امارات خاک جزایر مصنوعی ش را از کجا می آورد؟

نویسنده
سها سیفی

امیر آشتیانی در “گفته ها و نگفته ها” خبر داده است که خاک جزایر امارات که در دریا ساخته می شوند، از ایران ‏به این کشور صادر می شود:‏

شاید بارها توی شبکه های ماهواره ای تبلیغ جزایر تازه اعراب حاشیه خلیج فارس شنیده و دیده باشید که دارند ‏به طور مصنوعی می سازند. اما تا حالا از خودتون پرسیدی کشوری که خاک نداره و به جز دلارهای عربی و ‏مشاورهای غربی چیزی از خودش نداره، چه جوری خاک می آره و تو خلیج فارس جزیره می سازه!‏

جوابش خیلی سخت نیست. فقط کافیه یه سر به بوشهر و منطقه عسلویه بزنید تا ببنید کوه های این مرز و بوم در ‏حال منفجر، تکه تکه و صادر شدن به اونور خلیج فارس هستند. تا باور کنید بزرگترین منطقه انرژی جهان؛ به ‏جز گاز و آمونیاک و گوگرد و سایر، کوه هم برای صادر کردن به این اعراب مفت خور دارد تا جزیره بسازند و ‏ادعای مضحک کنند که خلیج فارس مال اونهاست.‏

‎ ‎ایران غیررسمی، اکنون رسمی شده است‏‎ ‎

ققنوس در “پرسپکتیو ما” از معمای اقتصاد ایران نوشته است که هیچکس قادر به رمزگشایی از آن نیست:‏

در چنین ایران غیر رسمی‌ای نه آماری هست و نه امکان وجود آماری. این است که همه متخصصان علم اقتصاد ‏انگشت به دهان می‌مانند که چطور در عرض یکی دو سال قیمت مسکن دویست تا سیصد درصد بالا می‌رود ولی ‏هیچ اتفاقی در اقتصاد کشور نمی‌افتد. جهش قیمت گوجه فرنگی یا برنج یا هرکدام از مایحتاج مردم نیز هیچگونه ‏شوکی به جامعه تحمیل نمی‌کند. آمار دو رقمی بیکاران یا تورم نیز کسی را آزار نمی‌دهد. واقعیت این است گویا ‏همه آموخته‌اند که چگونه در یک اقتصاد غیررسمی نقشی داشته‌باشند و گلیم زندگی خود را از آب بیرون بکشند.‏

شاید بتوان گفت آن ایران “غیر رسمی” سابق اکنون دیگر تبدیل به ایران “غالب” و حتی “رسمی” شده. این است ‏که دیگر کسی با هیچیک از‌ آمار اعلام شده‌ کاری ندارد. هرکس راه خودش را می‌رود و کاری به کار هیچ عدد و ‏رقم وحشتناکی که اعلام می‌شود ندارد. اعداد و ارقام مثل طوفان و سیل متعلق به آن کشور روی زمین است، ما که ‏در دنیای آرام زیر زمینی خود نه نسیمی را حس می‌کنیم و نه رطوبت بارانی‌ را. بگذار آنقدر بوزد و ببارد تا ‏خسته شود. ما جای‌مان امن است.‏

‎ ‎بنا به آماری که خودتان داده اید‎ ‎

‏”بابک 197” نشسته به محاسبه کردن و نتایج جالب گرفتن از ارقام فروش در نمایشگاه کتاب تهران:‏

دیگه آمار و ارقام کتاب خوندن و نخوندنم شده بازی سیاسی واقعا که تاسف آوره این دولت می خواد بگه که آقا ‏همه چی اشتباه، هر چی من می گم درسته. اما آقای وزیر به اصطلاح محترم و راستگو: همین مسئولین محترم ‏نمایشگاه از بس حول داشتن و دوست دارن که همه چی رو عین شما چپکی نشون بدن، آمار بازدیدکنندکان ‏نمایشگاه رو چهار میلیون نفر اعلام کردن. حالا اینکه این همه آدم از کجا اومدن و اینا بماند. گیریم که درست.‏

از اونطرف میزان کتاب خریداری شده رو در روزهای اول پانصد میلیون تومان و در روزهای پایانی یک و نیم ‏میلیارد تومان بیان کردند. به طور متوسط می گیریم یک میلیارد تومان در روز. که در پایان ده روز بشه ده ‏میلیارد تومان. تا شما با اون دمبتون یه بشکنی هم بزنید که شما هم می تونید آمار میلیاردی بگید! حالا کافیه رقم ده ‏میلیارد تومن رو تقسیم کنید به چهار میلیون نفری که اومدن نمایشگاه اونوقت به عدد میانگین دوهزاوپانصد تومن ‏می رسیم. یعنی هر ایرانی که اومده نمایشگاه کتاب که فقط یکبار در سال برگزاری میشه، فقط دو تا یک هزار ‏تومنی و یه پانصد تومان ناقابل داده کتاب خریده! فکر نمی کنم این میانگین حتی به قیمت یک جلد کتاب هم برسه‎.‎

