دوست و همکارعزیزم اقای زید ابادی به روشنی و صراحتی که همواره می توان ستایش کرد گفته است با اعلام گزارش سازمان های اطلاعاتی امریکا افق روابط یا برخورد احتمالی میان دو کشور به مرحله پیچیده تری وارد شده است. من این گزیده گویی صادقانه او را که همواره نگران ایران است از سالها پیش می شناسم.
اکنون قصد دارم پس از یک هفته همه احتمالات را مرر کنم.
1- بسیاری بر سبک دایی جان ناپلئون معتقد هستند که در پشت پرده توافقی صورت گرفته است.
2- بسیاری بر شکست بوش از ایران در خاورمیانه و پرونده اتمی تاکید می کنند.
3 - گروهی که شاید اندک هم نباشند از پیامد این گزارش هراس دارندو معتقدند که دولت ایران راه سرکوب را پیش خواهد گرفت و درهر مذاکره ای از مردم به عنوان سپر بلا سود خواهد برد. در واقع پرسش اصلی این است که چرا در این شرایط حساس چنین گزارشی منتشر می شود.
برای ما که در دوران “گفته می شود” زندگی می کنیم و به قدرت ناپاسخگو عادت کرده ایم پاسخگویی باور کردنی نیست به ویژه برای سازمان های اطلاعاتی. به نظرم نباید جمله اصلی این گزارش را فراموش کنیم زیرا در آینده آن را بسیار خواهیم شنید؛ اینکه ایران برنامه تولید مخفیانه سلاح اتمی داشته ولی از سال 2003 آن را متوقف کرده است بنابراین با قدری واقع بینی می توان دریافت که شادی سریع مثل تب است و لرز هم می تواند داشته باشد. میخواهم گام به گام حرکت کنم :
1- امریکا قصد ندارد بار دیگر در نزد افکار عمومی ایرانیان به دشمن تبدیل شود و این برگ را از دست حکومت ایران خواهد گرفت. تاکید بر ملت بزرگ ایران و اینکه لیاقت حکومتی بهتر از این را دارند بخشی از یک استراتژی است. در نقشه راه تاکید شده که در خاورمیانه تنها دو کشور هستند که عرب نیستند ایران و اسراییل. بنابراین باید به عنوان بر جا دارندگان امنیت استراتژیک غرب علیه عوامل ضد نظم عمل کنند. وقتی کنفرانس اناپولیس موفق شد همه اعراب و اسراییل را زیر یک سقف گرد اورد و بر گفتگو تا تاسیس دولت فلسطین در پایان سال 2008 تاکید شد، اولویت در خاورمیانه چرخید. اهمیت این نشست کمتر از جدایی مصر از اعراب نیست با این تفاوت که دیگر مصر تنها نیست و ایران است که در منطقه تنها مانده است. زیرا امریکا می خواهد هزینه هر گونه برخورد احتمالی و یا مذاکره را به کمترین برساند پس از طریق اعمال انزوا قدرت متمرکز را فرسوده می کند. جمهوری اسلامی بر خلاف میل امریکا در خاورمیانه به یک قدرت تبدیل شده است به ویژه پس از سقوط طالبان و صدام حسین. این قدرت دوستانی هم دارد که می توانند در صورت لزوم بازی را به هم به زنند مثل حزب الله لبنان / حماس در غزه و اسد در سوریه. برای مقابله با چنین قدرتی یک سد بندی جهانی لازم است در حالیکه چین و روسیه در این سد بندی شرکت نمی کنند و سهمی بیشتر می خواهند بنابراین باید جغرافیای سیاسی خاورمیانه تغییر کند. با تاسیس دولت فلسطین اسراییل در منطقه از انزوا خارج میشود تا ایران منزوی شود. حماس باید برای اینده سیاسی اش فکری کند و حزب اله در لبنان بیش از این نمی تواند سهم بخواهد. موقعیت اسد در سوریه متفاوت ترو دشوارتر است به همین دلیل در اناپولیس شرکت کرد. اسد اگر جولان را می خواهد باید دست از شرارت بردارد و مذاکره کند. در جهان امروز قهر ارزشی ندارد پس اسراییل و ایران باهم جا عوض خواهند کرد یکی از انزوا بیرون خواهد امد تا دیگری بر همان صندلی بنشیند. آقای احمدی نژاد مفهوم دوستی از این دست را در اجلاس دوحه فهمید هم بی دعوت رفت و قدر ندید و هم بر علیه اش بیانیه نوشتند.
2- بوش به سمت انتخابات پیش می رود هر چند نگران پیروزی خودش نیست اما این یک سنت است که رییس جمهوری پر قدرت می تواند کاخ سفید را به هم حزبی خود بسپارد. بوش می خواهد کابوس شکست را از حزب جمهوریخواه دور کند. اعمال فضای جنگی بر اقتصاد امریکا کمر شکن شده است. نفت 100دلاری کمتر از جنگ نیست و رکود بازار مسکن بیش از 150شاخه صنعتی را به رکود کشانده بنابراین سازمان های اطلاعاتی امریکا هشدار دادند که پرونده و موقعیت ایران نه مثل عراق است و نه افغانستان و نه کره شمالی.
سال 2008 روزهای دشوار جمهوریخواهان است تا در خاورمیانه بخت خویش را بیازمایند. آنان با جراحی غده تاریخی اعراب و اسراییل در فلسطین می توانند راه خویش را در داخل و خارج هموار کنند. دشمنی با جمهوری اسلامی همواره می تواند عملیاتی شود. حکومتی که حقوق بشر را نقض می کند با عبدالقدیر خان پدر بمب اتمی پاکستان برنامه تولید بمب اتمی طراحی می کند و در اثر فشار بین المللی از ادامه آن صرفه نظر می کند.
ختم کلام ایران از هر لحاظ پدیده منحصر به فردی است. بنابراین باید یک استراتژی منحصر به فرد هم برای برخورد با آن باید طراحی شود و پیش از بازی حریف هیچ برگ برنده ای نداشته باشد. رسیدن به چنین هدفی ارزش انتشار حتی نابهنگام یک گزارش را توجیه می کند. اقای زید ابادی و من روزنامه نگار هستیم که اگر هم نبودیم هرگز دعا نمی کردیم کشورمان مورد تهاجم قرار گیرد اما آنان که جنگ میخواهند باید به تنهایی بجنگند. صدام در هنگام مرگ به ایرانیان ناسزا گفت چرا که معتقد بود از ملت ایران شکست خورده و به نابودی رسیده و جهان اورا نخواست و ایران را برگزید.
دوست عزیزم اقای زید ابادی به درستی تاکید کرده که مذاکره از جنگ کمتر نیست زیرا گفتگو هنر است و جنگ فن و اموختن هنرهمواره دشوارتر است. من او را ستایش می کنم که با وجود همه ظلم ها هنوز جمهوری اسلامی را اندرز می دهد. ما ایرانیان هر قدر اختلاف نظر داشته باشیم اتفاق نظر داریم که این مرحله گذار اگر طولانی ترین نباشد خطرناک ترین در تاریخ معاصر می تواند باشد پس ملت ایران حق دارد از کسانی که قدرت را تصاحب کرده و راه پاسخ به ملت را مسدود کرده اند بخواهد هر چه زودتر کشور را از منطقه اتش دور کنند. گوش شنوا باید پند بگیرد. بازی در این میدان به زیان منافع ملی ماست؛ تغیر تاکتیک به مفهوم تغییر استراتژی نیست حتی اگر با جشن در اردویی و تعجب در اردویی دیگر همراه باشد.