“سیف الله داد درگذشت”، سرنویس خبری بود که بسیاری از فعالان عرصه هنر به ویژه سینما و سیاست را غمزده کرد. داد یکی از معدود سینماگران در عرصه مدیریت سینمایی کشورمان بود. سینماگری متین که کارهای درخور توجهی در کارنامه اش به ثبت رساند. فیلمسازی که با ابتذال و پدیده موسوم به فیلمفارسی به جد مخالف بود.
داد پس از ترک معاونت سینمایی وزارت ارشاد در سال 79، چون گذشته به سایه خزید. قوای جسمی اش زیر با فشارهای مختلف روحی روزهای پس از اصلاحات اندک اندک تحلیل رفت و دیگر “سینماگر متعهد” میلی به کار نداشت. با شروع پروژه “فرزند صبح” سریالی که به زندگی آیت الله خمینی می پرداخت نام وی به عنوان تدوین گر به تیتر اخبار هنری بازگشت. سیف الله داد مبتلا به سرطان خون بود و چند سال خانه دومش بیمارستان شده بود. بسیاری از دیدن چهره او در فیلم کوتاه سینماگران حامی میرحسین موسوی شادمان شدند، اما این خوشحالی دیری نپایید. 29 تیرماه قلبش در هم فشرده شد و از آن روز تا 6 مردادماه به دلیل سکته قلبی تحت درمان ویژه قرار داشت.
شاید آنها که می گویند “سیف الله داد از جفای زمانه و جوری که طی چند روز پس از انتخابات به چشم خویش دید، آنچنان محزون شد که قلبش از کار ایستاد”، بی راه هم نمی گویند. پیکر خالق “بازمانده” روز 7 مرداد ماه در قطعه هنرمندان بهشت زهرا آرام گرفت. جالب آن بود که حتی رسانه های دولتی-حکومتی هم با دقت و ادب اخبار پرواز وی را پوشش دادند. اینچنین بود که پرونده 54 سال زندگی پرتلاطم سینماگر “متین و متعهد” که در چارچوب زندگی و کار سیاسی کاران امروز ایران نمی گنجید، بسته شد. نام و یادش جاودان.
سیف الله داد که بود؟
سیف الله داد سال 1334 در خرمشهر و در خانواده متوسط متولد شد. سیف الله پسر بزرگ خانواده ای پرتعداد بود. دوران کودکی اش در گرمای خرمشهر گذشت. سال 1340 دبستان را آغاز کرد و در سال 52 دیپلم خود را اخذ کرد. دو سال بعد و پس از پایان خدمت سربازی در رشته جامعه شناسی دانشگاه شیراز پذیرفته شد. در همان دوران دانشگاه جذب فعالیت های سیاسی-مذهبی شد. در آن زمان دو جریان عمده در میان دانشجویان وجود داشت که دانشجویان مسلمان و دانشجویان چپ بودند. او دبیر انجمن اسلامی دانشگاه شیراز بود و فعالیت سیاسی-مذهبی و فرهنگی را رهبری می کرد. او مطالعات موردی در مورد انقلاب ها و جنبش های سیاسی جهان داشت و اغلب در این باره به سخنرانی می پرداخت. سال 1357 نخستین اثرش ترجمه ای از کتاب “فرهنگ سکوت” اثر پائولو فرره بود که نام احمد بیرشگ نیز جلد کتاب را مزین کرده بود. او در زمانی در دانشگاه شیراز مسئولیت فعالیت های سیاسی بچه های مسلمان را برعهده داشت که افرادی همچون عطاالله مهاجرانی، محسن کدیور، علی قنبری، مجید محمدی، ابراهیم نبوی، علی سیمین (علوی تبار)، نیره اخوان، حسن کامران، مهدی کوچک زاده، حسین پاکدل در این دانشگاه به تحصیل اشتغال داشتند.
میان هم دوه ای هایش به دقت نظر، متانت، آرامش و سر و وضعش شهرت دارد. مطالعات گسترده ای داشت، به نظر دیگران گوش می سپرد، با آرامش مناظره می کرد و همیشه از نظر ظاهری مرتب بود.
ازدواج دانشگاهی سال 57
سیف الله داد در سال 57 با هم دانشگاهی اش خانم رودی ازدواج کرد، ازدواجی که حاصلش سه فرزند پسر است.
