تحریم اقتصادی به نفع مردم ایران است یا نیست؟ با تحریم اقتصادی می توان با جمهوری اسلامی مقابله کرد؟ مضار و معایب تحریم ها چیست؟… سئوالاتی از این دست و ابهاماتی که در این زمینه وجود دارد، مارا برآن داشت تا با صاحب نظران در داخل و خارج کشور و موافقان و مخالفان تحریم گفت و گو کنیم. در اولین مصاحبه در این مجموعه، سراغ کاظم علمداری، استاددانشگاه، محقق و نویسنده رفته ایم که ضمن تحلیل شرایط موجود وبررسی جوانب مختلف تحریم ها، می گوید: “سازمان ملل متحد و کشورهای غربی پیشنهاد دهنده این تحریم ها با مردم ایران مشکل نداشته و ندارند. برعکس آنها مدافع خواست های قانونی و به حق مردم ایران هستند و روی رژیم ایران فشارمی آورند که حقوق مردم را رعایت کند.”
این مصاحبه در پی می آید.
آقای علمداری در برخی تفسیر ها از تحریم های اقتصادی، گفته میشد که این تحریم ها هوشمند و در یک معنا تنها متوجه حکومت جمهوری اسلامی خواهد بود و مردم و شهروندان عادی از آن آسیب نخواهند دید. آیا امروز که تحریم ها در مراحل اولیه اجرای خود هستند، شاهد همین وضعیت هستیم؟
تحریم های اقتصادی از روز نخست متوجه نهادهای امنیتی، نظامی و بانکی جمهوری اسلامی بوده و همه هدف این بود که در این تحریم ها مردم صدمه نبینند. سازمان ملل متحد و کشورهای غربی پیشنهاد دهنده این تحریم ها با مردم ایران مشکل نداشته و ندارند. برعکس آنها مدافع خواست های قانونی و به حق مردم ایران هستند و روی رژیم ایران فشارمی آورند که حقوق مردم را رعایت کند. به نظرمن تا به حال نیز این مسئله رعایت شده است. اگر چه تحریم اقتصادی رژیم ایران می تواند به طور غیر مستقیم روی مردم هم تأثیر منفی هم داشته باشد و هزینه ساز باشد،اما باید دید کدام مبارزه و مقابله با حکومت های استبدای و کسب آزادی و دمکراسی بی هزینه بوده است؟ آیا جامعه ای را می شناسیم که بدون هزینه به دمکراسی رسیده باشد؟ خود جامعه ایران صد سال است که برای کسب دمکراسی هزینه می دهد. باید دید که تأثیر مثبت تحریم برای فشار بر جمهوری اسلامی چه بوده است. واکنش های سران رژیم و گزارش های مستقل نشان داده که اثرات تحریم ها حتی بیش از آنی بوده است که غرب و آمریکا انتظار داشتند. به نظر من همین روند اگر پیش برود با توجه به واکنشی که رژیم نشان داده است، مثل امنیتی کردن خرید و فروش ارز خارجی فرا تر از حد انتظار کشورهای تحریم کننده بوده است. ادامه این وضع می تواند جمهوری اسلامی راوادار به تجدید نظر در رفتار سیاسی و بین المللی خود کند.
