جشنواره تئاتر امسال فقط دولتی نبود، مذهبی هم بود. نه مذهب راستین. مذهب به روایت دولت. مذهب برای تحمیق. مذهب برای تبلیغ تند روی. مذهب در لباس هنر، علیه هنر. سالن های نمایش مذهبی بی مخاطب را با بلیت های مجانی هم نتوانستند نیمه پر کنند.
مذهب به روایت دولت
امسال 25 نمایش دولتی با موضوع مذهب، جنگ و یادمان انقلاب اسلامی در بیست و هفتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر روی صحنه رفتند. مدیران جشنواره برای جلوه نمایی کمتر،آنها را با عناوین مختلف در بخش های مختلف جشنواره پخش کرده اند. البته دو بخش موضوعی و تئاتر خیابانی انقلاب به طور مشخص به مضامین دینی می پرداختند.
این نمایش ها در حالی بهترین سالن های جشنواره را در اختیار داشتند که تقریبا بیشتر فصل های اجرایی سال گذشته تئاتری در اختیار چنین مضامینی بود و بسیاری از کارگردان ها نیز برای دستیابی به فرصت های اجرا چنین داستان هایی را برای اجرا برگزیده بودند.
در میان کارهای جشنواره بیست و هفتم نمایش های با همین لب های خونین می بوسمت( میلاد اکبر نژاد و لیلا طاهر پسند) و پیچ تند (کتایون فیض مرندی) در بخش تئاتر سال 88 چشم انداز اجرا شدند. نمایش نخست داستان دو هم رزم است که از دوران جنگ با هم بوده اند و هم اکنون در دوران حال با سختی های اجتماعی روزگار می گذرانند. آنها کم کم به مرگ نزدیک می شوند و چندین سئوال بی جواب در ذهن دارند.
نمایش پیچ تند هم به یک روز قبل از تصویب قرارداد 598 و پایان جنگ می پردازد. خانواده ای مسیحی از سرنوشت فرزندشان در جبهه بی خبر هستند و درگیری های دختر کوچک خانواده با همسرش نیز این بحران را تشدید کرده است.
فیض مرندی در این نمایش از اجرایی رئالیستی بهره می گیرد. اجرایی متکی بر احاساسات گرایی که نمونه آن را پیش تر در فیلمفارسی های سینما نیز شاهد بوده ایم.
کربلای بی شمر کار مرتضی نجفی نیز در بخش مرور سال 1387 به اجرا در آمد. این نمایش پیش تر هم در آئین های عاشورایی اجرا شده بود. داستان نمایش به تعزیه ای می پردازد که قرار است در روستایی برگزار شود. شمر خوان تعزیه بیمار است و معین البکا به دنبال شمری تازه برای نمایش خود می گردد.
اجرای چنین نمایش هایی نیز بیشتر به کارهای مدرسه ای می ماند. بازی های اغراق شده که داستان را تا جایی پیش می برند که اثر کار را کاملا معکوس می کند. بازی های اغراق شده و فصل های تکراری به نشانه هایی بدل می شوند که تماشاگر را از خود دور کرده و در انتها تبدیل به ساخت شناسی کلی چنین نمایش هایی محسوب می شود.
راز( زری طالبی)، سیب سرخ غلت زنان( اصغر زیبایی نژاد)، کاکوتی ( محمد دهقان هراتی، حامد مهریزی زاده) و 1417 (سعید آلبو عبادی) نیز نمایش های اجرا شده در بخش جشنواره جشنواره ها بودند که به طور عمده از میان جشنواره های تئاتر ایثار و تئاتر رضوی انتخاب شده اند.
راز داستان خانواده ای مسیحی را بازگو می کند که در آرزوی داشتن فرزندی را دارند. زن به دنبال معجزه است و به توصیه همسایه اش راهی سفری معنوی می شود. معجزه گرایی هم تم تکرار شونده نمایش های مذهبی امسال بود. این نمایش هم عمده بار خود را بر باور های عامیانه از معجزه می گذارد. یک فیلمفارسی دیگر سفارشی در شکل تئاتر.
سیب سرخ غلت زنان هم به داستان زن و مردی متهم می پردازد که در پی ارتکاب خلافی به انتظار عقوبت هستند و تصمیم می گیرند یک شب تا سحر را تعزیه اجرا کنند.
این نمایش هم از بعد تبلیغاتی خود اهمیت می یابد. اینکه تعزیه دو خلافکار را به رستگاری می رساند. جالب که بازیگری تعزیه آداب خود را دارد و بازیگری رئالیستی آداب خود را.
کاکوتی نیز دوباره به داستان جنگ می پردازد. سربازی ایرانی و عراقی شبی در دوران جنگ در بیابان ها گم می شوند. آنها به ناچار باید با هم دوست شوند.
کارگردان نتوانسته داستانی نو را به تم تکراری این نمایش اضافه کند. داستانی که بارها آن را در سینما و تئاتر دیده ایم. نمایش به سختی جلو می رود. فضای تاریک نمایش به همراه تکرار موقعیت تازه ای را برای تماشاگر به همراه نمی اورد و ریتم کار در اواسط نمایش به ضد خود بدل می شود.