فعالیت های انقلابی
همراه با دیگر فعالین سیاسی آن دوره در شهر شیراز انقلاب را تسریع کرد. رهبری موج های دانشجویی و تظاهرات های دانشجویی، اعتصاب و اعتراض ها را برعهده داشت. وی در دانشگاه و در شهر شیراز معمولا به عنوان سخنوری خوشفکر شناخته می شد و با وجود اینکه 22 سال بیشتر نداشت، ولی یکی از مراجع مهم نیروهای مذهبی شهر بود. او یکی دوبار در جریان انقلاب به زندان های کوتاه مدت رفت. یکی از مهم ترین کارهای او در سالهای قبل از انقلاب بجز رهبری جنبش دانشجویی دعوت از بزرگان فرهنگی مذهبی کشور برای سخنرانی در دانشگاه شیراز بود.
انقلاب 57
پس از انقلاب 57، سیف الله داد داد به نهادی رفت که شاید کمتر کسی به آن فکر می کرد؛ صدا و سیما. او سرپرستی تولید رادیو و تلویزیون شیراز را عهده دار شد. داد تلویزیون را به مناصب اجرایی و انقلابی ترجیح داد. او سپس به رادیو رفت و برنامه “جهاد برتر”را می نوشت و برنامه های مختلف از جمله برنامه ای به نام “ چهره دوم” را تهیه کرد. در همین زمان مشغول ساختن فیلم های کوتاه برای تلویزیون شد. سال 58 از دانشگاه شیراز و در رشته جامعه شناسی فارغ التحصیل شد و پس از دوره ای کار با رادیو تلویزیون شیراز به تهران آمد. از چندی پیش تر وی به فیلمسازی علاقمند شده بود. دلیلش “محمد رسول الله” اثر مصطفی عقاد فیلمسار چیره دست مصری بود. او معتقد بود این فیلم موجب آشتی میان بچه های مسلمان با سینما و علاقمندی آنها به ساخت فیلم شد.
در آغاز دهه شصت عضو شورای فیلم و سریال شبکه اول شد. همانجا با محمد بهشتی که مدیریت پخش فیلم و سریال صدا و سیما را برعهده داشت آشنا شد. او سپس به عضویت شورای بررسی فیلمنامه گروه فیلم و سریال شبکه یک سیما در آمد که تا سال 62 و زمان آغاز به کار بنیاد سینمایی فارابی ادامه داشت. پس از آن همراه با محمد بهشتی به بنیاد رفت و در بخش فرهنگی آن نهاد مشغول به کار شد. همان زمان با تکیه بر استفاده از دانش و تجربه سینماگران قدیمی، آن ها را با همت محمد بهشتی و فخرالدین انوار گردهم آورد تا سینمای امروز ایران شکل بگیرد. به مجرد آنکه فرصتی پیدا کرد، “زیر باران” را نوشت و سپس آن را به تصویر کشید.
“زیر باران” که سال 63 اکران شد روایتگر زندگی کارمندی بود که با مشکلات روزمره دست و پنجه نرم می کند؛ سماواتی حقوق عقب افتاده سه ماه خود را پس از دریافت از حسابداری گم می کند و برنامه های او برای پرداخت اجاره معوقه آپارتمان و هزینه روزمره زندگی نقش بر آب می شود. همسرش قصد فروش طلای اندک خود را دارد، اما مردی به سماواتی اطلاع می دهد که پول او را یافته است. سماواتی در ملاقات بامرد به خاطر می آورد که او همان کسی است که در بحبوحه انقلاب پول گم کرده اش را سماواتی به او باز گردانیده است. فیلمی که با دقت ساخته شده بود و آرمانگرایی در آن موج می زد.
پس از آن او دوباره در بنیاد فارابی مدیریتی در بخش فرهنگی برعهده داشت. او نیز همراه با گروه بهشتی و انوار در تاسیس جشنواره فیلم فجر همت گمارد. در سال 64 فیلمنامه ای نوشت به نام “گره” که توسط یوسف سیدمهدوی به تصویر کشیده شد. گره دوران پیش از انقلاب را روایت می کرد؛ در کوران انقلاب، شبی که حکومت نظامی برقرار است، دانشجویی در حین پخش اعلامی ضد سلطنتی توسط مأموران حکومت نظامی دستگیر می شود. او مأمور نگهبان را مضروب می کند و با دست های بسته به خانه ای پناه می برد، ماموران در تعقیب او به جست و جوی خانه به خانه می پردازند. او را می یابند، دست هایش را باز می کنند و همگی می گریزند.
