شخصیتهای حکومتی جمهوری اسلامی، گاهی نامشان در جای یک معترض سرسخت سر زبانها میافتد. مخالفان نظام جمهوری اسلامی که با ذات و عملکرد آن سازگاری ندارند، به ندرت از معترض درون حکومتی ستایش میکنند و اغلب او را بابت خدمات حمایتی به نظامی که آن را خائن به انگیزههای عدالت خواهانه انقلاب میدانند، در خور سرزنش اعلام میکنند. انتخابات ۱۳۸۸ و بحران بزرگ سیاسی که مانند سیل در پی آنجاری شد، هنوز زیر پوست شهر و روستا، حضورش احساس میشود و آن را نیروئی ارزیابی میکنند که ممکن است در یک شرایط خاص، زیر پای نظام را خالی کند. شگفت آنکه رهبران این نیرو که “فتنه” نامیده شدهاند، بیش از آن “خودی” هستند که توانسته باشند تا پیش از انتخابات ۱۳۸۸ برای خود در قلبهای شکسته اکثریت ملتی که از درون انقلاب، سرخورده و تحقیر شده بیرون آمد، جائی پیدا کنند. با این وصف ایستادگی آنها ستودنی است و حصر و حبس خانگی آنها موضوعی است از ریشه غیرقانونی که پیرامون ضرورت رفع آن، همسوئی درون و بیرون حکومت وجود دارد. اما این همسوئی نسبت به رفع ظلم از آنها هنوز به همسوئی سیاسی با آنها پیرامون اصول فکریشان که حفظ و پالایش نظام موجود است، منجر نشده است. شاید آنها در حصر در اصول اندیشه سیاسی خود تجدید نظر کرده باشند. نمیدانیم!
یکی از سه تن رهبر جنبش انتخاباتی ۱۳۸۸ زنی است وفادار به انقلاب و راه و رسم آنکه در بحران انتخابات، در کنار همسرش میرحسین موسوی ایستاد و هنوز ایستاده است. این درجه از مقاومت، او را به اندازهای در جهان شاخص کرده که اخیرا در خبرهای رسمی و گفتار مسئولین بلند مرتبه نظام به وضوح کوشش میشود نام او را فاکتور بگیرند و در گفتمان اخیرشان، از دو مرد به نام رهبران فتنه میگویند و نام یک زن را که در تمام دورههای پیش و پس از بحران حضور داشته و همچنان در کنار همسرش در حصر است، به زبان جاری نمیکنند. به سوئی میروند که لابد با هدف حفظ مرام دیرینه برای تحقیر و تخفیف زن، او را پرستار میرحسین موسوی در دوران حصر معرفی خواهند کرد تا بقبولانند او در شوهرداری بیهمتا بوده و منش و نظر سیاسی نداشته است. از آن رو که مبادا زنان وفادار به نظام، فیلشان یاد هندوستان کند و در جمع زنان انقلابی و پیرو رهبری، زهرا رهنورد بشود الگوئی که تقلید و تکثیر بشود (Role Model).
مسیر تغییرات کلامی آقایان که سران فتنه را بیوقفه میکوبند، از ترس قدرت گرفتن زنان در دستجات دینی-سیاسی، در چرخش شگفت انگیزی بر آن شده است تا زهرا رهنورد را دور بزند و نگذارد نام زنانهای از درون حکومت، معترض به حکومت، در تاریخ جمهوری اسلامی همسان دو مردی که در حصر به سر میبرند ثبت بشود، چه بسا رفع حصر از همسر کروبی هم به این نیت تحقق یافته است. شالوده فکری که زیربنای این سیاست هاست، حتی در حوزههای نبرد با معترضین متعلق به شبکههای خانوادگی- حکومتی، روی این برابری خط بطلان میکشد.
میخواهند مردم از یاد ببرند که یک عامل و انگیزه بحران انتخابات، آن مناظره انتخاباتی میرحسین موسوی و محمود احمدینژاد بود که احمدینژاد عکس بیحجاب زهرا رهنوردهمسر میرحسین موسوی را از جیب بیرون کشید و روبه روی موسوی گرفت تا غیر مستقیم تهدیدش کند که زنش در زمان شاه بیحجاب بوده و میشود آن را در همه حال باهدف تخفیف منزلت ارزشی شوهر کار سازی کرد.
به خاطر میآورم در سال ۱۳۷۹ که به اتهام شرکت در کنفرانس برلین دستگیر شده بودم، قاضی شعبه سوم دادگاه انقلاب اسلامی (احمدی مقدس) که بعدها ترور شد، در جریان بازجوئیها به کرات کینه خود را نسبت به دو زن از شجره انقلاب بازتاب میداد. یکی از این دو زن فائزه هاشمی بود و دیگری زهرا رهنورد. خوب پیدا بود که کینه به این دو از آن روست که میترسند زنان از دستجات مطیع و فرمانبر در شبکههای خویشاوندی و کانونهای قدرت سیاسی، پا جای پای آنها بگذارند. این دو را دشمن قدرت مردانه در حریم حکومتی برمی شناختند.
