زمستان‎ ‎است

نویسنده

zemestan1.jpg

زمستان

مهدی اخوان ثالث

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت‎

سرها در گریبان است‎

کسی سر بر‎ ‎نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را‎

نگه جز پیش پا را دید ، نتواند‎

که ره‎ ‎تاریک و لغزان است‎

zemestan2.jpg

وگر دست محبت سوی کسی یازی‎

‎ ‎به اکراه آورد دست از بغل‎ ‎بیرون‎

‎ ‎که سرما سخت سوزان است‎

نفس ، کز گرمگاه سینه می آید برون ، ابری شود‎ ‎تاریک

zemestan3.jpg


‎ ‎چو دیدار ایستد در پیش چشمانت‎

نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم‎

ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟‎

‎ ‎مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین‎

هوا بس ناجوانمردانه سرد است … آی‎

zemestan4.jpg

دمت گرم و سرت خوش باد‎

سلامم را تو‎ ‎پاسخ گوی ، در بگشای‎

منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم‎

منم من ، سنگ‎ ‎تیپاخورده ی رنجور‎

‎ ‎منم ، دشنام پس آفرینش ، نغمه ی ناجور

zemestan5.jpg


نه از رومم ، نه‎ ‎از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم‎

بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم‎

حریفا‎ ! ‎میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد‎

‎ ‎تگرگی نیست ، مرگی نیست‎

صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است‎

zemestan6.jpg

من امشب آمدستم وام‎ ‎بگزارم‎

‎ ‎حسابت را کنار جام بگذارم‎

چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد‎ ‎آمد ؟‎

فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست

zemestan7.jpg


حریفا ! گوش سرما‎ ‎برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است‎

و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا‎ ‎زنده‎

به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است‎

حریفا ! رو چراغ‎ ‎باده را بفروز ، شب با روز یکسان است‎

zemestan8.jpg

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت‎

هوا‎ ‎دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان‎

نفسها ابر ، دلها خسته و‎ ‎غمگین‎

zemestan11.jpg

درختان اسکلتهای بلور آجین‎

زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه‎

غبار‎ ‎آلوده مهر و ماه‎

زمستان است‎ ‎

zemestan9.jpg