نگاه♦ جشنواره ‏

نویسنده
علی خانی

جشنواره تئاتر امسال فقط دولتی نبود، مذهبی هم بود. نه مذهب راستین. مذهب به روایت دولت. مذهب برای ‏تحمیق. مذهب برای تبلیغ تند روی. مذهب در لباس هنر، علیه هنر. سالن های نمایش مذهبی بی مخاطب را با ‏بلیت های مجانی هم نتوانستند نیمه پر کنند.‏

operaashora1.jpg

‎ ‎مذهب به روایت دولت‎ ‎

امسال 25 نمایش دولتی با موضوع مذهب، جنگ و یادمان انقلاب اسلامی در بیست و هفتمین جشنواره بین ‏المللی تئاتر فجر روی صحنه رفتند. مدیران جشنواره برای جلوه نمایی کمتر،آنها را با عناوین مختلف در ‏بخش های مختلف جشنواره پخش کرده اند. البته دو بخش موضوعی و تئاتر خیابانی انقلاب به طور مشخص ‏به مضامین دینی می پرداختند.‏

این نمایش ها در حالی بهترین سالن های جشنواره را در اختیار داشتند که تقریبا بیشتر فصل های اجرایی ‏سال گذشته تئاتری در اختیار چنین مضامینی بود و بسیاری از کارگردان ها نیز برای دستیابی به فرصت های ‏اجرا چنین داستان هایی را برای اجرا برگزیده بودند.‏

در میان کارهای جشنواره بیست و هفتم نمایش های با همین لب های خونین می بوسمت( میلاد اکبر نژاد و ‏لیلا طاهر پسند) و پیچ تند (کتایون فیض مرندی) در بخش تئاتر سال 88 چشم انداز اجرا شدند. نمایش نخست ‏داستان دو هم رزم است که از دوران جنگ با هم بوده اند و هم اکنون در دوران حال با سختی های اجتماعی ‏روزگار می گذرانند. آنها کم کم به مرگ نزدیک می شوند و چندین سئوال بی جواب در ذهن دارند. ‏

نمایش پیچ تند هم به یک روز قبل از تصویب قرارداد 598 و پایان جنگ می پردازد. خانواده ای مسیحی از ‏سرنوشت فرزندشان در جبهه بی خبر هستند و درگیری های دختر کوچک خانواده با همسرش نیز این بحران ‏را تشدید کرده است. ‏

فیض مرندی در این نمایش از اجرایی رئالیستی بهره می گیرد. اجرایی متکی بر احاساسات گرایی که نمونه ‏آن را پیش تر در فیلمفارسی های سینما نیز شاهد بوده ایم. ‏

کربلای بی شمر کار مرتضی نجفی نیز در بخش مرور سال 1387 به اجرا در آمد. این نمایش پیش تر هم در ‏آئین های عاشورایی اجرا شده بود. داستان نمایش به تعزیه ای می پردازد که قرار است در روستایی برگزار ‏شود. شمر خوان تعزیه بیمار است و معین البکا به دنبال شمری تازه برای نمایش خود می گردد. ‏

اجرای چنین نمایش هایی نیز بیشتر به کارهای مدرسه ای می ماند. بازی های اغراق شده که داستان را تا ‏جایی پیش می برند که اثر کار را کاملا معکوس می کند. بازی های اغراق شده و فصل های تکراری به ‏نشانه هایی بدل می شوند که تماشاگر را از خود دور کرده و در انتها تبدیل به ساخت شناسی کلی چنین نمایش ‏هایی محسوب می شود.‏

raz.jpg

راز( زری طالبی)، سیب سرخ غلت زنان( اصغر زیبایی نژاد)، کاکوتی‎ ‎‏( محمد دهقان هراتی، حامد مهریزی ‏زاده) و 1417 (سعید آلبو عبادی) نیز نمایش های اجرا شده در بخش جشنواره جشنواره ها بودند که به طور ‏عمده از میان جشنواره های تئاتر ایثار و تئاتر رضوی انتخاب شده اند.‏

راز داستان خانواده ای مسیحی را بازگو می کند که در آرزوی داشتن فرزندی را دارند. زن به دنبال معجزه ‏است و به توصیه همسایه اش راهی سفری معنوی می شود. معجزه گرایی هم تم تکرار شونده نمایش های ‏مذهبی امسال بود. این نمایش هم عمده بار خود را بر باور های عامیانه از معجزه می گذارد. یک فیلمفارسی ‏دیگر سفارشی در شکل تئاتر.‏

ibsorkhb.jpg

سیب سرخ غلت زنان هم به داستان زن و مردی متهم می پردازد که در پی ارتکاب خلافی به انتظار عقوبت ‏هستند و تصمیم می گیرند یک شب تا سحر را تعزیه اجرا کنند.‏

این نمایش هم از بعد تبلیغاتی خود اهمیت می یابد. اینکه تعزیه دو خلافکار را به رستگاری می رساند. جالب ‏که بازیگری تعزیه آداب خود را دارد و بازیگری رئالیستی آداب خود را. ‏

کاکوتی نیز دوباره به داستان جنگ می پردازد. سربازی ایرانی و عراقی شبی در دوران جنگ در بیابان ها ‏گم می شوند. آنها به ناچار باید با هم دوست شوند.‏

کارگردان نتوانسته داستانی نو را به تم تکراری این نمایش اضافه کند. داستانی که بارها آن را در سینما و ‏تئاتر دیده ایم. نمایش به سختی جلو می رود. فضای تاریک نمایش به همراه تکرار موقعیت تازه ای را برای ‏تماشاگر به همراه نمی اورد و ریتم کار در اواسط نمایش به ضد خود بدل می شود.‏

