شکایت شب هجران نه آن حکایت حال است / که شمه ای زبیانش به صد رساله برآید (حافظ)
”حکایت حال” صفحه جدیدی در “چهارفصل” است با نگاهی به حکایت ها و شکایت های اهالی فرهنگ و هنر…
دومین شماره را به رکوردشکنی هنرمندان ایرانی در حراج معتبر کریستی در دوبی و پرویز تناولی مجسمه ساز بزرگ و نامدار ایرانی اختصاص داده ایم.
سرمان را قدری بالا گرفتیم!
همه رکورد شکنی هایمان هم بدنیست. در میان خبرهای ناخوش آیندی که از وطن مان در رسانه های جهان می بینیم و می شنویم، در هنگامه ای که وزارت ارشاد دستور تعطیلی نمایشگاه “ذهنیت ایرانی” و جمع کردن کتاب های بسیاری را از غرفه های نمایشگاه کتاب تهران صادر می کند، ناگهان با خوشحالی می شنویم که “ هنرمندان ایرانی در حراج معتبر کریستی در دوبی رکورد شکنی کرده و جمعا ۱۲ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار از آثار هنری آنان به فروش رفته است که در تاریخ هنر ایران بی سابقه است.“
بیشترین سهم از این میان به آثار پرویز تناولی مجسمه ساز بزرگ و نامدار ایرانی رسیده است که نزدیک به سه و نیم میلیون دلار به دو اثر او “پرسپولیس” و “شاعر ایستاده” پرداخت شد. “پرسپولیس” تندیس برنزی به ارتفاع نزدیک به دو متر است که با الهام از تخت جمشید ساخته شده و به مبلغ دو میلیون و ۸۴۱ هزار دلار به فروش رفت که رکوردی است برای فروش یک اثر هنری ایرانی در تاریخ حراجی های جهان. این اثر که با قیمت پایه ۴۰۰ هزار دلار وارد حراجی شده بود و به بانک پاسارگاد ایران تعلق داشت، گران ترین اثر به فروش رفته در حراجی کریستی در دوبی به شمار می رود. تندیس “شاعر ایستاده” تناولی نیز در این حراج که چند هفته قبل در دبی برگزار شد، ۶۵۰ هزار دلار به فروش رفت.
شاعر ایستاده
پس از تناولی، تابلو خط-نقاشی “چهارباغ” اثر حسین زنده رودی نقاش ایرانی مقیم فرانسه با یک میلیون و ۶۰۰ هزار دلار و تابلو خوشنویسی “خداوند بخشنده است” اثر محمد احصائی با قیمت یک میلیون دلار آثار گرانقیمت بعدی بودند. در مجموع ۱۹۸ اثر از ۱۸ کشور دنیا به مبلغ چهل میلیون دلار در حراجی دوبی به فروش رفت که از این میان ۷۷ اثر به قیمت ۱۲ میلیون و سیصد هزار دلار متعلق به هنرمندان صاحب نام ایرانی بود.
موفقیت بزرگ تناولی در دوبی و دشواری های زیادی که او در ایران در راه برپایی موزه اش متحمل شد، دو روی یک سکه را نشان می دهد. چند سال پیش پس از کنار رفتن کرباسچی، ملک مدنی شهردار تهران شد. او که معروف به شناخت آثار هنری ومحترم داشتن هنرمندان بود، طرحی را تصویب کرد که طی آن قرار بود خانه برخی از هنرمندان بزرگ و بیشکسوت کشورمان، از طرف شهرداری خریداری و به موزه ای برای آثار خود آنان تبدیل شود. یکی از اولین کسان در این میان پرویز تناولی پدر مجسمه سازی نوین ایران بود. خانه او را در فرمانیه که نقشه اش را کامران عدل کشیده و چند سال قبل از انقلاب ساخته شده بود، به مبلغ ۶۰۰ میلیون تومان قولنامه کردند و ۶۰ میلیون تومان هم پیش پرداخت نمودند.
اما وقتی ورق برگشت و احمدی نژاد شهردار تهران شد، این طرح عملی نشد. شهرداری می خواست بقیه بهای خانه تناولی را بدهد و آن را با آثار موجود در آن بردارد و هر کاری خواست با آنها بکند که مجسمه ساز موافقت نکرد چون این خانه را بنام موزه واگذار کرده بود و مایل به تبدیل آن به برج و بارویی بد شکل و شمایل نبود. کار به مراجع قضایی کشید و رای بر این شد که فعلاً کارگاه مجسمه سازی تناولی را پایین خانه در اختیار او قرار دهند تا هنگام آمدن از کانادا به ایران در آن کار کند ولی خانه با آثار درونش همچنان در بسته بماند تا تکلیف روشن شود.
هیچ ها
از آن ماجرا چند سال می گذرد. حریف تناولی در آن وقت شهرداری بود که حالا رئیس جمهوری شده است و قدرتمندتر. نمی دانم در این فاصله تناولی توانسته خانه محبوبش را دوباره به دست بیاورد یا نه؟ هر بار که از مقابل در سبز و بزرگ خانه می گذرم یاد غم های او می افتم و آرزویش که تبدیل این خانه به یک موزه آبرومند با نام خودش بود و برآورده نشد. حالا که می شنوم این استاد سفید مو اما همچنان پویا و توانا چنین موفقیت بزرگی در حراج کریستی دوبی به دست آورده است، از صمیم قلب خوشحال می شوم.
نمی دانم که از این سه میلیون و اندی دلار چیزی به تناولی می رسد یا نه؟ چرا که دیگران مالک آثار بودند.اما این مهم نیست، مهم این است که او رکوردی برای هنر ایران به جا گذاشته که افتخار آفرین است و حتما خود نیز از این پیروزی شادمان خواهد بود و این شادمانی بخش بزرگی از آن غم ها و نامهربانی ها را جبران خواهد کرد. به او و همه صاحبان آن ۷۷ اثر باید شادباش گفت. گنجینه آثار پنجاه هنرمند پیشکسوت ایرانی مانند تناولی، زنده رودی، احصایی، پرویز کلانتری، آیدین آغداشلو، منصوره حسینی، فرح اصولی، عباس کیارستمی، شیرین نشاط و شادروان سهراب سپهری نقاش و شاعربزرگ مان، در کنار جوانانی چون بیتا فیاضی و افشین پیرهاشمی باعث شد بتوانیم سرمان را قدری بالاتر بگیریم، دست شان درد نکند!