشد. این زن دارای روحیات پیچیده ای است. این پیچیدگی روی روابط او و دیگران نیز تاثیر می گذارد و در نهایت هزار تویی را پدید می آورد که تماشاگر را به تامل وا می دارد. از منظر نشانه شناسانه متن نیز ما با انسانی رو به رو هستیم که پا و جایگاه مشخصی بر زمین ندارد. او دائم معلق و در رفت و آمد میان زمین و آسمان است. او بدون اینکه اختیاری داشته باشد از روی وظیفه این مسئولیت را نیز داراست که آدم ها را از پایین به بالا ببرد.
پرسوناژهای نمایش “کریستال تاور” اثر “رونالد گرنز” به تناسب محیط شغلیشان تا حد زیادی پیچیده و خاص بوده و به آسانی قابل پیشبینی نیستند. از این رو، برای تماشاگرقابل توجه و حتی تا حدی غیر منتظره به نظر میرسند. این آدمها با آن که در زندگی روزمرهشان بازیچه یکدیگر و دیگران هستند، اما همزمان قربانیان نقشهها و طرحهای پیچیدهتری اند که در کل وجود دو “گره” نمایشی تعلیقزا را برای مخاطب باورپذیر میسازد؛ بنابراین خود آدمهایی که ابزار شکلگیری چنین موقعیت پیچیده و خلاصه شدهای هستند برای تماشاگر جذابیت دارند.
نمایش کریستال تاور به راحتی می توانست تبدیل به داستانی پیرنگ محور تبدیل شود. همه اسباب تعلیق برای دست یابی به گره ها و تعلیق های داستانی برای مخاطب باز است. اما نویسنده راه را دیگری را می پیماید تا بتواند به اثری مدرن دست یابد و ذهنیت تماشاگررا با خود درگیر کند. او شخصیت محوری را برای ارائه نمایشنامه خود برگزیده است.
نمایش کریستال تاور در بسیاری از لحظات خود به ابزورد نزدیک می شود تا تنهایی و انزوای انسان مدرن را بهتر به نمایش بگذارد. تنهایی که در هر کجای دنیا قابل پی گیری است. حال انفجار برج ها سبب می شود تا این تنهایی و تک کلونی دن جامعه در نهایت به یک فاجعه ختم شود. ما در نمایش با سه شخصیت رو به رو هستیم که دائم در حال صحبت کردن هستند. آنها دائم سخن می گویند و گاهی اوقات صحبت هایی که میان آنها ردو بدل می شود کاملا بی ربط به نظر می رسد. این شخصیت ها سخن نمی گویند تا ارتباطی برقرار کنند. آنها سخن می گویند تا از تنهایی خود فرار کنند. همین مسئله یکی از ابزار نشانه شناختی آبزوردیته در نمایش است.
قادری به همراه دراماتورژ خود محسن حسینی تلاش کرده اند ابعاد مختلف این نمایشنامه را برای مخاطب تصویر کنند. البته در برخی لحظات به دامی که نویسنده خود به ان تن نداده در می غلطند اما در نهایت اجرایی قابل قبول را از متن برای مخاطب خود تصویر می کنند. میزانسن های پرتحرک، نور شفاف صحنه در عمل موقعیت سیال آدم ها را یاد آور می شود و جنس طراحی صحنه در برخی از فصول نمایش به سورئال شدن فضا کمک زیادی می کند.
جنس بازی بازیگران نیز به گونه ای طراحی شده که از ابتدا تا انتهای نمایش شاهد نوعی تولد تازه در آنها هستیم. در ابتدا آنها روح هستند و در ادامه که نمایش به پیش می رود ما این امکان را پیدا می کنیم که در قابل بازی واقعگرایانه بیشتر با ابعاد زندگی آنها آشنا شویم.
تنها یک آرزو باقی می ماند که ای کاش قادری کمی از ابعاد سیاسی کار می کاست. کاری که نمایشنامه نویس نیز خود آن را انجام داده است و بیشتر تمرکز خود را روی شخصیت ها متمرکز داشته است. این توجه هم کمک می کرد داستان انسجام بیشتری داشته باشد و هم نگره های انسان شناختانه بیشتری را در کار بارز می کرد.
نمایشنامه کریستا تاور از یک سوی دیگر نشان می دهد که هنر نمایش چگونه می تواند به وقایع واکنش صحیح و انسانی نشان دهد و در عین آنکه وجوه علمی خود را در زمینه ادبیات دراماتیک حفظ می کند به سند دوران خود نیز بدل شود.