پیام رهنما و مهدی کیانیان

نویسنده

با نزدیک شدن به نیمه بهمن ماه، همچون سال های گذشته پخش مجموعه های تلویزیونی مناسبتی از شبکه های مختلف ‏سیما آغاز می شود. اما مجموعه های موفقی که در ماه های اخیر پخش شده اند و یا هنوز در حال پخش هستند، ‏طرفداران خود دارند. سریال هایی چون ساعت شنی، مار و پله و… که برخی نیز جنجال آفرین بوده اند. با بازیگران ‏چند مجموعه موفق تلویزیونی گپ زده ایم.. ‏

davood1.jpg


گفت و گو با علیرضا کمالی نژاد‏

پشیمان نیستم !!

علیرضا کمالی نژاد از بازیگران جوانی ست که حضور و موقعیت خود را با سریال پر طرفدار “ نرگس” تثبیت کرد. ‏او هم اکنون در فیلم سینمایی ملک سلیمان به کارگردانی شهریار بحرانی مشغول بازی است و چندی پیش سریال “ گل ‏بارون زده ” با بازی او از شبکه سوم پخش شد. به همین بهانه با او گفت و گویی انجام داده ایم. ‏

گل بارون زده هم تمام شد، اول از کاری صحبت کنید که درحال حاضر مشغول آن هستید تا برویم سراغ ‏اصل مطلب، گریم فعلی تان مربوط به چه کاری ست؟

الان مشغول بازی در فیلم ملک سلیمان به نویسندگی و کارگردانی شهریار بحرانی هستم. که البته از چهاردهم مهر ‏جلوی دوربین رفتم. جالب است بدانید این اولین فیلمی است که براساس استانداردهای جهانی کار می شود. ‏

برویم سراغ گل بارون زده و نظراتی که پیرامون این سریال از گوشه و کنار شنیده شد و حتما به گوش شما ‏هم رسید؟

بله، خیلی از این کار انتقاد شد. ‏

و چقدر با آن موافق بودید؟

با بخشی از این انتقادات موافق بودم و با یکسری از صحبت هایی هم که شد موافق نیستم. یک سری انتقادات درست ‏است و فکر می کنم یکسری دیگر، بیرون گود نشستن و گفتن لنگش کن است… ‏

برای کدامیک از انتقاداتی که می شنیدی، توجیه داری یا…

ببینید، مثلاً این سریال را با سریال هایی که همزمان با آن پخش می شد، مقایسه می کردند که من به جرات می توانم ‏بگویم بودجه گل بارون زده یک پنجم یا حتی کمتر از آن مجموعه ها بود. ‏

معتقد هستید که کیفیت این کار به بودجه اش هم بر می گردد؟

فکر می کنم خوب است تیتراژ یک کار را تا به آخر ببینیم. وقتی که مشخص است این کار سفارش شبکه آفتاب “ استان ‏مرکزی” است، می توانیم متوجه بشویم که این کار محصول یک شبکه استانی با یک بودجه مشخص و تعریف خاص ‏خودش هست. ‏

به نظر شما فیلمنامه و در اصل بن و مایه این مجموعه تلویزیونی از سطح خوبی به لحاظ نوشتاری و ‏داستانی برخوردار بود؟

به نظر من فیلمنامه و حتی شخصیت ها مقداری نمک و فلفل کم داشت. به هرحال شخصیت ها هستند که داستان را به هم ‏وصل می کنند و گرنه شما می توانید یک داستان بخوانید به نام گل بارون زده، خود آقای رنجبر هم به این مسئله واقف ‏هستند. من فکر می کنم این متن یک اثر متوسط روبه خوب بود. که البته داستانی کلیشه ای داشت. ببینید برای یک ‏بازیگر هنگام انتخاب یک کار دو چیز مهم است یکی فیلمنامه و دیگری سازنده، اما خیلی کارها هم بوده که متن خوبی ‏داشته، اما نتیجه آن چیزی که فکر می کردی از آب در نیامده است. این مسئله در سینما هم اتفاق می افتد. ‏

به هرحال فرصت خوبی بود برای علیرضا کمالی نژاد تا در یک نقش محوری خودش را نشان ‏بدهد.