‎ ‎پس ایرانیکا کجاست؟!‏‎ ‎

‏”خط قرمز” پرسش جالبی در مورد دانشنامه ایرانیکا مطرح می کند:‏

امروز نمی‌دانم کجا داشتم یه خبری رو درباره‌ی دانشنامه‌ی ایرانیکا می‌خوندم. ماشا… همه جا صحبت از اهمیت و ‏ارزش این دانشنامه است. بعد داشتم با خودم فکر می‌کردم که من تا حالا حتی یک مقاله از این دانشنامه رو ‏نخوندم، با این که گویا مقالات در وب‌سایت ایرانیکا در دسترس همه است. حالا نه این که من آدم مهمی هستم ولی ‏خب دارم فکر می‌کنم چرا من به طور متوسط هر روز یک بار سروکارم به ویکی پدیا می‌افته ولی تا حالا به ‏ایرانیکا یک بار هم سر نزدم. لااقل من این همه هر روز ایمیل می‌گیرم چرا یه بار هم یک نفر به مقاله‌های ‏ایرانیکا لینک نمی‌ده. کسی می‌دونه ماجرا چیه؟

‎ ‎کاش در بازار سیاست هم رقابت بود‎ ‎

احمد طالبی در “همینجوری” نیز در حاشیه بازی سپاهان و پرسپولیس نوشته است:‏

با خودم فکر می کنم که کاش گروههای سیاسی هم اینگونه با هم رقابت می کردند. توی زمین نه جای دیگر. کاش ‏در رقابت گروههای سیاسی هم همه دایما در شرایط مختلف خود را عرضه می کردند و اندک اندک امتیاز می ‏اندوختند. کاش آنها که باید کنار گذاشته شوند بر اساس امتیاز پایین شان بود نه خوشامد و بدآمد حریفان. اما افسوس ‏که اینگونه نیست. برندگان سیاسی ما خیلی زود تعیین می شوند. حذف شده ها هم نه ضعیفترها که اتفاقا قویترها ‏هستند تا مبادا روزی سودای برنده شدن داشته باشند.‏

در سیاست ما کمتر شانس بازسازی و بازیابی برای بازنده ها فراهم است.‏

‎ ‎کودتاچیان و ژنرال در استقلال‎ ‎

ملیکادس پستی دارد در “مغی دلمرده” که در آن نامه ای خطاب به فیروز کریمی، سرمربی برکنار شده ی این تیم ‏نوشته است:‏

‏ فیروزخان! وقتی گفتی تا ابد دیگر روی نیمکت هیچ تیمی برابر استقلال نمی نشینی، من ِ ساده فکر نمی کردم ‏شاید قرار باشد به این زودیها در شرایط عمل به این قولت قرار بگیری. فقط این را با کار ژنرال خانه زاد اس اس ‏مقایسه می کردم که هنوز دو فصل نگذشته از دسته گلش برای استقلال، روی نیمکت حریف نشست و با افتخار هم ‏نشست و آنقدرهم کنار زمین به آب و آتش زد تا استقلال را – مثلا خانه اول و آخرش را- شکست داد! ‏

همین ژنرال را می گویم. آری که بعد از فضاحت رهسپاری تیم به آسیا، بعد از خالی کردن تیم از بازیکنان ِ ‏کارآمد… و حالا بعد از افتخار جدیدش (شکست دادن استقلال با تیمی دیگر) معلوم نیست که با چه رویی دارد به ‏استقلال باز می گردد؟! ژنرالی که سه روز پیش از اینکه مجبور به اسعفایت کنند؛ درحال مذاکراتی ناجوانمردانه ‏با قدرت های نامرئی گرداننده بازیگرخانه بود. و در نهایت… به وقوع پیوست. نیمه شب گذشته، حکومت مردمی ‏کریمی در استقلال ساقط شد. کودتاچیان مراکز قدرت را در اختیار داشتند و برای نابخشودگان ِ رانده شده از ‏استادیوم… ‏

