انتخابات ریاست جمهوری دهم

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

سخن در باره انتخابات ریاست جمهوری آینده نه فقط زودهنگام است که ای بسا کاری احمقانه هم باشد بخصوص برای کسی مثل من که معتقد است ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار شده‌اند تا سرنوشت خاورمیانه و از جمله ایران را در سال جاری میلادی به سمت جنگ یا صلح رقم بزنند.

با این حال، وقتی که در علوم دقیقه هم “قطعیت” جای پای محکمی ندارد، به طریق اولی در علوم اجتماعی و سیاسی باید بر عدم قطعیت تاکید کرد.

حتی اگر احتمال ضعیفی هم برای ادامه شرایط کنونی تا سال آینده وجود داشته باشد، نباید آن را نادیده گرفت و از کنار آن بی‌تفاوت گذشت.

به نظر من راز ناکامی اصلاح طلبان در چند انتخابات اخیر عمدتا دو چیز بوده است. نخست آنکه هر کدام از احزاب اصلاح طلب در درون خود و بدون مشورت کامل و جامع با همه نیروهای تحول خواه، نامزدی را معرفی کرده‌اند و آنگاه از دیگران خواسته‌اند که به حمایت از آن نامزد برخیزند. در واقع اگر هم در پاره‌ای موارد مشورتی صورت گرفته، پس از تصمیم‌گیری درون حزبی بوده که قاعدتا مشورت ها تاثیری بر آن تصمیم نداشته است.

دوم آنکه، اصلاح طلبان از اقناع بخش موثری از نیروهای تاثیرگذار بر جامعه برای حمایت از نامزدشان و یا اصولا شرکت در انتخابات ناتوان بوده‌اند. صرف اینکه گفته شود کاندیدای ما انسان محترمی است و برنامه‌های مترقی و جذابی دارد، برای اقناع دیگران کفایت نمی‌کند.

من به تجربه دریافته‌ام که ارائه یک تحلیل منسجم از شرایط و تشریح دقیق موازنه قوایی که یک رئیس جمهور باید در چارچوب آن عمل کند و بخصوص نشان دادن واقع گرایانه راههایی که آن رئیس جمهور می‌تواند با تغییر موازنه قوا به نفع خود برنامه‌هایش را جامه عمل بپوشاند، در اقناع اهل نظر و تحلیل بسیار موثر است، در غیر این صورت، آه و فغان و ناله برآوردن و هشدار دادن نسبت به اینکه اگر فلانی بیاید فاجعه می‌شود، هیچ تاثیری ندارد، زیرا فرض وقوع فاجعه با آمدن دیگری، عدم وقوع آن را با آمدن کاندیدای اصلاح طلب ثابت نمی‌کند.

به گمان من هیچکدام از احزاب اصلاح طلب و یا مجموعه‌ای از آنها که به نام ائتلاف فعالیت می‌کنند، در موقعیتی قرار ندارند که با معرفی یک کاندیدا، رای عمومی را جذب کنند. آنها نیازمند حمایت سایرین هستند و حمایت سایرین نیز جز از طریق مشورت با آنان و در نظر گرفتن دغدغه‌هایشان و عمل به تعهدات دوجانبه‌ای که ممکن است صورت گیرد، به دست نمی‌آید.

از این رو، به نظر من اصلاح طلبان، باید اکنون از معرفی یکجانبه برخی نام ها به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری آینده پرهیز کنند و به جای موضع گیری‌هایی که به کار جنجال آفرینی رسانه‌ای می‌آید، در پی کسب اجماع برای انتخاب چهره‌ای اجماعی باشند. تصور می‌کنم با اندکی آرامش و تامل و تلاش می‌توان به چنین چهره‌ای رسید و در باره پیامدهای رد صلاحیت احتمالی او نیز تصمیم قاطع و روشنی گرفت. اگر چنین تلاشی صورت گیرد و چهره‌ای اجماعی برگزیده شود، آنگاه به نظرم می‌توان اهل تحلیل و به تبع آن افکار عمومی را برای رای دان به او اقناع کرد.

به خلاف آنچه در ظاهر سیاست ایران جریان دارد، به نظر می‌رسد عملکرد دولت آقای احمدی نژاد و مجموعه سیاست‌های جاری، اگر منجر به بروز جنگی ویرانگر نشود و حتی به صلح دراماتیکی هم نیانجامد، در حال به هم زدن توازن قوا در عرصه سیاست ایران است. به عبارت دیگر، به رغم همه تنگناهای موجود، روزنه‌‌هایی از فرصت در افق سیاسی ایران برای نیروهای منتقد فعال در حال ظاهر شدن است. شاید بتوان از این فرصت‌ها در انتخابات ریاست جمهوری دهم برای اصلاح امور کشور بهره جست، اما این بهره‌گیری احتمالی مشروط به همان دو شرطی است که ذکر آن رفت.