شما به تأثیر غیر مستقیم تحریم ها روی مردم اشاره کردید. میزان این تأثیر ممکن است اهمیت داشته داشته باشد. صحبت از بسته شدن واحد های تولیدی است، صحبت از فشاری است که بر تجار و تولید کننده بخش خصوصی وارد می شود در مواجهه با تحریم های بانکی در امر صادرات، واردات یا تهیه کالاهای واسطه برای تولید و حتی در بسته شدن کارخانه های نیمه دولتی مثل تایر یزد مسئله بیکاری کارگران. از سوی دیگر دولت اعلام کرده که تحریم ها را دور می زند راه دور زدن هم که ظاهراً پرداخت به واسطه ها از ثروت مردم است. چرا فکر می کنید که دولت بیش از شهروندان در این تحریم ها آسیب می بیند؟
نخست اینکه فشارهایی که به مردم وارد می شود نیز می تواند انبوه بشود و به رژیم منتقل گردد. به نظر من بخشی از اهداف تحریم هم همین است. اما مواردی که شما به آن اشاره کرده اید پیش از این تحریم ها نیزوجود داشته است؛ حتی از آغاز پیدا شدن جمهوری اسلامی و مصادره کردن کارخانه ها و بنگاه های تولیدی و فراری دادن نخبگان مالی و صنعتی و فکری و انحصاری کردن تجارت برای وابستگان به رژیم. بنابراین تعطیل شدن کارخانه ها و بیکار شدن کارگران، امری تازه ای نیست و سالهاست اتفاق افتاده؛نه به دلیل تحریم های اقتصادی، بلکه به دلیل سیاست نادرست اقتصادی و مدیریت غلط و عقیدتی به جای بکار گیری مدیران حرفه ای و شایسته؛ و همینطور ایجاد تنش با جامعه جهانی در دوره ای که تمام اجزای اقتصاد یک کشور، مانند سرمایه، تکنولوژی، مهارت های حرفه ای و مدیریتی و بازار جنبه بین المللی دارد. همین ندانم کاری و زیان رسانی به بخش تولیدی سبب بیکاری مزمن و تورم دو رقمی شده که در 32 سال گذشته بطور فزاینده ای وجود داشته است. ولی شک نباید کرد که تحریم های اقتصادی به این مشکلاتی که زائیده نظام دینی است شدت خواهد بخشید. یکی از دلایل اصلی که مردم خواهان اصلاحات و تغییرات بنیادین در ایران هستند همین مشکلات است که از سرشت رژیم فقاهتی بیرون می آید. پدیدۀ به اصطلاح خصوصی سازی که از دوره ریاست جمهوری رفسنجانی آغاز شد، برای رفع این مشکلات بوده که آنهم چیزی جز فساد مالی و خرید و فروش بنگاه های تولیدی میان خودی ها، و دردوره احمدی نژاد سپردن آنها بدست سپاه پاسداران نبوده است. رژیم ایران دروازه های واردات را به روی کالای های ارزان وبی کیفیت باز نگهداشته است چون متحدان بازاری رژیم از آن سود می برند. برای آن تاجر بازاری مهم نیست که کالا داخلی است یا خارجی. چه بسا از واردات کالاهای خارجی سود بیشتری می برد؛ بنابراین آنها نگران تولید داخلی نبوده و نیستند. وضعیت اقصادی امروز ایران محصول همین نگرش بازاری رژیم است. رژیمی که حتی سنگ قبر، تسبیه و سیر را از چین وارد می کند نمی تواند نگران اثرات تحریم بر تولید داخلی باشد. آنها نگران سخت شدن راه واردات کالا و صادرات نفت و رد و بدل کردن پول هستند. کسانی که دلسوز تولیدات داخلی هستند باید از محدود شدن شبکه های واردات کالاها خوشحال باشند. تا زمانی که نفت منبع کنترل نشده ی در آمد و هزینه های دولت است، راهی جز وارد کردن کالاهای مصرفی و ارزان قیمت باقی نمی ماند. درچنین شرایطی تولید کنندگان داخلی توان رقابت با وارد کنندگان کالا را ندارند. به ویژه آنکه وارد کنندگان اصلی بازاریان متحد استراتژیک رژیم اند. بیکاری و عدم پرداخت حقوق کارگران هم پدیده جدیدی نیست. سالهاست که کارگران جلوی کارخانه های تجمع و اعتراض می کنند، و به دلیل پرداخت نشدن دستمزد شان اعتصاب می کنند، کتک می خورند، کارشان را از دست می دهند. خلاصه کلام اینکه جمهوری اسلامی اقتصاد ایران را کاملا سیاسی و ورشکسته کرده است. سیاسی کردن تولید، مسئله ارزی، مسائل بانکی… اینها صدماتی بوده که ویژگی های سرمایه داری فاسد جمهوری اسلامی و اقتصاد رانتی آن است. به همین دلایل تحریم اخیر سریع تر و بیشتر از آنکه تصور می رفت بر اقصاد ایران اثر گذاشته است.
