احمدی نژاد و منتقدان محافظه کارش

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

برخی از چهره‌های جناح محافظه‌کار چندان به آقای احمدی نژاد می‌تازند که گویی خود در شرایطی که برای ‏کشور پدید آمده است، هیچ نقشی بازی نکرده‌اند.‏

متاسفانه نیروهای اصلاح طلب نیز از زوایه‌ای به نقد اوضاع می‌پردازند که پنداری تمام مشکلات کشور زیر ‏سر یک آدم است و اگر فرد دیگری به جای او بر کرسی ریاست جمهوری بنشیند، مشکلات کشور حل خواهد ‏شد.‏

این در حالی است که مجموعه محافظه‌کاران، مسئول وضعیت نابسامان موجودند و اگر قرار است کسانی ‏مسئول این وضع شناخته شوند، همه آنان باید پاسخگو باشند.‏

به نظر من درک این نکته چندان دشوار نبود که دولت برآمده از دوم خرداد، فرصتی استثنایی و شاید خدادادی ‏برای انجام پاره‌ای تغییرات تدریجی در سیاست های داخلی و خارجی نظام بود تا بدین وسیله، شکاف عمیق ‏بین مطالبات اجتماعی و نیازهای عینی جامعه با ظرفیت نظام سیاسی باریکتر شود و تلاطم‌های تند اجتماعی و ‏بی‌ثباتی‌های ناشی از ناسازگاری با محیط داخلی و پیرامون به حداقل برسد.‏

از نگاه من فرصت بی‌همتای دوم خرداد برای نظام سیاسی به قدری بدیهی بود که هرگز باور نمی‌کردم ‏مدعیان حفظ نظام همه قوای خود را برای به باد دادن این فرصت تاریخی بسیج کنند و برای خنثی کردن ‏فعالیت‌های مسالمت آمیز اصلاح طلبانه تا بدانجا بتازند که همه مبانی و اصول فقه سنتی مورد ادعای خود را ‏زیر پا بگذارند!‏

آنان اما نه در قید بهروزی جامعه بودند و نه سودای حفظ کلیتی به نام نظام جمهوری اسلامی را در سر ‏داشتند، بلکه فقط به موقعیت فردی و منافع شخصی و صنفی‌شان می‌اندیشیدند و برای رسیدن به این مقصد ‏خویش، فرصتی تکرار نشدنی را از این کشور گرفتند که در غم از دست رفتن آن، حافظی باید تا غزل‌های تلخ ‏و جان گداز بسراید.‏

من معمولا خشم خود را از به یاد آوردن این تراژدی فرو می‌خورم اما نمی‌توانم کسانی را که از سر ‏خودخواهی و یا جهل، این صفحه از تاریخ کشورمان را به سمت تباهی و تاریکی رقم زدند، ببخشم و یا ‏فراموش کنم.‏

از این رو، بر این باورم که آنهایی که در دوره پس از دوم خرداد، در پست‌های گوناگون کمر به قتل ‏اصلاحات بستند و سرانجام نیز آن طفل بی‌گناه و نجات بخش را به گور کردند، امروزه نمی‌توانند با انتقاد از ‏برخی سخنان و سیاست‌های حاشیه‌ای آقای احمدی نژاد، از زیر بار مشکلاتی که ظهور آنها پس از شکست ‏اصلاحات اظهر من‌الشمس بود وبارها و بارها نسبت به وقوع آنها هشدار داده شد؛ شانه خالی کنند.‏

طبعا من آدم سختگیری نیستم که بخواهم راه بازگشتی برای افراد قائل نباشم، اما در منش و روش این منتقدان ‏تازه ظهور دولت آقای احمدی نژاد، نشانه‌ای از بازگشت دیده نمی‌شود. آنان هنوز دوم خرداد و حوادث برآمده ‏از آن را به عنوان تهدید معرفی می‌کنند، از ناکام گذاشتن اصلاحات همچنان به خود می‌بالند و با هیچکدام از ‏سیاست‌های کلان دولت که ریشه اصلی مشکلات کشور در آنجاست مخالف نیستند.‏

از این جهت، آنان را نمی‌توان در فهرست منتقدانی که دل در گرو مصالح عموم دارند و در پی کامیابی‌های ‏شخصی نیستند، جا داد. رفتار آنان بیشتر به نوعی بازی شبیه است، نوعی بازی که اساس آن بر تعقیب منافع ‏فردی و گروهی، نادیده گرفتن واقعیات عریان ایران و جامعه بین‌الملل و در نهایت قربانی کردن شخص ‏محمود احمدی نژاد به عنوان مسبب همه مشکلات ریز و درشت جامعه ایرانی است.‏

از همین رو، اصلاح طلبان نباید برای این دسته از نقدها و اعتراض‌ها هورا بکشند و قند در دل آب کنند. رفتن ‏آقای احمدی نژاد و نشستن یکی از رقبای محافظه کارش به جای او، هیچکدام از مشکلات ساختاری جامعه ‏ایران را حل نمی‌کند وبه همین دلیل، گرهی از کار فرو بسته اصلاح طلبی نمی‌گشاید.‏

در واقع، به همین علت، اصلاح طلبان باید با عبور از بگو مگوهایی که این روزها بین دولت و منتقدان آن در ‏داخل جناح محافظه‌کار در جریان است و به کار جنجال و سرگرمی رسانه‌ای می‌آید، نقدهای خود را به وضع ‏موجود بنیادی تر و غنی تر کنند، در غیر این صورت، در پی محافظه کاران به سوی سراب خواهند رفت.‏