کانی مانگا، فیلمی برای تمام فصل جنگ
سیف الله داد در سال 65، کانی مانگا را نوشت. عظیم ترین پروژه سینمایی پس از انقلاب که توسط بنیاد سینمایی فارابی به سیف الله داد سپرده شده بود. استفاده از هلی کوپتر، فیلمبرداری در آسمان، دقت در ساخت ماکت های انفجاری، جلوه های ویژه دقیق و مواردی از این دست این فیلم را در زمره آثار برتر سینمای جنگ ایران جای می دهد. “کانی مانگا” روایتگر گروهی نظامی است که برای به اسارت در آوردن خلبان عراقی تلاش می کنند؛ یک هواپیمای عراقی در منطقة کانی مانگا ـ واقع در کردستان ایران ـ سقوط می کند و خلبان آن که جان سالم بدر برده می گریزد. گروهی تکاور زیر نظر سروان یاوری مأمور می شوند تا خلبان را به اسارت درآورند.
یکی از گروه های مسلح مخالف جمهوری اسلامی به سرکردگی “کاک هوشنگ” وارد کارزار می شود تا خلبان را نجات بدهد. تکاوران با اعضای گروه مسلح درگیر می شوند و خلبان عراقی را دستگیر می کنند. هلی کوپترهای عراقی برای مقابله به منطقه اعزام می شوند و با هلی کوپترهای ایرانی نبرد هوایی را آغاز می کنند. درگیری به سود نیروهای ایرانی خاتمه می یابد و هوشنگ قبل از مرگ اعتراف می کند که برادر یاوری، دوست دیرینش، را به دلیل خودداری از همکاری با گروهش کشته است. کانی مانگا از ششمین جشنواره فیلم فجر توانست لوح زرین جایزه ویژه هیات داوران را به خود اختصاص دهد. فیلم به سرعت به تلویزیون راه یافت و بارها از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد.
پس از آن داد همراه عده ای از دوستانش همچون افخمی به تربیت نیروهای متخصص جوان برای سینمای نوین ایران همت گمارد و مدیریت مرکز آموزش اسلامی فیلمسازی در باغ فردوس را عهده دار شد. داد در 5 سال مدیریتش کارنامه پرباری از خود برجای گذاشت و ضمن مدیریت از عرصه سینما هم دور نماند. تدوین آثاری چون بچه های طلاق اثر تهمینه میلانی، در مسلخ عشق فیلمی از کمال تبریزی، ابلیس اثر احمدرضا درویش، هور در آتش فیلمی از عزیزاله نژاد و عملیات کرکوک ساخته جمال شورجه. در اوایل دهه هفتاد به همراه منوچهر محمدی سازمان سینمایی سینا را بنیان گذاشت. این دو پروژه از کرخه تا راین را به حاتمی کیا واگذار کردند، فیلمی که توانست 6 جایزه فجر را از آن خود کند. پس از آن “همسفر” و “من زمین را دوست دارم” را تهیه کنندگی کردند.
بازمانده، فیلمی فلسطینی تر از فلسطین
داد چون دیگر هم دوره ای هایش طرفدار مقاومت فلسطینی بود. سال 72 روایت “بازگشت به حیفا” اثر غسان کنفانی را می خواند که تصمیم گرفت بر اساس آن فیلمنامه ای با شخصیت های ایرانی بنویسد. در همین حین آثار دیگری از نویسندگان فلسطینی به وی معرفی می شود. او مطالعاتش را درباره تاریخ معاصر فلسطین گسترش می دهد و بعد تصمیم می گیرد برهه ای از تاریخ فلسطین را به تصویر کشد. داد در این باره می گوید: “مطالعه تاریخ فلسطین را ادامه دادم تا اینکه سرانجام متقاعد شدم که داستان کنفانی، گرچه از نظر ادبی کار خوب و قابل بحثی است ولی شباهت چندانی با تاریخ واقعی مبارزات پنجاه ساله مردم فلسطین ندارد. البته کنفانی در سال1974 به شهادت رسید و نتوانست با واقعیتی به نام انتفاضه روبرو شود. او از آنجا که با سازمان آزادیبخش فلسطین و همچنین دنیای خارج در ارتباط بود، در داستان خود به گونه ای به یاس و انفعال رسیده بود. نگاه نومیدانه کنفانی به سرنوشت مردم فلسطین در سراسر قصه بازگشت به حیفا حس می شد. جالب است بدانید که بازگشت به حیفا به دلیل تبلیغ چنین نگاهی برنده جایزه ادبی نیز شده است! من به عنوان فیلمسازی که قصد داشته قصه بازگشت به حیفا را بسازد، واقعیت جدید مبارزه در فلسطین را دیده بودم و نمی توانستم آن را نادیده بگیرم. دریافتم قصه کنفانی نمی تواند راوی حقیقت باشد. خط اصلی قصه کنفانی را حفظ کرده و براساس آن فیلمنامه ای نوشتم که دیگر شباهت چندانی به بازگشت به حیفا نداشت.”