یعنی شما تأیید نمی کنید که در حال حاضر برخی کالاها، از کالاهای مصرفی تا کالاهایی که در خط تولید مصرف می شوند، به دلیل تحریم وارد ایران نمی شود؟
تحریم شامل کالای های مورد نیاز مردم مانند مواد غذایی و دارو نمی شود. اما برخی کالا های دیگر هم که تحریم نشده اند وارد نمی شوند، برخی کالا ها سخت و گران تر وارد می شوند. ولی نه به دلیل اینکه آن کالاها لزوما تحریم شده اند، بلکه به دلیل اینکه سیاست های بانکی ایران تحریم شده؛ سیاست پولی ایران تحریم شده است، محدویت های حمل و نقل و بیمه کالا بوجود آمده است. چه بسا که این محدویت ها و گران تمام شدن ها به سود تولیدات داخلی تمام شود که مجبور نباشند با کالا های ارزان قیمت مشابه وارداتی رقابت کنند. جمهوری اسلامی اطلاعات اقتصادی را از مردم خودش پنهان می کند. اینکه جمهوری اسلامی میزان ذخیره ارزی را پنهان نگاه می دارد، اینکه نرخ تورم، نرخ بیکاری، کمک مالی به کشورهای دیگر مانند لبنان و برخی از کشورهای آفریقایی برای کسب امتیاز سیاسی پنهان نگهداشته می شود، اینکه سفرهای پر هزینه احمدی نژاد به خارج کشور مانند سفر اخیرش به لبنان از چشم مردم دور نگهداشته می شود نشان می دهد که این رژیم می خواهد با ترفند های سیاسی از یکسو و سرکوب های نظامی و امنیتی از دگرسو عمر خود را طولانی کند. این دولت شفاف عمل نمی کند. مردم ایران نمی دانند که در آمد نفت و ذخیره ارزی در کجا و چگونه خرج می شود. دولت احمدی نژاد با پشتوانه سپاه و خامنه ای، حتی مجلسی که اکثریت نمایندگان آن برگزیده شورای نگهبان هستند را دور می زند و به مصوبات آن اهمیتی نمی دهد. رهبر برای آنکه مجلس در خود سری های او نتواند دخالت کند خواست های خود را به شورای انقلاب فرهنگی منتصب خود می دهد که به صورت قانون در آورد و در کنارش خود فتوا صادر می کند که مصوبات شورای انقلاب فرهنگی قانون است. این سیاست های مخرب محمد علی شاهی دیگر ربطی به تحریم ندارد. مردم ایران از این وضعیت صدمه ای به مراتب بیشتر از تحریم ها می برند.تحریم می تواند مردم را بیشتر متوجه فساد سیاسی، مالی و حقوقی و زورگویی این رژیم کند. همچنین با فشار تحریم ها و انتقال غیر مستقیم آن فشار به مردم، نزاع های درون حکومت نیز بالا می گیرد؛ و همچنین ممکن است سبب شود که دولت جمهوری اسلامی دست از تنش آفرینی بین المللی بر دارد و نتواند زیر سایه این تنش ها خواست های مردم را نادیده بگیرد و مبارزات آنها را به بیگانه نسبت بدهد. جمهوری اسلامی به جای میزان کردن سیاست خودش با خواست مردم و قوانین و موازین بین المللی، در پی یافتن راههای قاچاق کالا و نقل و انتقال پول است. بنزین را قاچاق کند، ارز را قاچاق کند، بانک غیر قانونی براه می اندازد. همه این کارها را می کند که در نهایت تن به خواست های قانونی مردم ندهد. ممکن است گفته شود که غرب با تحریم به فکر رفع مشکل خود با جمهوری اسلامی است و اگر رژیم دست از مسأله اتمی بکشد غرب دیگر با آن کاری ندارد. ولی باید دانست که رژیم ایران با ایجاد تنش با غرب است که می خواهد مشکلات درونی را سر پوش بگذارد. اگر این تنش های فرو کش کند به سود جنبش مدنی و دمکراسی خواهی ایران است. جمهوری اسلامی هم همانگونه که در مورد گروگان گیری دیپلمات های آمریکایی و جنگ ایران و عراق و گروگان گیری ملوانان انگیسی تجربه شد بدون فشار و احساس خطر دست از تنش آفرینی بر نمی دارد.
