پاسخگویی به کدام نیاز؟

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

‏ سریع ترین و کاری ترین ترکش افشاگری های عباس پالیزدار که در چارچوب ریختن آتش تهیه برای قرائت ‏گزارش تحقیق و تفحص مجلس هفتم علیه قوه قضائیه صورت گرفت، اما پیامدهایی ناخواسته در پی داشت، تا ‏کنون به سازمان بازرسی کل کشور اصابت کرده و به جابجایی رسمی محمد نیازی، و در واقع عزل و ‏برکناری غیررسمی رئیس سازمان توسط آیت الله شاهرودی منجر شده است.‏

دلیل اصلی این تغییر و تحول آن گونه که عمدتا سایت های خبری متعلق یا نزدیک به جریان اقتدارگرا عنوان ‏کرده اند همکاری قائمی‌نسب مدیرکل حوزه ریاست سازمان بازرسی با تیم متهمان این پرونده، “پالیزدار- ‏آجرلو- کامران- دهقان” برای دریافت و انتقال اسناد سری نیروهای مسلح و عمدتا معاملات ارتش و سپاه که ‏گویا مهر “سری” و “محرمانه” داشته اند، بوده است.‏

سایت خبری “تابناک” که به گروه های نظامی محافظه کار نزدیک است هفته پیش از قول فردی که وی را ‏‏”منبع آگاه” معرفی کرد در مورد “جزئیات تصاحب اسناد نظامی توسط باند پالیزدار” نوشت: “وی، پس از ‏معرفی از سوی فاطمه آجرلو… با برقراری ارتباط با قائمی نسب، از وی به عنوان وسیله برای دسترسی به ‏سایر اطلاعات محرمانه کشور استفاده کرده و بر همین اساس قائمی نسب در نامه‌ای، تقاضا می‌کند اسناد ‏برخی قراردادهای سری نظامی جهت بررسی سازمان بازرسی کل کشور به این سازمان ارسال شود. وی، ‏بدون آن که این سازمان نیازی به اسناد نظامی داشته باشد، آنها را گرفته و در اختیار پالیزدار قرار داده است. ‏اولاً این سازمان مجوز بازرسی از سپاه و ارتش را ندارد تا به اسناد آنها دسترسی پیدا کند؛ ثانیاً اخذ اسناد ‏سری نیاز به اجازه مخصوص از رئیس محترم قوه قضائیه دارد و ثالثاً نیروهای مسلح به صرف مکاتبه یک ‏مدیرکل اداری این سازمان هیچ‌گاه اسناد سری خود را در اختیار قرار نمی‌دهند”.‏

فارغ از اینکه روند پرونده این متهمان چگونه پیش برود و این ماجرای تنش زا چه ابعاد گسترده تری بیابد، یا ‏انتقال اسناد نظامی به خارج - آنگونه که نشریاتی چون کیهان عنوان کرده اند- چه پیامدهای بین المللی ‏دربرداشته باشد، در شرایط کنونی شاید پاسخگویی به این نیاز افکار عمومی مهمتر از هر مسئله مبرم دیگری ‏باشد که مشخص شود جایگاه ملت برای اطلاع از مسائل پشت پرده - که در بسیاری موارد هم قاعدتا نباید ‏‏”سری”، “خیلی محرمانه”‌ و “محرمانه” تلقی شوند- کجاست؟ پرسش روشن و شفاف این است که چرا باید ‏تخلفات و جرائم صورت گرفته در چارچوب مبادلات و معاملات کادرها و نیروهای ارتش، سپاه و حتی افراد ‏غیرنظامی و بسیجی مرتبط با نیروهای مسلح از دید مردم مخفی بماند و از مقابل چشم ملت کنار گذارده شود؟ ‏چرا باید واقعیات و اخبار این گونه سوءاستفاده ها، رشوه گیری ها، انجام معاملات صوری، تبانی با خریدار یا ‏فروشنده داخلی یا خارجی، تقلب و سندسازی های مقام های نظامی- انتظامی و…. به گوش مردم نرسد؟ - تازه ‏اگر مجرمان به پای میز محاکمه کشیده شوند و حکمی در دادگاه ویژه نیروهای مسلح برای آنان صادر شده و ‏مجرم مجازات شود، آن گونه که تا کنون عمدتا عمل شده است، چه ضرورتی در میان است که پوشش خیری ‏و اطلاع رسانی لازم در کار نباشد؟ ‏