“بازمانده” با نگاهی لطیف به آغاز تشکیل حکومت اسرائیلی در سرزمین های فلسطینی می پردازد؛ “ مکان و زمان: سال 1948- فلسطین، شهر تحت اشغال حیفا. دکتر سعید به همراه همسرش لطیفه و نوزادشان فرهان در این شهر زندگی می کنند. دکتر سعید، شمعون ـ همسایه و همبازی یهودی دوران کودکی خود ـ را حین بمب گذاری در یک قطار می بیند. اما مطلع کردن پلیس، آغاز دردسرهای او و خانواده اش است. شمعون با تهدید از او می خواهد شهر را ترک کند اما سعید امتناع می کند. صفیه ـ مادر سعید ـ برای تشویق فرزندش به ترک شهر، به حیفا می آید. اما صبح روزی که قرار است خانواده دکتر سعید شهر را ترک کنند، حیفا مورد تهاجم صهیونیست ها قرار می گیرد و از این خانواده، تنها صفیه و فرهان زنده می مانند. خانه دکتر سعید به زن و شوهری یهودی می رسد و آنها سرپرستی فرهان را که در خانه تنها مانده، به عهده می گیرند. صفیه که می خواهد تنها یادگار خانواده اش را حفظ کند، به عنوان دایه فرهان وارد خانواده یهودی می شود. از سوی دیگر، همسر صفیه که درگیر مبارزه با صهیونیست هاست نقشه انفجار بمب در یک قطار حامل صهیونیست ها را طرح ریزی می کند. صفیه می پذیرد تا چمدان حاوی بمب را حمل کند. شمعون، زن و شوهر یهودی، صفیه و نوه او نیز از مسافران قطار هستند. درست در لحظه ای که هویت صفیه در حال لو رفتن است، او با فرهان از قطار بیرون می پرد و انفجار روی می دهد. صفیه به شدت آسیب می بیند و فرهان زنده می ماند.” تم آهنگ های مناسب، استفاده از نماهای موثر، سکانس های پی در پی و زیبا همگی فیلمی را ساخت که نه تنها در ایران بلکه در جهان خارج به ویژه میان مسلمانان شهرت یافت. در همان سال “بازمانده” جایزه سیمرغ هیئت داوران از چهاردهمین جشنواره فجر را از آن خود کرد. بازمانده در کنار روز واقعه و محمد رسول الله از جمله فیلم هایی است که ایرانیان پلان به پلان آن را در خاطر دارند.
مدیریت خانه سینما
سیف الله داد سپس به خانه سینما رفت و تا سال 76 مدیریت آن را برعهده داشت. مهم ترین اقدامش در این دوره پایه گذاری جشن خانه سینما بود. پس از آن روابط پیشینش با جناح میانه رو سبب شد که ساخت فیلم تبلیغاتی سید محمد خاتمی به وی سپرده شود. فیلمی تاثیرگذار که شاید غلو نباشد اگر بگوییم صداقت فیلم سبب شد تا بسیاری از مردم رایشان را برای سید محمد خاتمی در نظر بگیرند. داد پس از آن از سوی عطاله مهاجرانی به عنوان معاونت سینمایی وزارت ارشاد منصوب شد. او که پیش از این در سال 75 جشن خانه سینما که جشنی صنفی است و گرایشی متفاوت با جشنواره فیلم فجر دارد را پایه گذاری کرده بود مدیریتش را با شعار “مدیریت اهالی سینما بر سینما” آغاز کرد و تا سال 79 نیز در همین سمت ماند.
داد با توجه به تغییر شرایط و بازشدن فضای سیاسی فرهنگی حاصل از روی کار آمدن دولت اصلاحات توانست گامهایی جدی برای تسهیل تولید و کمرنگ شدن ممیزی در سینمای ایران بردارد. او در دوران معاونتش در وزارت ارشاد قانون تصویب فیلمنامه را برداشت و شورای تصویب فیلمنامه را منحل کرد. وی ممیزی روی فیلمنامه را به حداقل رساند. آزاد کردن فیلم های زندانی که از نظر مسئولان قبلی خطوط قرمز را زیر پا گذاشته بودند؛ از جمله “حاجی واشنگتن” اثر علی حاتمی پس از 14 سال، “بانو” ساخته داریوش مهرجویی پس از هفت سال، “آدم برفی” کار متفاوت داوود میرباقری پس از سه سال و فیلم های دیگری همچون “نون و گلدون” و دیدار، از دیگر اقداماتش بود.