بله، هم یک نقش محوری بود وهم اینکه قرارگرفتن در کنار بسیاری از افراد با تجربه برای من بسیار مفید بود. من ‏بازی در کنار خانم ثریا قاسمی را برای دومین بار تجربه کردم، قبلا دوباره زندگی را در کنار ایشان بازی کردم. من ‏معتقد هستم که بازیگر سر هر کاری می رود حتی اگر هیچ چیزی نداشته باشد محفل خوبی برای یادگیری است. در کنار ‏داود رشیدی، رضا بابک و جمشید جهانزاده بودن به اعتقاد من برای هر بازیگر جوانی غنیمت است. ‏

از بازی خودت در این کار راضی بودی، به آنچه می خواستی دست پیدا کردی؟

الان نمی توانم پاسخ این سوال تان را بدهم. شاید یک سال دیگر بتوانم پاسخ این سوال تان را بدهم وقتی که کار جلوی ‏چشم است نمی توان به نقایص و نقاط قوت کارت پی ببری. باید از کار فاصله بگیری تا بتوانی در موردش قضاوت ‏کنی، چون مطمئناً عقیده و نظری که زمان تولید داشتم در زمان پخش نداشتم و آن نظر با عقیده یک سال دیگر من هم ‏بسیار متفاوت خواهد بود. اما در کل نظر تماشاگر عام “تاکید می کنم تماشاگر عام نه اهل فن” این بوده که ارتباط ‏برقرار شده است. ‏

و نا گفته های گل بارون زده…

من فکر می کنم عباس رنجبر تمام تلاش خودش را کرد، ما هم نباید توقع معجزه داشته باشیم چون به هرحال هر کاری ‏نیاز به بودجه ای دارد. من از تمام بازیگران با تجربه و جوان این کار یاد گرفتم و تجربه به دست آوردم. نظر منتقد هم ‏برای من مهم است. اما در کل از اینکه در سریال گل بارون زده حضور داشتم پشیمان نیستم. ‏

davood2.jpg

گفت و گوبا مهراوه شریفی نیا

همه، همه چیز را برعکس فهمیده اند!!

نمایش سریال “ساعت شنی” با اقبال بینندگان و بروز جنجال های فراوان همراه بود. با اغلب بازیگران این مجموعه در ‏شماره های قبل گفت و گو کردیم، اما بازیگر یکی از شخصیت های اصلی- مهشید- آن زمان در دسترس نبود. با توجه ‏به اهمیت نقش مهشید که عمده بار داستان بر دوش وی قرار دارد-از مشکلات اجاره رحم گرفته تا فقر و نداری و بی ‏خانمانی زنان-با ایفاگر نقش وی “مهراوه شریفی نیا”‏‎ ‎گفت و گو کرده ایم. ‏

برای بازی در شخصیت مهشید از جانب پدر دعوت به کار شدید؟

هم از طرف پدرم وهم از طرف آقای بهرامیان انتخاب شدم. ‏

جذابیت هایی که سریال “ساعت شنی” برای شما داشت چه بود؟

قصه “ساعت شنی” یک قصه پر از گشودن چشم انسان ها بود. داستان هایی را در کنار هم داشت که باعث می شد ‏انسان ها با چشم بازتر به مسائل جامعه نگاه کنند. من خیلی خوشحال بودم از اینکه قرار است سریالی ساخته شود که ‏درآن به مسئله ای می پردازد که تا به حال در جامعه ما مسکوت مانده است. از اجاره دادن رحم تا مشکلات زنان بی ‏سرپرست، فقیر، بی خانمان و همه اینها. اینکه دریک سریال به همه این مشکلات پرداخته شود و راه حل هم برای آنها ‏داده شود و از همه مهم تر با یک دید مثبت به این مشکلات نگاه شود برای من جذابیت داشت. ‏

از زمانی که با فیلمنامه و شخصیت مهشید آشنا شدید تا زمانی که مقابل دوربین بهرامیان بازی تان را آغاز ‏کردید، پرداخت شخصیتی برای شما چگونه صورت گرفت؟

از زمان عقد قرارداد تا شروع فیلمبرداری من حدود 10 روز فرصت داشتم تا با مهشید آشنا شوم. متاسفانه فقط متن 10 ‏قسمت اول سریال آماده بود و بقیه به مرور در حین تصویربرداری به دست ما رسید. من برای رسیدن به شخصیت ‏مهشید دو بخش را در نظر گرفتم. یکی مشخصات ظاهری مهشید تند و عامیانه حرف زدن و به کار نبردن کلمات ادبی، ‏تند راه رفتن، زود کارکردن و افتادگی بدنی بود. به اضافه نگاه مطیع در برابر زهره و ماهرخ و نگاه قدرتمند و با ‏صلابت در برخورد با خانواده اش. برای رسیدن به خصائص درونی او هزار بار متن را خواندم و خودم را در شرایط ‏فرضی زندگی مهشید تجسم کردم و تلاش کردم به مدت 8 ماه که در هیچ لحظه ای از نوع زیستن مهشید غافل نشوم و ‏مهراوه هیچ راهی در او پیدا نکند. ‏

