هنوز هم آری، آقای نبوی؟

نویسنده
ساسان آقایی

‏بحران ایران هنوز تمام نشده و خیلی مانده تا تمام شود! به رغم انتظارها، شورای امنیت سازمان ملل، به جز ‏رأی ممتنع اندونزی، به اتفاق آرا قطعنامه تحریم های جدید علیه ایران را تصویب کرد این اتفاق بیانگر ‏نگرانی فزاینده جامعه جهانی است.‏

گزارشی که روز 22 فوریه آژانس بین المللی انرژی اتمی به سازمان ملل ارائه داد در واقع ناقض گزارش ‏سازمان های اطلاعاتی آمریکا مبنی بر احتمال توقف برنامه هسته ای نظامی ایران از سال 2003 بود و محمد ‏البرادعی، مدیر آژانس هرچند از تلاش های ایران برای ارائه اطلاعات شفاف در پاره ای زمینه ها ابراز ‏خشنودی کرده بود، براین مسئله نیز تأکید داشت که جمهوری اسلامی نتوانسته است همۀ سوءظن ها را ‏درمورد “ماهیت واقعی برنامه هسته ای” خود ازبین ببرد.‏

از طرف دیگر، اولی هنونن، معاون مدیرآژانس، درجلسه ای در وین اسناد و مدارکی را با ذکر جزئیات دقیق ‏به نمایش گذاشت که از وجود برنامه ای با اهداف نظامی حکایت می کرد. براساس این اطلاعات، جمهوری ‏اسلامی علاوه برساخت یک کلاهک هسته ای یک مرکز پرتاب موشک حامل کلاهک هسته ای را راه اندازی ‏کرده است.‏

در کنار همه این ها سازمان مجاهدین خلق، تشکیلات مخالف جمهوری اسلامی ایران که معمولاً از نظر ‏اطلاعاتی خوب تغذیه می شود( مثل افشای اطلاعات مربوط به برنامه هسته ای که ایران بدون اطلاع جامعه ‏جهانی دنبال می کرد، درسال 2002)، بروجود یک کارخانه تولید کلاهک هسته ای درخجیر واقع در جنوب ‏شرقی تهران تأکید می کند. ایران بنا به گفته کارشناسان هسته ای با در اختیارداشتن 3000 سانتریفوژ فعّال ‏می تواند به سرعت سطح غنی سازی اورانیوم را به نود تا نود و پنج درصد برساند که این مقدار برای تولید ‏سلاح اتمی کافی است.‏

در مورد اینکه حکومت اسلامی مصمم است ایران را به سلاح اتمی مجهز کند شکی وجود ندارد. تنها چیزی ‏که در موردش تردید وجود دارد اینست که این طرح تا چه حد پیش رفته است. بدبین ترین افراد معتقدند که ‏فعّال کردن سانتریفوژهای نسل دوّم (‏p2‎‏) به ایران امکان خواهد داد تا پیش از پایان

‏2008 سلاح اتمی تولید کند و خوش بین ترها می گویند که حکومت ایران برای اینکه آمریکا را مجبور کند ‏ایران را به عنوان قدرت مسلّط منطقه به رسمیت بشناسد، لاف می زند.‏

چنین دورنمائی با آنکه اطمینان بخش به نظر می آید بدون توجه به ماهیت حکومت ایران ترسیم شده است و ‏احمدی نژاد را دست کم گرفته است. امتناع از پذیرش یک دولت یهود در منطقه ای که سرزمین اسلام تلقی ‏می شود یکی از اصول بنیادی حکومت اسلامی مستقر در تهران است. تمام رؤسای جمهور پیش ازاحمدی ‏نژاد، از جمله خاتمی اصلاح طلب که از 1997 تا 2005 در قدرت بود، همین مضمون را بارها تکرار کرده ‏اند. هرساله در روز قدس ( نامی که اعراب بر اورشلیم گذاشته اند) در راهپیمائی هائی که درشهرهای بزرگ ‏ایران برگزار می شود فریاد “مرگ بر اسرائیل” در خیابان ها طنین می اندازد. امّا این فقط یک شعار

خیابانی نیست. در روز انتصاب احمدی نژاد به ریاست جمهوری در محلّ دفتر رهبر جمهوری اسلامی نیز ‏بزرگان نظام همین شعار را سردادند. درچند کشور جهان مراسم رسمی با شعار نابودی کشور دیگری برپا می ‏شود؟

