دموکراسی ایرانی حوصله و درایت می‌طلبد

تقی رحمانی
تقی رحمانی

در دو مقاله پیشین در همین رسانه در باره نیاز به دموکراسی‌خواهی ایرانی که محور اتحاد عمل می‌تواند باشد، سخن گفتیم.

بسترسازی دموکراسی‌خواهی نیاز به شناخت سه ضلع دارد. اضلاعی که عبارتند از:

1- اقشار حامل و مخاطب تحقق این دموکراسی

2- نیروهای موثر در حاکمیت که می‌توانند در این راستا به روند تحول، خواسته یا ناخواسته، یاری برسانند.

3 - توان و قدرت نیروهای دموکراسی‌خواه در ارائه عمل ممکن که اقشار حامی را به حرکت درآورد و دارای چشم‌انداز مشخصی نماید.

بر این سه عامل باید عواملی را افزود که به شرایط اجتماعی – اقتصادی وسیاسی جامعه بستگی دارد.

اما شناخت توان – موقعیت و ویژگی اقشار حامی بس مهم است. اگر اقشار حامی را محور شناخت، گفتگو و تفاهم بگیریم آنگاه است که بحث‌ها و رفتارها در عمل و نظریه به یکدیگر نزدیک می‌شود. اقشار حامی در ایران بسته‌ای از آزادی‌ها را می‌خواهند که شامل آزادی‌های مدنی، صنفی، قومی و عدالت جنسیتی است. اما موقعیت، توان و ویژگی اقشار حامی برای تحقق ساخته‌هایشان را باید شناخت و شناساند والا خارج از ویژگی این اقشار از تئوری و عمل گفتن بحثی است متعلق به آینده دور. به عبارتی تحلیلی نامشخص از شرایط نامشخص است که در باره آنچه که می‌خواهد سخن می‌گوید نه آنچه که می‌تواند. بی‌گمان چشم‌اندازهای دور و دراز لازم است اما کافی نیست.

به اختصار می‌توان گفت در دولت نفتی، اقشار حامی دموکراسی فاقد امکان تشکل مستقل هستند چرا که دولت نفتی در بهترین حالت نان می‌دهد اما نام و شخصیت و هویت مستقل نمی‌پذیرد.

اقشار حامی دموکراسی با وجود حضور محسوس در جامعه و مناسبات آن قدرت ملموس ندارند. یعنی حضور مادی و متعین قدرتمند که بتواند به طور مستقل در مناسبات قدرت وارد شوند و منافع خود را نمایندگی کنند برخوردار نستند. مانند پزشکان ایرانی که نظام پزشکی مستقلی ندارند یا نظام مهندسی یا کانون وکلا و…

در نتیجه این اقشار، توان کلاسیک اقشار متوسط در جوامع غربی را ندارند. اما آیا سخن این است که آیا قدرت هم ندارند؟

البته قدرت، ویژگی‌هایی دارد منتها اگر در شرایط بزنگاهی و درست به کار گرفته شود، تا این قدرت به موقعیت اجتماعی باثبات دسترسی پیدا کند یا نهال نهادهای مدنی مستقل را مستحکم کند. اما باید میزان قدرت این اقشار را شناخت. قدرت و میدان مانور این اقشار را در دو بستر باید مورد توجه قرار داد:

1 – نقطه قوت آن که نقش آنان در بوروکراسی و ساختار و روابط اجتماعی به عنوان تحصیل‌کرده و نخبه که چرخه مدیریتی کشور را در اختیار دارند، مهم است.

2- ضعف آنان را باید در برابر پول دولت نفتی که می‌تواند با پرداخت حقوق به دیگر اقشار از قدرت اقشار متوسط در بسیج نیرو بکاهد دید. همچنین ضعف بخش وسیعی از اقشار متوسط به دلیل وابستگی مالی به دولت نفتی را در نظر گرفت. در دوره حضور خیابانی جنبش سبز، با فشار دولت نفتی حامیان جنبش با تهدید اخراج از کار وادار به سکوت شدند. اما با بررسی فراز و فرود یا نقطه ضعف و قوت اقشار حامی، بضاعت این اقشار در چه زمانی خود را می‌نماید؟ موسم انتخابات، بحران‌های اقتصادی – مدیریتی، ضعیف شدن حاکمیت به خاطر اختلافات داخلی یا فشارهای خارجی امکان بازی‌گری بهتر اقشار متوسط را فراهم می‌کند. اگر چنین باشد آنگاه است که دموکراسی‌خواهی می‌تواند با تکیه بر شناخت، ویژگی و توان این اقشار بسترساز شود. پس هر گونه حرکتی باید در گرو به حرکت درآوردن جامعه باشد که در شرایط معینی صورت می‌گیرد. از اینجاست که باید تدبیر کرد که در چه زمان و با چه شعار تبلیغی موج اجتماعی به راه می‌افتد تا بتوان گفتگو در میان جریان‌های سیاسی و فعالان سیاسی را بر سر تشویق به به حرکت درآوردن اقشار دموکراسی‌خواه جامعه سامان داد. اینجاست که آب حیات جامعه مدنی به دموکراسی‌خواهی سیاسی پیوند می‌خورد و ماهی دموکراسی‌خواهی در آب جامعه مدنی تنفس خواهد کرد. در هر زمانی اگر چنین شود یعنی پیوند سیاست با زندگی، همزیستی جامعه مدنی با امر سیاسی، موج به راه می‌اندازد. موج به موج می‌پیوندد و بر افزون استبداد می‌خندد. اگر چنین نشود استبداد است که قهقهه مستانه سر می‌دهد. اگر اپوزیسیون را سازی و جامعه را نوایی دیگر باشد هر دو افتان و خیزان مبهوت قدرت حکومت می‌شوند. حال که صحبت توان مخاطب و درک آن از سوی دموکراسی‌خواهی بسترساز شد، بهتر نیست که دوباره بیندیشیم که چه افراد و نیروهایی در دوره حضور خیابانی جنبش سبز در این راستا اقدام کردند و چه کسانی چنین نکردند؟

این بررسی موشکافانه از جنبش سبز برای آموختن راه درست است که اگر باز ماهی با دریا پیوند خورد این پیوند می‌ تواند تا آرامش دریا و یافتن جامعه دموکراتیک ادامه یابد؟

بررسی فراز و فرود حضور خیابانی جنبش و نسبت توان اقشار مخاطب و نحوه عمل دموکراسی‌خواهان می‌تواند راهنمای عمل خوبی برای آینده‌ شود، آینده‌ای که التهاب آن قابل پیش‌بینی است اما پاسخ مناسب ما و کامیابی جامعه مدنی بستگی به رفتار و حوصله ما دارد. فراموش نکنیم راه انداختن در ایران سخت نیست اگر چه امروز شرایط چندان مناسب نیست، اما جامعه ایران بارها راه افتاده است؛ مهم این است زمانی که دموکراسی‌خواهی راه افتاد جا هم بیفتد. جا انداختن در جامعه ما بسیار دشوار است. پس برای درمان این مشکل چاره‌ای بیندیشیم.