بهرامیان در این راه چقدر موثر واقع بود؟

بسیار بسیار زیاد. آقای بهرامیان انسان بسیار با شعور و کارگردان توانایی است. در طول کار ایشان در هیچ لحظه ای ‏از بازی بازیگرانش غافل نبود و کوچک ترین اشکالات و ریزه کاری ها را به ما گوشزد می کرد و وقتی همه چیز ‏خوب پیش می رفت با تشکرهای پرانرژی و لبخندهایش به استقبال بازیگر می آمد. او همیشه با صبر و حوصله به ‏سوال های من پاسخ می داد و اعتماد به نفس مرا احیا می کرد. از پیشنهادهای خوب استقبال می کرد و هر جا که متوجه ‏نقص تکنیکی یا کاستی حسی در من می شد مستقیم و غیرمستقیم مرا در جهت رفع آن هدایت می کرد. ‏

به نظر شما چقدر ممیزی ها در طول داستان اثر داشته است؟

خیلی خیلی خیلی…. این سئوال قلبم را پر از غصه کرد. متاسفانه روز به روز هم سانسور و زمان پخش نامناسب لطمه ‏بیشتری به سریال می زند. اولین بار وقتی در قسمت نهم دیدم تمام صحنه های که مهشید به خاطر وجود بچه از پدرش ‏کتک مفصلی می خورد حذف شده بغض کردم… چقدر در این سکانس ها من کتک خورده بودم، چقدر به در و دیوار ‏کوبیده شدم… و از همه این سکانس ها فقط یک سکانس گریه باقی مانده بود با یک صورت متورم که دلیلش هم معلوم ‏نبود… ! و تازه از قسمت نهم بود که سانسور واقعی شروع شد. صحنه های خانه قناری نصف شدن، کتک خوردن مجدد ‏من در بازگشت من به خانه پدرم حذف شد… تمام قصه شعله و دستشویی عمومی حاصل دو شب زحمت و خوابیدن من ‏در دستشویی پارک قیطریه بود که حذف شد… که چقدر بازی در این سکانس ها را دوست داشتم و برایشان زحمت ‏کشیده بودم. وقتی به همین راحتی حاصل زحمات شما قیچی می شود نمی دانم دیگر چه انگیزه ای می ماند. در هر حال ‏متاسفانه این سریال به شدت حساسیت برانگیز شده و نمی دانم چرا همه، همه چیز را برعکس فهمیده اند. سریال به این ‏آموزندگی و آگاه کننده را مخالف با اهداف جامعه می دانند. ‏

در بعضی سریال ها ما شاهدیم که مجموعه از ریتم کند رنج می برد ولی این سریال بیش از حد با ریتم تند ‏مواجه است…

بله قبول دارم و به نظر من این نقطه قوت سریال است. ‏

شاید ممیزی های بیش از حد باعث این روند شده، طوری که در بعضی قسمت ها ماجراهای ماهرخ بیش از ‏حد به نمایش درمی آید و در بعضی قسمت ها زیاد بازی ندارد…

این را صد در صد قبول دارم. وقتی در اثر ممیزی، قسمت هایی از قصه به طور کامل حذف می شود به طوری که سه ‏قسمت را در یک قسمت پخش می کنند، به ناچار اتفاقات در فاصله زمان کمتری به هم متصل می شود که این مسئله ‏گذر زمان کافی برای رخداد وقایع را از بین می برد و باعث سردرگمی بیننده و از دست رفتن سیر منطقی قصه گاهی ‏نیز تأکید غیر ضروری بر مسائل ساده می شود. متاسفانه این ممیزی ها نه تنها سکانس های حذف شده بلکه به قسمت ‏های حذف نشده هم لطمه زده و باعث شده تا حس درست به مخاطب منتقل نشود. ‏

کمی از کارها و پیشنهادهای جدیدتان بگویید…

آخرین کارم بازی در تله فیلم سیروس مقدم بود که تجربه بسیار خوبی بود. همچنین در اولین کار پرند زاهدی با نام ‏‏”عروس زندان” ایفای نقش کردم که نقشم نیز در آنجا جالب و متفاوت بود. ‏

davood3.jpg

گفت وگو‎ ‎با مریم خدارحمی

در کنار حرفه ای ها

مریم خدارحمی متولد1362، یکی از بازیگران جوان مجموعه “یک وجب خاک” است. او پیش از این مجموعه در ‏تولیدات سیمای اصفهان چون “گلهای شمعدانی”، “نقش جهان” و… بازی داشته است. مجموعه های پای پیاده، سایه ای ‏در تاریکی، خانه شش در و تله فیلم سفر به برج حمود از دیگر کارهای او به شمار می آید. ‏

همکاری شما با مجموعه “یک وجب خاک” چگونه شکل گرفت؟

من پیش از این در مجموعه “پای پیاده” به کارگردانی اصغر توسلی و نهیه کنندگی بهروز مفید بازی داشته ام، اما ‏حضورم، حضور کم رنگی بود و ضبط کار هم در اصفهان انجام شد. تا اینکه برای ضبط این پروژه آقای مفید با من ‏تماس گرفتند و گفتند به تهران می آیی؟‎ ‎من هم با کمال میل پذیرفتم. ‏

با توجه به اینکه فقط چند قسمت ابتدایی کار در مورد شخصیت های داستان نوشته شده بود، از چگونگی ‏شکل گیری کاراکتر “آرام” برایمان بگویید.