احمدی نژاد یک رئیس دولت معمولی نیست، همانطور که جمهوری اسلامی یک حکومت معمولی نیست که ‏مثل غرب خرد گرائی بر آن حاکم باشد. احمدی نژاد که در جوانی به خدمت سازمان های مخفی جمهوری ‏اسلامی درآمد در مکتب سرکوب مخالفان داخلی و شکار مخالفان خارج از کشور تعلیم دید وسپس در مقام ‏فرمانده شبه نظامیان بسیج به برخورد خشونت آمیز با تظاهرات دانشجویان و جنبش های اصلاح طلب دوران ‏‏”بهار آزادی” تهران پرداخت. این رئیس جمهور وفادار به خطّ امام خمینی، برخلاف رفسنجانی محافظه کار و ‏خاتمی اصلاح طلب حاضر به هیچگونه مصالحه ای نیست.‏

بعضی ها با گفتن اینکه احمدی نژاد “بازیچه ای” بیش نیست سعی می کنند بر نگرانی های خود فائق آیند. ‏البته درست است که احمدی نژاد با حمایت رهبر جمهوری اسلامی به قدرت رسیده است و نظام دینی ایران ‏این اجازه را به خامنه ای می دهد که در هر لحظه اورا از ریاست جمهوری عزل کند امّا احمدی نژاد از ‏زمان به قدرت رسیدن در ژوئن 2005 در سطح جهان جایگاهی یافته است که تمام رؤسای جمهور پیش از او ‏فاقد آن بودند. او امروز پس از آیت الله خمینی، مشهورترین ایرانی در جهان است. حملات شدید به اسرائیل و ‏غرب و نفی وجود اسرائیل و به خصوص حمایت از حزب الله در جنگ تابستان 2006 [ لبنان] از اوچهره ای ‏محبوب در جهان عرب ساخته است. سفر احمدی نژاد به عربستان سعودی برای شرکت درمراسم حج در ‏زمستان و دیدارش از عراق در روزهای پایانی هفته گذشته از منویات او برای تثبیت نقش ایران در منطقه به ‏عنوان قدرت برتر پرده برمی دارد. ‏

با همه این تفاصیل آیا هنوز هم می توان احمدی نژاد را “ آلت دست” خامنه ای خواند؟ در هر حالت مهم ‏اینست که او بازتاب صدا و چهره ای است که جمهوری اسلامی با درافتادن با جامعه جهانی از خود به نمایش ‏گذاشته است. احمدی نژاد همچنان به پیش می تازد در حالیکه دریکدستش قرآن است، البته تفسیری از قرآن ‏که پایان جهان را بشارت می دهد و هیچ ارتباطی با سنت شیعه ندارد، وبادست دیگرش بمب را تکان می دهد ‏یعنی به عبارت دیگر جهان را با سلاح هسته ای تهدید می کند. چند روز پیش او اسرائیل را “میکرب کثیف” ‏و” حیوان درنده” خطاب کرد. پیش از او نیز محمد علی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران و یکی از نزدیکان ‏رئیس جمهور از اسرائیل به عنوان “غدّه سرطانی” منطقه نام برد. این سخنان یهودیان را به یاد زمانی می ‏اندازد که نازی ها آن ها را با شپش و موش مقایسه می کردند. زبان همه مستبدان در همه اعصار زبان واحدی ‏بوده است. حسن روحانی یکی از مقامات بلند پایه جمهوری اسلامی و مسئول سابق پرونده هسته ای ایران در ‏یکی از سخنرانی هایش سخنان احمدی نژاد در زمینه سیاست خارجی را” تحریک آمیز” خواند. و تنها او ‏نیست که نگران است.‏

محکوم کردن سخنان احمدی نژاد در مورد اسرائیل از سوی اتحادیه اروپا در 25 فوریه و رأی شورای امنیت ‏سازمان ملل نشان می دهد که جامعه جهانی کم کم دارد احمدی نژاد را جدّی می گیرد.‏

منبع: لوموند، 7 مارس‏

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


‏ ‏


‏ ‏

 

 

‏ ‏

 

 

 

 

 

‏ ‏

 

 

 

 

‏ ‏