ولی این فرض دیگر وجود ندارد. مگر اینطور نیست که در صورت اتخاذ روش های درست و اصولی از جانب جمهوری اسلامی اساساً نباید تحریم ها پیش می آمد؟
همین طور است. شما مطمئن باشید، اگر مسأله بحران اتمی میان جمهوری اسلامی و غرب هم حل بشود، رژیم در پی راه اندازی بحران جدیدی خواهند بود. جمهوری اسلامی با ایجاد بحران زنده مانده است. کما اینکه احمدی نژاد در سفر اخیرش به نیویورک چشمه های از بحران آفرینی جدید، یعنی تحقیق، - بخوانید تحریک - پیرامون فاجعه 11 سپتامبر را پیش کشید. آنها در صدد رفع مشکلات جامعه 70 میلیونی ایران نیستند. آنها به دنبال آنند که ببینند چگونه می توانند حکومت خود را کش بدهند و زیر بار خواست های مردم نروند و دائم دشمن، دشمن بکنند. وگرنه بسیاری از مشکلات اقتصادی رژیم ربطی به تحریم های سازمان ملل ندارد. نکته من این است که تحریم ها می توانست روی مردم اثر کمتری داشته باشد، روی تولید اثر کمتری داشته باشد در صورتیکه جمهوری اسلامی یک روش درست و اصولی اقصاد تولیدی را از پیش ـ نه امروزـ اتخاذ کرده بود. رژیم ایران سیاست اقتصادی خود را نه بر اساس تولید، بلکه صادرت نفت و واردات کالا قرار داده است. به چین نفت می دهد چه می تواند جز کالای های ارزان بگیرد. مردم نمی دانند که بسیاری از کالاهایی که از چین وارد می شود، بیماری زا و سرطان زا هستند. من خودم چهل قلم از کالاهای چینی را از فروشگاههای ارزان فروش شهرمان در امریکا جمع آوری کرده ام که روی بسته های آنها برچسب هایی زده شده که قید می کند این کالاها سرطان زا ست، یا استفاده آن برای زنان حامله خطرناک است و نوزاد آنها می تواند ناقص متولد بشود. حتی روی برخی از آنها نوشته شده است پس از دست زدن به این ابزار دست تان را بشوئید. این بر چسب های اخطاری مطابق قوانین کالیفرنیا به فروشندگان این کالاهای ارزان تحمیل می شود تا خریدار از خطری که متوجه اوست آگاه باشد. البته برخی به دلیل نا آگاهی و بی توجهی و برخی به دلیل فقر این کالاهای ارزان را می خرند. در ایران که چنین مقرراتی وجود ندارد و مردم با نا آگاهی کامل صرفا به دلیل ارزان بودن آنها را می خرند.
ولی آیا ورود هر چه بیشتر کالاهای چینی به بازار ایران در اثر تحریم ها تشدید نمی شود و با توجه به اینکه حکومت اعلام کرده که تحریم ها را دور می زند و راه دور زدن نیز ظاهراً متوسل شدن به چنین وارداتی است که هم به شهروند و مصرف کننده و هم به تولید کننده ایرانی صدمه می زند؟
بله؛ اگر تحریم ها سبب واردات بیشتر کالاهای چینی شود درست است. ولی من فکر نمی کنم این فرض درست باشد. منظور رژیم از دور زدن، نه اینکه بخواهد جای کالاهای صنعتی غربی را با بنجل های چینی پر کند، بلکه می کوشد کالا های صنعتی غرب را از راه های قاچاق وارد ایران کند؛ کالاهای چینی که در ایران قابل تولید اند. اما وقتی صحبت از صدمه به مردم طرح می شود، اجازه بدهید جنبه های مختلف آنرا در نظر بگیریم. مردم درمبارزه با جمهوری اسلامی برای کسب خواست های قانونی و به حق شان سال ها ست که صدمه می بینند. صدمه هایی به مراتب سنگین تر از تحریم. آیا مردم به دلیل آنکه صدمه می بینند مبارزه برای حق و حقوق شان را متوقف کرده اند؟ یا برعکس آنها مبارزه با رژیم را شدت بخشیده اند؟ مردم در مبارزه با رژیم مستبد ممکن است کارشان را از دست بدهند، ممکن است دستگیر و زندانی بشوند و ممکن است حتا کشته شوند که همه این اتفاق ها افتاده است، ولی آنها دست از مبارزه برنداشته اند. برای کسب حقوق و آزادی، باید به جمهوری اسلامی فشار وارد آورد. آنها راهی جز این برای مردم باقی نگذاشته اند. مردم فشار بین المللی بر جمهوری اسلامی را مهم می دانند و انتظار دارند که در برابر قلدری های رژیم به مردم کمک کنند. ما درعصر جهانی شدن زندکی می کنیم. مردم از جامعه جهانی انتظار دارند که رژیم ایران را زیر فشار قرار بدهند. درتظاهرات های خیابانی سال گذشته، مردم شعار« اوباما، اوباما، یا با اونا یا با ما» می دادند. یا علیه چین و روسیه که از رژیم دفاع می کردند، شعار«مرگ برروسیه و چین» می داند. مردم هم دوست و دشمن جهانی خود را می شناسند و هم می دانند که برای مبارزه با رژیم احتیاج به متحد جهانی دارند. کما اینکه جمهوری اسلامی نیز در به در به دنبال متحد جهانی خود می گردد و حاضر است برای آن میلیون ها دلار هزینه کند. به روسیه و چین باج می دهد، با برزیل و ترکیه قرار دادهای چند میلیاردی می بندد، برای حزب الله لبنان پول های کلان خرج می کند. همه اینها برای آنکه به خواست مردم ایران تن ندهد و با نیروی نظامی و امنیتی برمردم مسلط شود.