روال کنونی این است که مهم نیست که پرونده چیست و متهم کی؟ کافی است یک سر ماجرا یک فرد نظامی ‏باشد یا معامله نظامی فرض شود تا پرونده مهر “سری” و محرمانه بخورد و ماجرا از چشم و گوش ملت ‏پنهان بماند؛ حال خرید هواپیمای شخصی سلطان برونئی باشد، یا فروش صوری زیردریایی ایران به یک ‏کشور همسایه.‏

واقعیت این است که برخورد دوگانه و تبعیض آمیزی که در حال حاضر در تشکیل پرونده و برگزاری دادگاه ‏برای دو قشر “نظامی” و “روحانی” در دادگاه های ویژه صورت می گیرد و آنان را در جرائم عادی، چون ‏سوء استفاده مالی یا جنسی، هم تراز و هم سنگ دیگر اقشار ملت نمی بیند، موجب می شود که این اقشار در ‏محاکم عادی دادگستری محاکمه نشده و اخبار و گزارش جرائم آنان چون دیگر اقشار ملت در صفحه ی ‏حوادث روزنامه ها و نشریات نوشته و منتشر نشود. این روش در عمل موجب شده است که این طیف از ‏جرائم، چون در مورد آنها رمزگشایی صورت نمی گیرد و همه چیز تا روزی که ناخواسته افشا شود، در پرده ‏می ماند، خود عامل مفسده های فراوان دیگر گردد. از آن بدتر، گاه مردم خبر چنین مواردی را همراه با شاخ ‏و برگ های فراوان از رسانه های برون مرزی می شوند و در بسیاری از موارد، کم و بیش هر راست و ‏دروغی را باور می کنند. روندی که کمترین پیامدش سلب اعتماد عمومی از حاکمان و گسترده تر شدن شکاف ‏حکومت - ملت بوده است.‏

مردم روزی این حرف و سخن را می شنوند که فلان فرمانده نظامی که زمانی مسئول احداث و تشکیل شرکتی ‏در فلان کشورعرب همسایه شده، در معاملات نفت عراق در دوران جنگ خلیج فارس و انتقال و قاچاق آن ‏ایفای نقش کرده و چند سال بعد وقتی که از او خواسته شده است اصل و فرع سرمایه را بازگرداند، در نهایت ‏اصل را “بیت المال” فرض کرده و بازگردانده، و فرع معاملات را نتیجه ی “دسترنج” خویش و سود شرعی ‏و قانونی خود عنوان کرده و در حساب شخصی خویش محفوظ داشته و به نفع خود مصادره کرده است! مردم ‏روزی با این شایعه مواجه می شوند که قرار بوده است هواپیمایی اختصاصی برای سفرهای یک مقام عالیرتبه ‏کشور خریداری شود، اما در کنار ریخت و پاش ها و سوءاستفاده های مالی معمول، در نهایت نه هواپیمایی ‏وارد ایران شده و نه ارز و ریال انتقال یافته به خارج، به شیوه و روش معمول و مرسوم به کشور بازگردانده ‏شده است! گاه نیز، مردم از مجاری غیر رسمی مطلع شده اند که دست اندرکاران ماجرا بازداشت شده و در ‏زندان با آنان فلان جور برخورد غیرانسانی شده، یا نه با پادرمیانی فلان مقام حکومتی پس از چندی آزاد شده ‏اند و اکنون در بیرون زندان به زندگی عادی خود ادامه می دهند یا حتی از کشور خارج شده و زندگی جدیدی ‏را آغاز کرده اند.‏

مشابه این پرونده ها و سوءاستفاده های مالی را در متهمان و محکومان دادگاه ویژه روحانیت نیز از منظرهای ‏متفاوت می توان مشاهده کرد. به قول آن روحانی مشهور که به دلایل سیاسی به ناچار ماه ها هم بند چنین ‏متهمان بوده است، این گروه از روحانی ها یا روحانی نماها پرونده های جالبی داشتند؛ از وارد کردن چیپس ‏های رایانه در زیر عبا و عمامه یا گرفتن پول کلان برای صدور مجوز و حکم ازدواج موقت یا…. ‏