بله، زمانی که من با پروژه قرار داد بستم، فیلمنامه به طور کامل آماده نبود. فقط چهار قسمت ابتدایی آن نوشته شده بود. ‏من هم به دلیل اینکه بازیگران پیشکسوت و اساتید تلویزیون قرار است با من همکاری کنند بدون اینکه متن را دراختیار ‏داشته باشم پذیرفتم با دوستان و بزرگواران همکاری کنم. ‏

به نظر رسید بیشتر تعاملات بازیگری شما با برزو ارجمند و همتی بود؟

بله. اغلب بده بستان های بازی با این دو دوست من بود. آنها در ارائه بهتر نقش کمک های زیادی به من کردند. ‏

درباره نحوه هدایت علی عبدالعلی زاده به عنوان کارگردان سریال توضیح دهید؟

به نظر من ایشان کارگردان بسیار خوبی هستند. می دانید که همزمان با پخش کار ما قسمتهای آتی را هم ضبط می ‏کردیم. این مساله استرس و فشار را بر عوامل دوچندان می کند. ایشان کارگردان بسیار آرام و صبوری هستند و در ‏هنگام ضبط فقط به ما انرژی مثبت می دادند. من با ایشان بسیار راحت بودم و همیشه به کنترل جو آرام پشت صحنه ‏توسط ایشان دقت می کردم. ‏

گویا بخش های پایانی سریال توسط کارگردانی دیگر ساخته شد. نمی ترسیدید این تغییری در ساختار بازی ‏شما به وجود آورد؟

خیر. به نظرم هر دو کارگردان اثر به کارشان بسیار مسلط بودند و آقای باباپور هم با علم قبلی و مطالعات انجام شده ‏برروی بازی بازیگران به عنوان کارگردان بر مجموعه سوار شد. ‏

در صحبت هایتان گفتید در مجموعه ای دیگری هم بازی داشتید که تولید آنها بیشتر در اصفهان شکل گرفته ‏است اما با بازی در این پروژه بیشتر به بینندگان شناسانده می شوید.

صد درصد به خصوص اینکه کار مناسبی ماه رمضان بود و شبکه سوم با برد مخاطبی که دارد نقش به سزایی برای ‏شناساندن بازیگر به مردم دارد. ‏

پس اینکه قبول کردید در این سریال بازی کنید به دیده شدن هم در این سریال مربوط می شود.

بله قبول دارم این عامل را هم در پذیرفتن نقش “آرام” مدنظر داشتم. ‏

به نظر می آید ته لهجه اصفهانی هم دارید. این را درکار چگونه کنترل کردید؟

این ته لهجه مشکلی برایم به وجود نمی آورد. زمانی که بخواهم حسی بگیرم و صحبتی کنم آن را به طور کامل کنترل ‏می کنم و به همین میزان اگر لازم باشد در کاری به طور کامل لهجه اصفهانی را اجرا می کنم. ‏

از تجربه کار مناسبی با این شرایط فیلمبرداری راضی بودید؟

تجربه بسیار سختی بود. با اینکه کار من به نسبت ساده تر از دیگران بود اما می دیدم که چه تلاش و زحمتی برای تولید ‏چنین کاری لازم است. فکر می کنم عمده دلیلی که از بازیگران حرفه ای زیادی استفاده کردند این بود که اتلاف زمان ‏کمتری را درپی داشته باشند. من هم بازیگر حرفه ای نیستم اما باید تمام تلاشم را می کردم تا خودم را به سطح آنها ‏برسانم. به لحاظ اقامت در تهران هم اصلا به من فشار نمی آمد چون در رفت و آمد در بین تهران اصفهان بودم و هستم. ‏

در اصفهان استقبال مخاطبان از سریال شما چگونه بود؟

مردم خیلی از کار خوششان آمد. چون تنها کار طنز امسال “یک وجب خاک” بود. طبیعتاً مردم با کار ارتباط بیشتری ‏برقرار کردند به دلیل اینکه بلافاصله پس از افطار هم روی آنتن می رفت. در اصفهان دوستان هم مرا تشویق می کنند ‏که بهترین را انتخاب کردی. ‏

فکر می کنی درآینده اتفاقات بهتری هم برایت بیفتد؟

بله حتما. من تمام تلاش خودم را می کنم و باور کنید لحظه ای از کار خودم غافل نیستم. همیشه به این امیدوارم که بتوانم ‏در آینده بازیهای بهتری را داشته باشم تا مورد توجه مردم عزیزم قرارگیرد. ‏