اصلاح طلبان و بازی انتخابات هیات رئیسه مجلس

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

یکشنبه ظهر وقتی زنگ پایان جلسات رسمی مجلس هفتم به صدا درآمد، در دل خود تحولی دیگر را شکل داد ‏و دگمه ی زنگ بی صدای دیگری را برای جلسه ی عصر فشار داد تا مجلس هشتم در نشستی غیررسمی در ‏غیاب نمایندگان اصلاح طلب و مستقل شروع شده و در اولین تصمیم گیری سیاسی، تکلیف صاحبان دو ‏صندلی سبز رنگ هیات رئیسه ساختمان هرمی شکل میدان بهارستان از دید جریانی خاص روشن شود؛ رئیس ‏و نایب رئیس اول. ‏

در شرایطی که این امر قابل پیش بینی بر اساس برنامه طراحی شده در میان شگفتی ظاهری رئیس مجلس ‏هفتم به راحتی به صورت 160 رای عدم کفایت، در برابر 50 رای موافق تحقق یافت و در انتخابات درون ‏تشکیلاتی جبهه ی گسترده ی اقتدارگرایان، علی لاریجانی که جایی در لیست تهران نیافته و در جهت وحدت ‏تشکیلاتی از قم نامزد شده بود، جایگزین غلامعلی حداد عادل که اکنون می گوید برای وحدت تشکیلاتی کنار ‏می رود و خود را نامزد نخواهد کرد، شد و به موازات آن محمد رضا باهنر نیز با تمام اما و اگرهای موجود ‏در خصوص نقش و جایگاهش در اداره و بازیگردانی های پشت پرده مجلس هفتم در پست پیشین خود ابقا شد، ‏اکنون این تحلیل مشتری بیشتری دارد که این تغییر و تحول ها چیزی نیست جز یک بازی درون تشکیلاتی ‏برای تقسیم قدرت در یک جریان دو حزبی ذوب شده در ولایت، در شرایط حذف رسمی و غیررسمی جریان ‏های سیاسی تاثیرگذار اصلاح طلب و تحول خواه.‏

این تحول در دل برنامه های گسترده و همه جانبه ی “مهندس انتخابات” و “معمار تغییر ساختار سیاسی ‏قدرت” در ایران در جهت شکل دادن یک حکومت یک دست مطلقه که در آن دو جریان اصلی به ظاهر معتدل و ‏تندرو” بازیگران اصلی” هستند و شخصیت های حقیقی و حقوقی مطیع و گوش به فرمان اصلاح طلب نقش ‏‏”بازیگران تزئینی” را ایفا می کنند، صورت می گیرد. این بازی حساب شده ی سیاسی به گونه ای در حال ‏پیش بردن است که انگار نه در صحنه ی سیاسی کشور به طور عام، و نه در مجلس هشتم به طور خاص، ‏جریان تاثیرگذار دیگری حضور دارد و چون ملت صاحب حق و حقوقی است. در نتیجه، هر آنچه در بیرون ‏خانه ملت تصمیم سازی و تصمیم گیری شود، باید چون مشیت الهی در حکومتی فقیهانه و خدایی به منصه ی ‏ظهور و بروز برسد.‏


شاید دیگران که شاهد سکوت و بی تحرکی و نوع تعامل منفعلانه نمایندگان اقلیت مجلس هفتم بوده اند و دنباله ‏روی اکثریت قریب به اتفاق شخصیت ها و جریان های سیاسی اصلاح طلب را در تحولات تحمیلی از جمله ‏ایفای نقش مطلوب در انتخابات اخیر را تجربه کرده اند حق داشته باشند چنین از موضع قدرت و اقتدار ‏تصمیم گیری و تصمیم سازی کنند، اما این سوال اساسی مطرح می شود که در جبهه ی گسترده ی اصلاحات ‏چه می گذرد؟ دوره ی بیماری “سکوت توام با رضا و رخوت منفعلانه” کی پایان می یابد و باز “اعتراض و ‏مقاومت قانونگرایانه” حرف اول را می زند؟

و این سوال نیز در برابر اقلیت مجلس هشتم قرار گیرد که شما الگوی غالب همفکران و همراهان مجلس هفتم ‏را دنبال خواهید کرد و از هم اکنون در پی آن خواهید بود که حرفی نزنید و کاری نکنید که حاکم برنجد و ‏دستور حذف نامتان را در انتخابات بعد صادر کند؟ یا نه، دست کم راه و روش منتقدانه و معترضانه مجلسیان ‏پنجم را در پیش خواهید گرفت و به نوبه ی خود تحولی که “جنبش اصلاحات” نام گرفت را دامن خواهید زد - ‏حرکت و حنبشی که آن زمان به نوبه ی خود زمینه ساز به قدرت رسیدن سید محمد خاتمی و شکل گرفتن ‏مجلس ششم و بسیاری تحولات درخور توجه دیگر شد.‏

اینکه نتایج یک انتخابات درون تشکیلاتی، که در نگاه خوشبینانه به آن می توان “رقابت درون گروهی” نام داد ‏و از منظر بدبینانه چیزی جز “تقسیم نقش ها و ماموریت ها” در یک برنامه گسترده و از منظری به ظاهر ‏مردمسالارانه نیست، مایه ی مسرت و شادمانی عده ای اصلاح طلب شود و از هم اکنون قافیه ی انتخابات ‏هیات رئیسه مجلس هشتم را ببازند و به تصمیم های خارج از مجلس تن دهند، جای شگفتی و تعجب است! ‏انگار نه انگار که هدف اصلی تمام تلاش ها و حتی قبول شماتت ها و انتقادها این بود که با شرکت در ‏انتخابات مجلس برنامه ی طرف مقابل را به هم بزنند!‏