1417 نیز نمایشی اپیزودی است که در یک داستان به زندگی زن و مردی بازیگر، در داستان دوم به زن و شوهری مبارز نظام که قصد دارند با ارائه خرافه پرستی به انقلاب لطمه بزنند و در نهایت داستان سوم نیز معجزه و شفایافتن یک نابینای دوران جنگ را دستمایه قرار می دهد.
کارگردان این نمایش اپیزودیک کوشیده تا ارتباطی منطقی میان سه داستان مجزای کار خود برقرار سازد. این حرکت کمی در عرصه روایت نو به نظر می رسد اما جنس فضای تبلیغاتی کار سبب می شود که نوع نگاه روی کار سایه انداخته و مخاطب را پس بزند. بیان گل درشت نمایش آن را شبیه به نمایش های تبلیغاتی اوایل دهه 60 کرده است.
اما مهمترین بخش مذهبی جشنواره امسال قسمت موضوعی به شمار می آید که در این بخش 6نمایش مذهبی و انقلابی یکجا روی صحنه رفتند.
مطرح ترین نمایش این قسمت اپرای عاشورا به کارگردانی بهروز غریب پور است که با ترکیب موسیقی اپرا و نمایش عروسکی بعد از دو تجربه رستم و سهراب و مکبث به واقعه کربلا روی آورده است. این نمایش هرروز در تالار فردوسی اجرا شد.
شاید متفاوت ترین نمایش این نوشتار همین اپرای عاشورا باشد. غریب پور به بیان دراماتیک و نمایشی یک اثر بسیار حساس است و با تبحری که در اجرای نمایش های عروسکی دارد اینجا نیزسعی داشته تا از ریزه کاری ها فروگذار نکند. موسیقی کار هم با اجرای متن همسویی پیدا کرده و اپرای عاشورا را به تعزیه ای عروسکی و مدرن بدل می کند.
آوای آواره را هم سید جواد روشن روی صحنه برد که به دختری وابسته به رژیم سابق می پردازد که پس از انقلاب به لندن رفته و آنجا روزگار به انزوا می گذراند. دختر در نهایت خسته و افسرده خود را می کشد.
این نمایش هم سویه ای کاملا تبلیغاتی دارد. گویا مسئولین دوباره با اجرای چنین نمایش های اقدام به احیای مبانی ایدئولوژیک کرده اند. بازسازی ایمان به انقلاب اما نه با داستان پردازی امروزین؛ بلکه بیشتر با تکیه بر عناصر ابتدایی دهه60.
به آسمان نگاه کن دیگر نمایش بخش ویژه است که محمد مهدی خاتمی آن را کارگردانی کرده است. به آسمان نگاه کن نیز داستان محمد است که در خارج از ایران زندگی می کند. دختر محمد بیمار است و او به قصد گرفتن شفا راهی ایران و حرم امام رضا می شود.
این کار نیز در راستای دیگر نمایش های تبلیغاتی قرار می گیرد که سعی به تبلیغ برای معجزه دارد. اجرای این نمایش نیز چیزی فراتر از نمایش های دوران دبیرستان و ملودرام های تلویزیونی نمی رود.
اکبر حسنی هم نمایش تولد را کارگردانی کرده است. تولد وقایع انقلاب را در قالب داستانی خانوادگی مرور می کند که در آن افراد حاضر در انقلاب دچار بیماری روانی می شوند.
یلدا نمی تواند به دلیل مشکلاتی که در بهمن 1357 پیش امده با خود کنار بیاید. او در میابد موجودی با ارزش را در این سال ها گم کرده است. این داستان نمایش شب تلخ یلدا به کارگردانی حسین سرپرست بود.
درام این نمایش به نظر قابل توجه تر نسبت به دیگر نمایش های عرضه شده است. حداقل گره ای دراماتیک دارد که تماشاگر را با خود همراه می کند. اما در عمل و اجرا دچار قانون تکرار کارهای سیاسی – انقلاب می شود و نمی تواند در عرصه تصویرپردازی داستان خود را مورد حمایت قرار داده و از ارتباط با مخاطب باز می ماند.
دیگر نمایش این بخش ماه در قاب به کارگردانی محمد زوار بی ریا است. این نمایش نیز به داستان مردی می پردازد که آرزوی سفر به مشهد را باری زیارت در سر می پروراند.
تنهایی های پیرمرد بسیار کسل کننده است. زمان نمایش در طول پیش نمی رود. شخصیت پردازی تک سویه کار هم مانع از برقراری ارتباط می شود. بنابراین کا در سطح دیگر نمایش های همین گروه قرار می گیرد.
در کنار این نمایش های صحنه ای 14 نمایش نیز به طور مستقیم با محور انقلاب در فضای باز و به صورت خیابانی اجرا شد.
وزیر ارشاد کیهانی که سالن ها ی خالی نمایش های دولتی- مذهبی را با بلیتهای اهدائی پر می کند، نمی تواند مخاطبانی جدی برای این نوع نمایش دست و پا کند.
کارگردان ها وگروههای اجرائی هم که برای استفاده از امکانات بسوی اجرای این قبیل نمایش ها رفته اند، اغلب از حد و اندازه وظیفه کارمندی در نمی گذرند و جز اینهم نمی توانند. در کشوری که تعزیه از بنیادهای نمایشی آن است، همه چیز در پای روایت قدرت از مذهب قربانی می شود.