اگر کمی به تئوری توطئه اعتقاد داشته باشیم، به راحتی خواهیم پذیرفت که عواملی در جهان گرد هم آمده اند تا منطقه ای را که ما در آن زندگی می کنیم به آتش بکشند. حادثۀ تروریستی بمبئی تحرکات نظامی دو کشور هند و پاکستان و استقرار آرایش جنگی را در مرز دو کشور باعث شد. هنوز تلاش عوامل بین المللی برای کاهش تهدیدها در منطقۀ شبه قارۀ هند به نتیجه نرسیده بودند که دولت اسرائیل به بهانۀ موشک پرانی های حماس بمباران اهداف نظامی و مسکونی را در نوار غزه آغاز کرد. این تحرکات توانست توجه تمام مراکز خبری را به خود جلب کند. نتیجۀ این درگیری ها موجب شد تا کورسوهای امید حاصل از کنفرانس آناپولیس و طرح صلح ملک عبدالله، برای هرگونه دستیابی به سازش میان اعراب و اسرائیل، به یأس تبدیل شود تا دنیا بیش از پیش دریابد که رسیدن به آشتی در این منطقه کار آسانی نیست.
به غیر از قطع امید نسبت به رسیدن به “نقشۀ راه” نتایج اسف بار دیگری نیز این ماجراجویی های دوطرفه با خود به همراه داشته است. از جملۀ این پی آمدها قدرت گرفتن نیروهای افراطی در کشورهای منطقه است. به عبارت دیگر در چنین جو و فضائی ابو مازن ها به ناچار سکوت خواهند کرد و به جای آنها خالد مشعل ها فریاد بر خواهند داشت که تنها راه رهایی خروج از هر گونه گفتگویی است که از آن بوی صلح بیاید. در لبنان بعد از مدت ها که سید حسن نصرالله از سخنرانی های تند و تیز دوری جسته بود، بار دیگر برای سران کشورهای عربی خط و نشان کشید.
کشور ما نیز از این قاعده مستثنی نبوده، نیرو هایی به بهانۀ خون خواهی کشته شدگان فلسطینی به میدان درآمده اند. این عده، به قول عبدالله نوری، از هر فلسطینی فلسطینی تر شده اند. به عنوان مثال آقای مطهری نماینده مجلس در جمع نمایندگان مجلس چنین می گوید: “هر چه کشورهای اسلامی اجلاس برگزار کنند و یا کنفرانس اسلامی و بین المجالس تشکیل جلسه دهد فایده ای برای ملت فلسطین ندارد به همین خاطر باید مردم فلسطین وارد جنگ با اسرائیل شود.” به غیر از مطهری انصار حزب الله “مشتاقان جهاد و شهادت” را به دفاع از غزه فرامی خواند. یا خبرگزاری فارس خبر می دهد که: ”سازمان بسیج اساتید دانشگاههای کشور ضمن محکومیت شدید نسل کشی در غزه و سکوت سازمانهای بین المللی و حقوق بشر”، تأکید کرد: “بیش از پانزده هزار استاد بسیجی در سراسر ایران اسلامی آمادگی خود را جهت هرگونه فداکاری در راه آرمانهای غزه قهرمان اعلام می دارند.” توجه به اخباری از این دست بسیار مهم است. اما مهم تر این است که اهداف این گونه رویکردها را دریابیم.