اما، از آنجا که در این مقوله نیز چون موارد بسیار دیگر”حق ویژه” وجود دارد و نگاه تبعیض آمیز حاکم ‏است، و اتهام و جرم عادی این اقشار “محرمانه” یا “خیلی محرمانه” و “سری” تلقی شده و به محاکم خاص ‏سپرده می شود، تا آبرو و اعتبار “نظام” خدشه دار نشود و مردم به مسئولان کشور بدبین نشوند، با گذشت ‏زمان ماجرا ابعاد پیچیده تری می یابد. در نتیجه، تا روزی و روزگاری که افشاگری های امثال پالیزدار ‏صورت گیرد، همه چیز پشت پرده باقی می ماند و روزنامه نگاران و مطبوعات و به تبع آن مردم از دانستن ‏کنه ماجرا منع و محروم می شوند. اما در مقام عمل، این معضل چون غده ای سرطانی هر روز ریشه به ‏سویی می دواند و پیکره ی “نظام” را به صورت فزاینده ای دربرمی گیرد و با عمق و گستره ای که می یابد ‏از درون می پوساند. حاصل کار آن می شود که مردم روز به روز بیشتر مسئله دار شده و چون در فضایی ‏خفقان آلود و غیردموکراتیک کاری برای اصلاح امور از دستشان برنمی آید هر روز بیشتر ناامید و دلسرد ‏شده و چشم انداز آینده را تیره و تارتر می بینند. نتیجه آن می شود که روز به روز بیشتر اصل انقلاب و ‏جمهوری اسلامی را زیر سوال می برند و در این میان گاه نیز زیر فشارهای تبلیغاتی و جوسازی ها، حسرت ‏روزگار گذشته را می خورند و به شوخی و جدی دعا و مغفرتی نیز نثار درگذشتگان می کنند؛ بخصوص در ‏این دوران خاص که طیف های حکومتی و قدرت طلب این دو قشر به مقابله و رقابت با یکدیگر پرداخته و در ‏مبارزه ای گلادیاتوروار هر روز به گونه ای چنگ و دندان به یکدیگر نشان می دهند.‏

همانگونه که بیان شد اصلی ترین نیاز این دوران پاسخگویی به این پرسش اساسی است که چرا باید بر روی ‏پرونده های این گونه سوء استفاده های مالی و فسادهای اخلاقی نظامیان و روحانیان مهرهای “سری”، “خیلی ‏محرمانه”‌ و “محرمانه” نقش بندد و اصل ماجرا از چشم و گوش مردم دور نگاه داشته شود؟ باید باور داشت ‏که اولویت اول دوران حاضر از نظر ملت برکناری نیازی و دستگیری و محاکمه ی پالیزدار و آجرلو و ‏کامران و… نیست، درخواست اصلی مردم رمزگشایی از مسائل پشت پرده ی این ماجرای مسئله دار و پرونده ‏های سری و محرمانه است. درخواستی که در پچ پچ ها و حرف های درگوشی ملت روز به روز بیشتر به ‏گوش می رسد و گاه در مطالب و نوشته های منتشر شده - مسلما اظهارنظرهایی هم قابل انتشار تشخیص داده ‏شده اند- در سایت های خبری نزدیک به جریان محافظه کار بازتاب می یابد. ‏

از جمله مواردی این چنین که از سر اتفاق یا با اهداف سیاسی خاص در رسانه های خبری یک جریان متعلق ‏به سپاهیان با سابقه درج شده، این است:‏

‏▪اگر آقای پالیزدار دروغ گفته که می بایست ثابت شده و برابر قانون مجازات گردد ولی اگر صحبتهای ایشان ‏صحت دارد به هر نحوی به این مدارک و اسناد واطلاعات دسترسی پیدا کرده و افشا نموده قابل تقدیر هم ‏هست.‏

‏▪ آقایان بیشتر نگران محاکمه مفسدان واقعی اقتصادی باشند بهتر است تا اینکه به فکر چگونگی لو رفتن قضیه ‏باشند. نکند که…‏

‏▪ بالاخره اصل موضوع چی بوده؟؟؟!!!!‏

‏ ‏