‏1417 نیز نمایشی اپیزودی است که در یک داستان به زندگی زن و مردی بازیگر، در داستان دوم به زن و ‏شوهری مبارز نظام که قصد دارند با ارائه خرافه پرستی به انقلاب لطمه بزنند و در نهایت داستان سوم نیز ‏معجزه و شفایافتن یک نابینای دوران جنگ را دستمایه قرار می دهد.‏

کارگردان این نمایش اپیزودیک کوشیده تا ارتباطی منطقی میان سه داستان مجزای کار خود برقرار سازد. این ‏حرکت کمی در عرصه روایت نو به نظر می رسد اما جنس فضای تبلیغاتی کار سبب می شود که نوع نگاه ‏روی کار سایه انداخته و مخاطب را پس بزند. بیان گل درشت نمایش آن را شبیه به نمایش های تبلیغاتی اوایل ‏دهه 60 کرده است.‏

اما مهمترین بخش مذهبی جشنواره امسال قسمت موضوعی به شمار می آید که در این بخش 6نمایش مذهبی و ‏انقلابی یکجا روی صحنه رفتند. ‏

مطرح ترین نمایش این قسمت اپرای عاشورا به کارگردانی بهروز غریب پور است که با ترکیب موسیقی اپرا ‏و نمایش عروسکی بعد از دو تجربه رستم و سهراب و مکبث به واقعه کربلا روی آورده است. این نمایش ‏هرروز در تالار فردوسی اجرا شد.‏

شاید متفاوت ترین نمایش این نوشتار همین اپرای عاشورا باشد. غریب پور به بیان دراماتیک و نمایشی یک ‏اثر بسیار حساس است و با تبحری که در اجرای نمایش های عروسکی دارد اینجا نیزسعی داشته تا از ریزه ‏کاری ها فروگذار نکند. موسیقی کار هم با اجرای متن همسویی پیدا کرده و اپرای عاشورا را به تعزیه ای ‏عروسکی و مدرن بدل می کند.‏

آوای آواره را هم سید جواد روشن روی صحنه برد که به دختری وابسته به رژیم سابق می پردازد که پس از ‏انقلاب به لندن رفته و آنجا روزگار به انزوا می گذراند. دختر در نهایت خسته و افسرده خود را می کشد.‏
این نمایش هم سویه ای کاملا تبلیغاتی دارد. گویا مسئولین دوباره با اجرای چنین نمایش های اقدام به احیای ‏مبانی ایدئولوژیک کرده اند. بازسازی ایمان به انقلاب اما نه با داستان پردازی امروزین؛ بلکه بیشتر با تکیه ‏بر عناصر ابتدایی دهه60.‏

به آسمان نگاه کن دیگر نمایش بخش ویژه است که محمد مهدی خاتمی آن را کارگردانی کرده است. به آسمان ‏نگاه کن نیز داستان محمد است که در خارج از ایران زندگی می کند. دختر محمد بیمار است و او به قصد ‏گرفتن شفا راهی ایران و حرم امام رضا می شود. ‏

این کار نیز در راستای دیگر نمایش های تبلیغاتی قرار می گیرد که سعی به تبلیغ برای معجزه دارد. اجرای ‏این نمایش نیز چیزی فراتر از نمایش های دوران دبیرستان و ملودرام های تلویزیونی نمی رود.‏

اکبر حسنی هم نمایش تولد را کارگردانی کرده است. تولد وقایع انقلاب را در قالب داستانی خانوادگی مرور ‏می کند که در آن افراد حاضر در انقلاب دچار بیماری روانی می شوند.‏

یلدا نمی تواند به دلیل مشکلاتی که در بهمن 1357 پیش امده با خود کنار بیاید. او در میابد موجودی با ارزش ‏را در این سال ها گم کرده است. این داستان نمایش شب تلخ یلدا به کارگردانی حسین سرپرست بود.‏

درام این نمایش به نظر قابل توجه تر نسبت به دیگر نمایش های عرضه شده است. حداقل گره ای دراماتیک ‏دارد که تماشاگر را با خود همراه می کند. اما در عمل و اجرا دچار قانون تکرار کارهای سیاسی – انقلاب ‏می شود و نمی تواند در عرصه تصویرپردازی داستان خود را مورد حمایت قرار داده و از ارتباط با مخاطب ‏باز می ماند. ‏

دیگر نمایش این بخش ماه در قاب به کارگردانی محمد زوار بی ریا است. این نمایش نیز به داستان مردی می ‏پردازد که آرزوی سفر به مشهد را باری زیارت در سر می پروراند.‏

تنهایی های پیرمرد بسیار کسل کننده است. زمان نمایش در طول پیش نمی رود. شخصیت پردازی تک سویه ‏کار هم مانع از برقراری ارتباط می شود. بنابراین کا در سطح دیگر نمایش های همین گروه قرار می گیرد.‏

در کنار این نمایش های صحنه ای 14 نمایش نیز به طور مستقیم با محور انقلاب در فضای باز و به صورت ‏خیابانی اجرا شد.‏

وزیر ارشاد کیهانی که سالن ها ی خالی نمایش های دولتی- مذهبی را با بلیتهای اهدائی پر می کند، نمی تواند ‏مخاطبانی جدی برای این نوع نمایش دست و پا کند.‏

کارگردان ها وگروههای اجرائی هم که برای استفاده از امکانات بسوی اجرای این قبیل نمایش ها رفته اند، ‏اغلب از حد و اندازه وظیفه کارمندی در نمی گذرند و جز اینهم نمی توانند. در کشوری که تعزیه از بنیادهای ‏نمایشی آن است، همه چیز در پای روایت قدرت از مذهب قربانی می شود.‏