دوستان گویا فراموش کرده اند کسی که برای ریاست مجلس از پیش تعیین شده و اکنون برگزیده شده، رقیب ‏انتخاباتی شان در انتخابات ریاست جمهوری پیشین بود- جایی جز ته لیست بعد از مهرعلی زاده نیافت. کسی ‏که بعد از آن شکست انتخاباتی برای رسیدن به ریاست قوه مجریه، اکنون به نوعی در یک انتصابات در مصدر ‏امری خطیر قرار می گیرد تا بتواند در جایگاه رئیس قوه مقننه ماموریت ناتمام گذشته ی خویش را در مقام ‏‏”عضو یا رئیس ستاد ضد اصلاحات” به پایان برساند و احیانا در این تغییر و تحول نامزد و نیرویی دیگر را ‏برای انتخابات ریاست جمهوری دهم آزاد کند. ‏

دوستان گویا از خاطر برده اند که علی لاریجانی با چه جاهایی پیوند خاص دارد و آن زمان که شانزده سال ‏پیش سید محمد خاتمی مجبور به استعفای معترضانه از مقام وزارت ارشاد شد، چگونه به عنوان طلایه دار ‏نظامیان آغازگر رخنه و تصرف پست های سیاسی و فرهنگی شد و راه عبور و ورود را برای دیگر هم رده ‏ها و هم لباسی ها فراهم ساخت، و زمانی دیگر سازمان تحت مدیریتش پارکینگ الوزرا و پارکینگ الوکلای ‏دوران بعد از اصلاحات بود.‏

دوستان گویا یادشان رفته است که آن ضربات سهمگین ناجوانمردانه که به جنبش اصلاحات و برنامه ی ‏توسعه ی سیاسی و فرهنگی فرود آمد و زندان ها را از فعالان سیاسی، دانشجویان، روزنامه نگاران اصلاح ‏طلب و تحول خواه پر کرد، و آن بحران های هر نه روز یک بار که راه تحولات قانونگرایانه ی مسالمت ‏جویانه را سد کرد، دودش از کدام ستاد و با مشارکت چه جریان های و افرادی به چشم ملت رفت.‏

دوستان گویا نمی توانند تصور کنند که زوج سیاسی “لاریجانی- باهنر” در شرایطی که کشور دستخوش ‏نارضایتی های فزاینده ی داخلی و چالش های سیاسی بین المللی منجر به تغییر و تحول در قوه ی مجریه ‏است، بهتر از تیم “حداد- باهنر” می تواند منویات مهندسان و معماران جبهه اقتدارگرا را در جهت سرکوب ‏ملت و تحکیم و تثبیت فضای فشار و خفقان عملی و اجرایی سازند.‏

امیدوارم که این ها نگاهی بدبینانه باشد به ماجرا و در جبهه ی اصلاحات در عمل دوران سکوت و انفعال به ‏پایان رسیده، نوع نگاه ها به مسائل عوض شده و بالاخره راهبردها، راهکارها و برنامه ها برای اجرا در ‏جامعه و مجلس تغییر یافته باشد. ‏

شاید باید چشمان را بار دیگر شست و نگاهی خوش بینانه تر به اوضاع و تحولات داشت. نگاهی که سخنان ‏سیاسی سید محمد خاتمی در جمع نمایندگان اصلاح طلب و مستقل مجلس هشتم منتخب ملت می تواند در آن ‏نور امید را به درخشش درآورد، بخصوص آنجا که در نفی “حکومت اسلامی” بر “جمهوریت”‌ نظام تاکید ‏دوباره گذارد “تا خدای نکرده کشور به سوی استبداد و انحراف کشیده نشود”. سخنانی که در آن “تشکیل ‏فراکسیون در فراکسیون را سم مهلکی” خواند و ابراز امیدواری کرد که “نمایندگان اقلیت مجلس با پشتکار ‏جدی و هوشمندانه خود نمادی از انسجام، اراده و خواست ملی را در تصمیم‌گیری‌ها عرضه نمایند”.‏

اما تعمیق و گسترش این نگاه خوش بینانه در جامعه نیاز به پیش شرط هایی دارد که شخص خاتمی و ‏نمایندگان اقلیت مجلس هشتم باید خود پیشقدم شده و گام های اول آن را شجاعانه و مدبرانه بردارند و قدم های ‏بعدی را در ماه های پیش رو تا انتخابات ریاست جمهوری دهم بسپارند به مردم صبور اما جان بر لب رسیده ‏از ناملایمات و فشار گرانی و بیکاری و…، و همچنین جریان های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و…‏

این شرط ها چیزی نیست جز از یک سو فائق آمدن رئیس جمهور پیشین بر شک و تردیدهای خود برای ورود ‏تمام عیار به صحنه ی سیاسی و آستین ها را بالا زدن برای حضور هرچه زودتر در مبارزات انتخاباتی- ‏بدون توجه به میل و اراده ی بالانشینان، و عنایت به تمایل و خواسته ی گروه وسیعی از ملت. و از سوی ‏دیگر، حرکت نمایندگان اصلاح طلب و مستقل برای بر هم زدن بازی بازی سازان- حرکتی که اولین قدم آن ‏کنش و کوششی است متحد، مستقل و برنامه ریزی شده برای انتخابات هیات رئیسه ی مجلس هشتم در جایگاه ‏اقلیتی صاحب اثر.‏

‏ ‏