‎ ‎یک سروگردن بالاتر از دیگران بود‎ ‎

‏”سایکو” اما نویسنده پستی در مدح افشین قطبی، سرمربی تیم پرسپولیس است:‏

همیشه مسئولیت پذیر بود و کارشو خوب انجام داد و اسیر حاشیه ها نشد. ایشون با ادب و رفتار جنتلمنانه اش ‏نشون داد یک سر و گردن از مربی های دیگر بالاتره. میشه به تیم روبروش احترام گذاشت و هیچ وقت سعی ‏نکرد به هوادارن و مردم دروغ بگه! هیچ وقت تلاش نکرد از خرابکاری هاش طفره بره و همیشه پذیرفت که ‏اشتباه هم داره. و در مقابل در بردها هم کسی رو تخریب نکرد و فقط از خودش گفت.‏

در یک کلام مودب بود و ادب رو به لیگ یاد داد….. تبریک میگم این فرهنگ و ادبیات جدید رو به فوتبال ‏کشور… و متاسفم برای پرده نشینان فوتبال که تلاش کردن قطبی رو از پرسپولیس بیرون کنن و استیلی رو جاش ‏بشونن…. همون کاری که امیر قلعه نوعی در استقلال کرد و بالاخره پس از ۲ فصل حاشیه سازی برای استقلال ‏تونست به لطف یاران سیاسیش به سمت مربی گری استقلال برسه…. متاسف برای این پرده نشینان که هنوز ‏نمیدونن مردم ایران باهوش هستن و کوچکترین رفتار ها و آدم هارو تحلیل میکنن.‏

‎ ‎در مدح و منقبت دوراندیشی‎ ‎

عباس عبدی در “آینده” مدخل بحثی در مورد دوراندیشی را باز کرده است:‏

در جامعه کنونی ما، دوراندیشی تقریباً ممتنع است، زیرا از هر جهتی که به آن نگاه کنیم، شرایطی را می‌بینیم که ‏مخل عمل دوراندیشانه است. متغیرهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی از ثباتی کافی برخوردار نیستند و تغییرات ‏آنها از روند قابل درکی تبعیت نمی‌کند، از این رو نمی‌توان فرآیندها را در بلندمدت برآورد و سپس براساس آن، ‏تصمیم دوراندیشانه گرفت. جامعه‌ای که در آن به سر می‌بریم، به تعبیر آقای کاتوزیان کلنگی است. اگر قرار باشد ‏ساختمانی را که می‌سازیم در اولین فرصت خراب شود، چه نیازی به پیش‌بینی نیازهای محتمل در آینده است؟ ‏وقتی که در جامعه نشان و اعتبار شناخته شده‌ای وجود ندارد و در اکثر حوزه‌ها چون دست‌فروش‌ها عمل می‌کنیم، ‏چه جایگاهی برای دوراندیشی وجود خواهد داشت؟

سیاست‌های اقتصادی و آنچه که مربوط به تورم می‌شود بهترین معرف برای غیبت دوراندیشی در جامعه و اقتصاد ‏است. تزریق درآمدهای نفتی به اقتصاد، دارای منافع کوتاه‌مدت و نقد، گرچه ناپایدار است اما مقاومت در برابر ‏وسوسه این تزریق ارزی، می‌تواند منافع بلندمدت و پایداری را نصیب جامعه کند. با وجود این، از آنجا که ‏پایداری اجتماعی وجود ندارد، زمان نیز برای متولیان امر بسیار تنگ و محدود تعریف می‌گردد، لذا رابطه منافع ‏با زمان و پایداری به نحوی برقرار، که در نهایت نتایج کوتاه‌مدت بر آثار بلندمدت ترجیح داده می‌شود. ‏

‎ ‎مشکلات خرید کاندوم در ایران‎ ‎

‏”سی و پنج درجه” از مشکلات خرید برخی محصولات بهداشتی در ایران مینویسد:‏

آقایان کاندوم فروش هم معمولن اخلاق کاندوم فروشی شان با اخلاق مثلن پوشک فروختن فرق می کند! کاندوم که ‏می خواهی، طرف سگ می شود! حالا واقعاً دلیل این رفتار چیست، من هرگز نفهمیده ام. بنده ی خدا کاندوم را ‏خریده، داخل ویترین مغازه گذاشته، دوتا هم پوستر گنده به دیوار زده، باز وقتی می خواهی همان را ازش بخری، ‏طوری قیافه می گیرد انگار داری حشیش معامله می کنی! توی چشمت نگاه نمی کند، لبخند که هرگز نمی زند، ‏سوالاتت را کوتاه و موجز جواب می دهد و اگر اپسیلونی خودمانی حرف بزنی احتمالن از ترس گی بودنت می ‏رود پشت میزش بغل آن خانم بالایی موضع می گیرد! ‏