به نظر می آید دو هدف مشخص می تواند توجیه کننده چنین رفتارهایی باشد. هدف اول می تواند از سر صدق و صفا و در جهت باورهایی، فارغ از راستی یا نادرستی این اعتقادات، باشد که ملت فلسطین مردمی مظلوم هستند و باید به دفاع از آنها پرداخت. همان رفتاری که یک بار دیگر در زمان بنیانگذار جمهوری اسلامی پیش آمد و در پی تهاجم اسرائیل به لبنان عده ای از رزمندگان مستقر در جبهه های جنگ خود را برای حضور در مقابل اسرائیل آماده می کرند که با نهیب آقای خمینی و اعلام این که “راه قدس از کربلا می گذرد” ماجرا خاتمه یافت. اما هدف دوم می تواند با اغراضی سیاسی آمیخته شده باشد. به عنوان مثال می تواند برای دور کردن اذهان مردم از مشکلاتی باشد که به واسطۀ سوء مدیریت ها پیش آمده است. یا می تواند برای تند کردن فضای انتخاباتی پیش رو باشد. امکان دارد این فضاسازی طراحی گردیده تا رقیبی اصلاح طلب را به گوشۀ رینگ بکشند. هم چنان که یکی از سخنران های اتحادیه جامعۀ اسلامی دانشجویان ادعا کرده است که: “متأسفانه جریاناتی نیز با خوی شاه سلطان حسینی خود زمانی در کشورمان این جریان منحط را تبلیغ میکردند. ”
هدف از این موضع گیری ها هر چه باشد باید به یک نکتۀ اساسی توجه کنیم. این امر چیزی نیست جز توجه به این مسئله که اوضاع جهانی و منطقه ای بیش از آن چیزی که ممکن است کسی تصور کند آبستن حوادث است. هر گونه رفتار احساسی و دور از تدبیری، به هر بهانه که باشد، می تواند عواقب دشواری برای کشورمان داشته باشد. این امری است که از سوی برخی از مسئولین مغفول مانده است. به عنوان مثال به این گفتۀ مطهری دقت کنید: ”امروز داوطلبانی هستند که آماده جنگ با رژیم صهیونیستی هستند؛ باید راه را برای آنها باز کرد تا این حرکت آغاز شود و کشورهای عربی جرات پیدا کنند. در این صورت اسرائیل ظرف یک هفته نابود خواهد شد. شکی نیست که دولتهای عربی خائن و وابسته هستند اما این دلیل نمیشود که ما در مقابل این جنایات سکوت کنیم و حرکتی انجام ندهیم. خود ایران به تنهایی می تواند کار را انجام دهد و اگر یک جنگ زمینی واقعی انجام شود ظرف سه روز اسرائیل نابود می شود. نباید از اینکه اسرائیل نیروی هوایی دارد بترسیم، چون ما هم نیروی هوایی داریم و از بسیاری جهات برتر از آنها نیز هستیم، بنابراین باید اقدام عملی انجام شود و این راهپیماییها و تجمعها فایدهای ندارد.” اگر کسی بخواهد بهانه ای برای هر گونه حرکت خصمانه علیه ایران داشته باشد، آیا از این کلام یکی از نمایندگان مجلس ایران به بهترین شکل استفاده نخواهد کرد؟ سال هاست که عده ای به دلیل چنین موضع گیری هایی از سوی مسئولین ایرانی، تلاش دارند کشور ما را در تنگنا قرار دهند. اگر این ادعای رئیس جمهور درست باشد که در عرض سه سال حکومت ایشان “پانزده بار آرایش جنگی” علیه کشور ما گرفته شده است، قطعا ناشی از رفتارهایی از این دست بوده است. آقای مطهری حتما اطلاع دارند که نه اسرائیل و نه هیچ کشوری در عرض سه روز از بین نخواهد رفت. ممکن است حافظۀ تاریخی و یا شاید سن و سال ایشان اجازه نمی دهد تا به یاد آورند زمانی قرار بود مسلمانان نفری یک سطل آب بریزند تا اسرائیل را آب ببرد. اما حتما به یاد دارند که آمریکا و متحدانش با همۀ توش و توانشان نتوانستند در عرض سه روز دولت عراق را از بین ببرند. در افغانستان هم که حتما شاهد هستید هنوز با مشکلات عدیده ای روبرو هستند. اگر بر فرض مثال چنین خواسته ای محقق شود، آقای مطهری چقدر اطمینان دارند که این تمنای کشورهای عربی و مردم فلسطین است؟ حتما به یاد دارید که خالد مشعل ، هنگامی که در دانشگاه تهران سخنرانی می کرد، در پاسخ به یکی از دانشجویان آتشین مزاج جهت نابودی دولت اسرائیل به شوخی گفت قدری تحمل کند چون فلسطینی ها هم در آنجا زندگی می کنند.
این گونه سهل انگاری های سیاسی، روز به روز کار را بر این کشور دشوارتر کرده است. گویا عده ای هنوز باور نکرده اند که در منطقه ای قابل اشتعال زندگی می کنند. شاید چشم این عده قادر نیست پوست خربزه هایی که سر راه این ملت است را ببینند. شاید هم می بینند و عمدا به استقبال آنها می روند. در هر صورت آن کس که باید تاوان این رفتارها را بدهد کسی نیست جز ملت ایران. ملتی که خود هر روز با مسائل بی شماری دست و پنجه نرم می کند.