اما زهرا رهنورد در جمع زنانی با هویت فرهنگی و سیاسی ما که از پیشینه متفاوتی آمده بودیم، در زمان شاه بالیده بودیم و قید و بند همسری یک مهره سیاسی با نام و جیثیت اسلامی میرحسین موسوی به دست و پامان نبسته بود، دوست داشتنی نبود. او نیز در عصر شاه بالیده بود و پس از ازدواج از طیف فکری ما جدا شده بود و به ما نزدیک نمیشد. او با وجود تاکیدهای مکرر به ضروری شرعی حجاب و نظام ارزشی در تمام مراحل نزدیک به انقلاب و پس از انقلاب، سرانجام چوب همان پیشینهای را خورد که از آن گریخته بود. چوب بیحجابی دوران شاه را که در همان دوران از آن گسست و به تحکیم حجاب در جمهوری اسلامی یاریها رساند. خدمات دانشگاهی او بر اثر این درجه از پایبندی به حجاب و نظام ارزشی تداوم یافت.
زهرا رهنورد بیگمان در تاریخ معاصر ایران منزلت سیاسی خاصی پیدا میکند که به همین علت مرور برگهائی از زندگی شخصی و حرفه ایاش، چاره ناپذیر است. پیشاپیش نمیتوانیم گمانه زنی کنیم که این زن با سرنوشت متفاوتی که آن را پذیرفته و مشقت بار بوده و هست، از نظر اندیشههای فرهنگی و سیاسی از کجا آمده؟ به کجا و چرا کوچ کرده؟ و چرا با وجود تاکید مکرر بر ارزشهای انقلابی- اسلامی، بذر کینه در مردان حکومتی کاشته است. اینها را پژوهشهای تاریخی باید پاسخ بگوید. وقتی چهرهای به سرنوشت یک ملت سنجاق میشود، زن یا مرد، وفادار به انقلاب یا چالشگر با آن، تکهای از تاریخ را شکل میدهد و لاجرم تاریخ از او سخن خواهد گفت، هرچند عمدا آقایان تنگ نظر اراده کرده باشند از هم ردیف کردن نام او با “میرحسین موسوی” و “مهدی کروبی” رندانه پرهیز کنند.
به مناسبت پنجمین سالروز حصر او برگی از کارنامهاش را ورق زدم و از او اثری پیدا کردم که در فضای سیاسی کنونی، بیان آن “ضروری عرفی” است. همان که امثال ما باورش داریم و به آن متعهدیم.
“بعد از انتخابات محمد خاتمی در تاریخ دوم خرداد ۱۳۷۶، شورای فرهنگی- اجتماعی زنان بیش از پیش در امر تبلیغات فرهنگی فعال شد و در شهریور ۷۶ طرح فرهنگ عفاف در دستور کار شورای انقلاب فرهنگی قرار گرفت. رئیس این شوری در توجیه طرح گفت: از آنجائی که اجرای طرح توسعه عفاف برای تقویت حضور بیشتر و بهتر زنان و دختران جوان در محیطهای مختلف جامعه و استفاده بهتر آنان از امکانات فرهنگی، آموزشی راهگشا میباشد، ضرورت توجه به این طرح ضروری است.
بعد از انتشار طرح عفاف و حجاب که موضوع حقوق زن را در پیوند با توطئههای استکبار جهانی و مقابله با توسعه بیبند و باری به طور وسیع مورد توجه قرار داده، خانم زهرا رهنورد عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، به این نگرش انتقاد کرده و بیانیهای مشروح انتشار داده. فرازی از آن چنین است:
هرگونه طرحی که در رابطه با مبارزه با استکبار جهانی و تهاجم فرهنگی مطرح شود باید در سطح کلان، ساختاری و فرا جنسیتی ارائه شود…، اگر در رابطه با مسائل زنان برنامه هائی مد نظر باشد انتظار میرود چنین طرح هائی ناظر بر ایجاد و ارتقای شرایط مناسب، در جهت اعتلای فرهنگی، علمی، منزلتی زنان و با حذف تمامی موانع داخلی و خارجی، ساختاری، تربیتی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و حقوقی و تاریخی باشد که در عرصه خانواده و جامعه مانع تحقق اهداف والای اسلامی در مورد زنان بوده است…، اگرچه مبارزه با استکبار جهانی و تهاجم فرهنگی از اهداف اسلامی و انقلابی ماست اما ارائه دهندگان طرحها توجه داشته باشند که از عنوانهای این چنین که دارای بار منفی ارزشی و معنائی در ادبیات دینی و عرفی ماست، خودداری نمایند.”
برگی از کارنامه زهرا رهنورد تاکیدی است بر اینکه در نظام جمهوری اسلامی، انسانها ارزش ندارند. طرحهای شعاری و انشائی ارزش دارند. دوستانی را که به این طرحها از زاویه نقد مینگرند، حذف میکنند و به تقویت شعارهای غیر قابل اجرا و تبلیغ آن ادامه میدهند. بیجهت نیست که فاطمه آلیا میشود طوطی شکرشکن نظام.
منبع: کتاب رفع تبعیض از زنان، تالیف نویسنده این یادداشت. کتابی که چاپ سوم آن در سال ۱۳۷۹ توسط نشر قطره در تهران انتشار یافت و پس از آن به علت ممنوع القلم شدن نویسنده، تجدید جاپ آن در کشور میسر نشده است. روزنامه اخبار، ۹ شهریور ۱۳۷۶، ص ۴ منبع اولیه خبر است که موضع گیری زهرا رهنورد را در موضوع طرح حجاب و عفاف گزارش داده است.