سر آخر هم اگر احیاناً صندوقدار خانم باشد، همان آقا کاندوم ها را می چپاند در کیسه ی سیاه، می آورد دم ‏صندوق، پول را از دست تو می گیرد، می دهد دست صندوقدار، یک تبرک عجیب که احتمالن بخاطر میکروب ‏زدایی و این حرف ها ضروری ست! کیسه ی سیاه هم البته همان نقش کیسه ی سیاه نوار-بهداشتی را دارد که آن ‏نمی گذارد مردم بفهمند صاحب کالا یک زن واقعی ست که (عجیب است) پریود می شود، این نمی گذارد ملت ‏متوجه شوند صاحب کالا قدرت نعوظ دارد! خلاصه که کاندوم خریدن (حداقل) در ایران کلی تفریح است، اگر یک ‏کمی پر رو شوید و اگر با این دستگاه های خودپرداز مزه اش را خراب نکنند!‏

‎ ‎همان بهتر که شریف را نبیند!‏‎ ‎

شکاک در “شما بگید” راوی این ماجرا در دانشگاه خود در خارج کشور است که یکی از اساتید خارجی او اظهار ‏تمایل می کند که از دانشگاه شریف تهران بازدیدی داشته باشد. شکاک به استاد ایرانی اش پیشنهاد می کند از ‏طریق وب سایت دانشگاه شریف مسئله را مطرح کند تا زمینه دعوت استاد خارجی فراهم شود:‏

سری به وب‌سایت دانشگاه زد. دیدن عکس برخی از اساتید در همان نگاه اول و یادآوری گندکاری‌هایشان حال هر ‏دوی ما را گرفت. گرچه من در آن دانشکده درس نمی‌خواندم ولی گندکاری‌های یکی دو تا از اساتید ریش و ‏پشم‌دار آن دانشکده در حدی بود که تقریبا تمام دانشگاه از آن خبر داشتند. به هر حال، چند تایی از اساتید انتخاب ‏شدند و خانم دانشمند یک به یک وارد وب‌سایت‌هایشان شد تا ببیند کدام یک از آنها زمینه‌ی کاری نزدیک‌تری به ‏استاد دارند و در کل برای دعوت از استاد مناسب‌ترند. ‏

وب‌سایت اساتید یا پنج سال بود که به روز نشده بود، یا تقریبا هیچ کدام از لینک‌ها کار نمی‌کرد یا هیچ آدرس ‏ایمیلی برای تماس با آنها در سایت‌شان وجود نداشت. کمتر از پنج دقیقه طول کشید تا خانم دانشمند به این نتیجه ‏برسد که بازدید استاد از دانشگاه همان آبرویی که فارغ‌التحصیلانِ دانشگاه در آمریکا برای شریف دست و پا ‏کرده‌اند را هم از بین خواهد برد و با عصبانیت از پشت کامپیوتر بلند شد و گفت همان بهتر که هیچ وقت دانشگاه ‏را نبیند و تصورش این باشد که شریف دانشگاهِ فوق‌العاده‌ای است‏‎.‎

‎ ‎این هم از وب سایت وزارت بهداشت!‏‎ ‎

سیامک مطهری در “دور روزگاران” هم از مدیریت وب سایت های دولتی گله مند است:‏

‏ به وب سایت معاونت سلامت وزارت بهداشت سری بزنید. در تاریخ 24 آذرماه 1383 به روز شده. این دردنیای ‏کامپیوتر یعنی یک قرن پیش. لینک های موجود در وب سایت وزارت بهداشت اصلا کار نمی کنند. به وب سایت ‏دانشگاه ها سر بزنید خیال می کنید که چند تا دختر دایی پسر دایی وب سایتی درست کرده اند و با دادن نام ونشانی ‏و سوابق کاری بخش ها ی مختلف دانشگاه از رییس تا مسوول کتابخانه گرفته (بخوانید عمو و عمه ) در تلاشند تا ‏عظمت فامیلشان را به رخ شهر بکشند. ‏

اگر وقت کردید سری به وب سایت وزارتخانه های بهداشتی کشورهای حاشیه خلیج فارس و دریای عمان بزنید. ‏خواهید دید که لینک عربی و انگلیسی شما را به مجموعه ای از اطلاعات و سیمای بهداشتی کشور مربوطه مرتبط ‏می کند. به آسیا بروید از سریلانکا تا پاکستان سیستم های اطلاع رسانی دارند کار می کنند. خیلی هایشان انگشت ‏کوچک برنامه های بهداشتی ایران هم نمی شوند ولی از رسانه به بهترین نحوی استفاده می کنند.‏