همچنین تدوین “قانون سینما” برای ارائه به مجلس که میان بازی سیاسی مجلس 5 و 6 به گوشه گذاشته شد و اهتمام در تاسیس موسسه رسانه های تصویری از دیگر کارهایش بودند. راهیابی “بچه های آسمان” ساخته مجید مجیدی به جمه 5 فیلم نهایی جایزه اسکار فیلم خارجی از جمله افتخارات سینمای ایران در تاریخ مدیریت وی بود. در دوران مدیریت داد سینمای اجتماعی انتقادی پس از وقفه و رکودی چند ساله دوباره احیا شد و جان گرفت. برداشتن شرط اکران فیلمها پس از نمایش در جشنواره فیلم فجر یکی از دیگر از اقدامهای مهم داد بود. نتیجه سیاستگذاریها و تعامل نظر و ارتباط سیفالله داد با سینماگران از طیفهای مختلف، او را به چهرهای محبوب و مدیری شاخص تبدیل کرد. مدیری که به دلیل فعالیت در بطن سینمای ایران مسائل و دغدغههای جامعه سینمایی را به خوبی می شناخت.
داد پس از پایان مدیریتش در عرصه سینما دوباره به حاشیه رفت. دو اثر مشهور وی یعنی کانی مانگا و بازمانده سبب شده بود که او گزیده کار شود. تلاش او برای ساخت اپیزود “تهران از ماورا” هم به نتیجه نرسید و شدت گرفتن بیماری مانع از آن شد که یکی از اپیزودهای این سهگانه را کلید بزند. در این سالها یکی از دغدغههای داد ساختن فیلمی درباره حضرت محمد بود. او تحقیقات اولیه این فیلم را هم انجام داده بود. اما آخرین کار و شاید مهمترین کار او در سال های اخیر تدوین فیلم سینمایی “فرزند صبح” اثر بهروز افخمی دوست و همکار قدیمی سیفالله داد است. تدوین این فیلم که در جشنواره بیست و هشتم اکران میشود، آخرین یادگار این سینماگر فقید در سینمای ایران است.
کوتاه از سیف الله داد
سیف الله داد متولد 1334 خرمشهر.
مدرک تحصیلی فارغ التحصیل جامعه شناسی از دانشگاه شیراز
1360، عضو و همکار صدا و سیمای مرکز شیراز
عضو شورای بررسی فیلم نامه گروه فیلم و سریال شبکه یک سیما تا سال 1362
عضو بخش فرهنگی بنیاد سینمایی فارابی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از سال 63
از موسسان سازمان سینمایی سینا فیلم
رئیس هیات مدیره خانه سینِما از سال 1374 تا سال 1376
معاون امور سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از سال 1376 تا سال 1379
شروع فیلم سینمایی با فیلم زیر باران به عنوان کارگردان در سال 1364
بخشی از فیلم شناسی
1374 بازمانده (سیف الله داد) تدوینگر، کارگردان، فیلمنامه نویس
1371 از کرخه تا راین (ابراهیم حاتمی کیا) مجری طرح
1370 عملیات کرکوک (جمال شورجه) تدوینگر
1370 هور در آتش (عزیز الله حمید نژاد) تدوینگر، مشاور کارگردان
1369 ابلیس (احمد رضا درویش) تدوینگر
1369 در مسلخ عشق (کمال تبریزی) تدوینگر
1368 بچههای طلاق (تهمینه میلانی) تدوینگر
1366 کانی مانگا (سیف الله داد) کارگردان، فیلم نامه نویس
1364 زیر باران (سیف الله داد) کارگردان، فیلمنامه نویس
1364 گره (یوسف سید مهدوی) فیلمنامه نویس
جوایز
برنده لوح زرین جایزه ویژه هیات داوران برای فیلم کانی مانگا، دوره 6 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1366
کاندید سیمرغ بلورین بهترین تدوین برای فیلم ابلیس، دوره 9 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1369
کاندید سیمرغ بلورین بهترین تدوین برای فیلم هور در آتش، دوره 10 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1370
کاندید سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه برای بازمانده، دوره 14 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1374
برنده سیمرغ بلورین جایزه ویژه هیات داوران برای فیلم بازمانده، دوره 14 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1374
برنده جایزه فیلم سال برای زیر باران، دوره 1 منتخب نویسندگان و منتقدان (بهترین های سال) - سال 1365
برنده جایزهفیلم سال بخاطر بازمانده، دوره 11 منتخب نویسندگان و منتقدان (بهترین های سال) - سال 1375