شما فکر می کنید که در حال حاضر چقدر میان خواسته های غرب و خواسته های مردم ایران همسویی وجود دارد؟ یا به عبارتی چقدر منافع مشترک میان آنها هست؟ آنقدر هست که غرب در شرایط فعلی متحد ما محسوب شود؟
غرب بطور طبیعی حامی منافع مردم خودش است. مردم ایران هم باید به فکر منافع خودشان باشند. ولی جمهوری اسلامی هم مردم ایران را اذیت کرده و می کند وهم کشورهای غربی را. ما با غرب دشمنی نداریم. غرب هم با مردم ایران دشمنی ندارد. عصر استعمارگری نیز به پایان رسیده است. مردم ایران بسیار اگاه اند و می توانند با حفظ منافع خود با کشورهای دیگر رابطه متقابل داشته باشد. ولی جمهوری اسلامی نمی گذارد و بهانه گیری می کند. سیاست تنش آفرین جمهوری اسلامی به سود مردم ایران نیست. رژیم ایران سی و دو سال است که برای جهان و مردم خودش مشکل آفرینی کرده است. آغاز این رژیم با گروگان گیری 52 دیپلمات آمریکایی شروع شد. این عمل هزینه سنگینی بر مردم ایران تحمیل کرد و در پی آن سه دهه با شعار مرگ بر آمریکا و آتش زدن پرچم این کشور تلاش کرده است برای ایران دشمن تراشی بکند و تنش دائمی بوجود بیاورد. هنوز هم دست از این سیاست برنداشته است و دیپلمات، خبرنگار و تاجر وکوهنورد اروپایی و آمریکایی را گروگان می گیرد تا با قاتلین و قاچاقچی های جمهوری اسلامی در این کشور ها تاخت بزند. مردم ایران دارند خسارت این کارهای احمقانه رژیم را می پرداند. کارهای پنهان و آشکار جمهوری اسلامی همه جهان را نگران کرده است. آنها به روزی فکر می کنند که این رژیم به سلاح اتمی هم دست پیدا کند. آنها خطر آینده جمهوری اسلامی را در سخنان تحریک آمیز احمدی نژاد می بینند. برای انکه مردم ایران از فشار تحریم ها بکاهند، باید فشارعلیه جمهوری اسلامی را بیشتر کنند و از جامعه جهانی بخواهند که در راه کسب آزادی و حقوق حقه خود به آنها کمک نمایند.
