اَن اپلبام
زنانی که عینک آفتابی بر چشم و روسری بر سر دارند، درحالیکه صدایشان از بلندگوها پخش می شود و فلاش دوربین های عکاسی نورافشانی می کند، پوسترهائی در دست گرفته اند. زمانیکه زنان برای اولین بار در عکس های مربوط به اعتراض حقوق بشر زنان در دانشگاه تهران ظاهر شدند، یادآور قدرت بالقوه و واقعی زنان ایران بودند.
تصاویر چشمگیری بود، عکس هائی از زنان با سنین مختلف که پس از پایان داده شدن به اعتراضات، همچنان دست به دست به گردش درآمدند. اکنون جای آن عکس ها را تصاویر خشونت زده تری گرفته است: عکس ها و فیلم هائی که درهفته اخیر از یک زن جوان ایرانی منتشر شد؛ زنی که گفته می شود هدف تک تیرانداز دولت قرار گرفته و در خیابان جان سپرده است.
من نمی دانم آیا تقدیر بر این بوده که زن جوان در آن عکس به نماد شهید انقلاب تبدیل شود، همانطور که عده ای پیشبینی آن را از هم اکنون می کنند. با این حال، میان خشونت هفته گذشته در ایران و جنبش حقوق بشر زنان پیوندی وجود دارد. جنبشی که به تدریج ظرف چند سال اخیر در این کشور قدرت گرفته است.
متأسفانه بسیاری از صاحبنظران آمریکائی، موج اعتراضات اخیر را به انتخاب باراک اوباما نسبت می دهند. برخی دیگر نیز به گفتارهای دولت بوش درباره دموکراسی بها می دهند. عده دیگری هم هنوز می خواهند آن را “انقلاب تویتری” یا “انقلاب فیس بوکی” بخوانند زیرا تکنولوژی جدید با اعتراضات تنیده شده است. اما واقعیت این است که جنبش اخیر، محصول کارهای سازمان یافته ای است که توسط گروه های کوچک فعالان حقوق بشر و از همه بالاتر، تمام گروه های زنان به راه افتاده است؛ گروه هائی که تا حدود زیادی بدون انکه به آنها توجهی شود یا کمکی ارائه شود، به کار خود ادامه دادند.
همایش یک میلیون امضأ از سال 2006 به دادخواست اینترنتی و کتبی روی آورد و خواستار پایان دادن به قوانین تبعیض آمیز علیه زنان و تصویب قواینی شد که حقوق مساوی را برای زنان در ازدواج، طلاق، توارث و شهادت در دادگاه قائل می شود.
بنیاد عبدالرحمن برومند که توسط دو خواهر در خارج از ایران تأسیس شده است، به ترجمه و چاپ نسخه های حقوق بنیادین بشر می پردازد، ضمناً منابع اینترنتی نام هزاران قربانی جمهوری اسلامی را نیز حفظ کرده است. زنان ایرانی ظرف دهه گذشته در اعتراضات دانشجوئی، اعتصاب معلمان وسازمان های بهائی، مسیحیان و سایر گروه های دینی شرکت کرده است؛ نهادهائی که اعضای آنها از سوی رژیم به عنوان “مرتد” دفع شده اند.
در پشت نمایش عمومی از مقاومت، نه اوباما، نه بوش و نه تویتر، بلکه مخصوصاً تعداد زنان در خیابان ها و حضور آنها اهمیت دارد. حضور آنها می تواند بزرگترین ضربه علیه رژیم باشد. دربرابر ستون ایدئولوژی جمهوری اسلامی که ادعای جلوه الهی دارد: رهبری که مشروع خوانده می شود، و زنانی که سخت سرکوب می شوند، زیرا اراده خدا چنین قرائت می شود. سرپیچی آشکار ده ها هزار زن از این سرنوشت محتوم باید به تضعیف ادعای شکست ناپذیری جمهوری اسلامی در ایران و در سراسر خاورمیانه منتهی شود. حاکمان سیاسی رژیم، این موضوع را به خوبی می دانند. تصادفی نیست که دو تن از رقبای اصلی محمود احمدی نژاد در همایش های خود، وعدۀ کنار گذاشتن قوانین تبعیض آمیز علیه زنان را می دهند. تصادفی نیست که میر حسین موسوی مخالف پیشرو، در کنار همسرش- که یک شخصیت علمی سیاسی و رئیس سابق دانشگاه است، در همایش ها و اعتراضات ظاهر شده است.
روحانیون ایران نیز می دانند که زنان تهدید قابل توجهی را متوجه اقتدارشان می کنند. همانطور که لادن برومند، فعال زنان می نویسد، رژیم مادامیکه عمیقاً از معترضان نترسد، آنها را وحشیانه سرکوب نمی کند. هیچکس یک دختر جوان صلح طلب و غیرمسلح را که شلوار جین به تن دارد در خیابان به قتل نمی رساند، مگرآنکه حضور او در خیابان یک تهدید مستقیم تلقی شود.
ممکن است رژیم موفق شود. خشونت در برابر مردم مرعوب لااقل در کوتاه مدت موفق می شود. اما در دراز مدت، ارتباطات، ساختارها، نهادها و گروه هائی که توسط زنان ایرانی پایه گذاری شده اند، صرفنظر از عکس هائی که در هفته گذشته شاهد بودیم، به کنار زدن پرده مشروعیت رژیم ادامه خواهند داد و ما باید به ثبت آنها بپردازیم. در سال های اخیرا به فراوانی شنیده ام “مسائل زنان” در دنیای اسلام، موضوع دست دومی است. چه در قانون اساسی افغانستان و چه در دولت عربستان سعودی، همیشه خط معمول فکری صاحبنظران متوجه مسائل مهمتر دیگری بوده است: مسائلی نظیر ثبات، امنیت، نفت…اما حکومت هائی که به سرکوب حقوق مدنی و انسانی نیمی از جمعیت خود می پردازند، ذاتاً بی ثبات هستند. دیر یا زود واکنشی اتفاق خواهد افتاد. یکی از همین واکنش ها، در حال آشکار شدن در ایران است.
منبع: واشنگتن پست- 23 ژوئن
www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/article/2009/06/22/AR2009062202387.html