این کمک از نظر شما قطعاً حمایت های سیاسی و یا در نهایت همین تحریم های اقتصادی است آیا فکر نمی کنید که تحریم های اقتصادی در صورتی که به نتیجه نرسد، پیش در آمد حمله نظامی به ایران خواهد بود؟
برعکس. تحریم های اقتصادی طرح توافقی میان آمریکا، اتحادیه اروپا، و چین و روسیه در برابر تهدید های نظامی اسرائیل علیه ایران است. اگر قطعنامه چهارم تصویب نشده بود، احتمال حمله نظامی به ایران بالا می رفت. من فکر می کنم کسانی که با حمله نظامی غرب به ایران مخالف اند باید از بدیل تحریم اقصادی که شیوه غیر خشونت بار فشار بر جمهوری اسلامی است، دفاع کنند. اگر تحریم اقتصادی کار آئی نداشته باشد امکان حمله نظامی بالا می رود. زیرا جامعه جهانی ایران اتمی را تحمل نخواهد کرد. آنها رفتار جمهوری اسلامی و تهدید های احمدی نژاد را همراه با داستان هایی که این روز ها در باره ظهور امام زمان از رسانه های دولتی پخش می شود و وعده های مدیریت جهانی توسط احمدی نژاد را جدی تلقی می کنند و می ترسند. آنها القاعده و طالبان را دیده اند و می دانند زمانی که دست شان از قدرت خالی شد تخریب می کنند. تخریب مشکل نیست. سازندگی مشکل است. مردم ایران نشان دادند که حاضرند برای تغییر این وضعیت هزینه بدهند . هزینه تحریم اقصادی به مراتب از هزینه های که مردم تا به حال پرداخت کرده اند کمتراست. اثرات غیر مستقیم تحریم اقصادی هزینه ای است که مردم برای آینده بهتر می دهند. البته کسی انتظار ندارد که حکومت جمهوری اسلامی با تحریم اقصادی غرب بیفتد. این رژیم آنروز تسلیم اراده مردم می شود که مردم ایران، به ویژه کارگران شرکت نفت، رژیم ایران را تحریم کنند و دست ازکار بکشند.
آیا اعتصاب کارگران یکی از نتایجی است که تحریم کنندگان و موافقان این سیاست از این تحریم ها انتظار دارند؟
ببینید مخالفان رژیم جمهوری اسلامی که با تحریم اقتصادی مخالف اند اگر فردا بشنوند که کارگران شرکت نفت اعتصاب کرده اند، بازاریان، کارمندان دست از کار کشیده اند تا به رژیم فشار وارد کنند بسیار خوشحال خواهند شد. می دانید اعتصاب کارگران کمرشکن خواهد بود و بی شک همه به ویژه فقیرترین بخش های جامعه از آن صدمه خواهند دید. حرکتی که نه برای کارگران، بلکه برای همه مردم ایران هزینه بسیار سنگینی خواهد داشت. ولی مخالفان رژیم بی شک خوشحال خواهند شد. حال چگونه است که از فشار تحریم اقتصادی سازمان ملل به دلیل آنکه زحمت کشان صدمه می بینند نگران می شوند؟ برای تغییر وضعیت اسف بار کنونی راهی جز فشار آوردن بر رژیم وجود ندارد. حال این فشار می تواند از طرف کارگران و کارمندان وارد شود و خواه از طرف جامعه جهانی، یا هردو. در مورد هزینه دادن هم همه می دانند که برای تغییر باید هزینه داد. در سی و دو سال گذشته هزاران نفر جانشان را هزینه کرده اند. در یک سال گذشته برای مبارزه با تقلب در انتخابات و کودتا بیش از صد نفر جان شان را از دست دادند، صد ها نفر دیگر زخمی شدند و هزاران نفر زندانی و شکنجه شده و چندین هزار نفر آواره در کشورهای دیگرشده اند. چرا باید نگران اثرمنفی تحریم اقتصادی که غیر خشونت بار ترین روش فشار وارد آوردن بر نظام مستبد است نگران بود؟ به نظر من هماگونه که اشاره کردم صد سال است، یعنی از زمان انقلاب مشروطیت تاکنون، مردم برای دستیابی به دموکراسی دارند هزینه می دهند. چرا باید معترض باشیم که مردم به دلیل تحریم اقتصادی صدمه می بینند و هزینه می دهند. اگر روش غیر خشونت بار تحریم ها بر روی جمهوری اسلامی فشار می آورد که به خواست مردم توجه کند باید اثرات منفی تحریم را پذیرفت. باید هزینه کسب آزادی سرشکن شود. چرا فقط عده خاصی زندان های دراز مدت بکشند، شکنجه ببینند، کارشان را از دست بدهند و آواره شوند؟ به نظر من هزینه تغییر، کسب آزادی، دمکراسی و پایان دهی به استبداد حکومتی باید میان همه مردم سرشکن بشود. سرشکن شدن هزینه های بیشتر قابل تحمل است. حاکمیت مردم تنها از همین راه ها بدست می آید.
نظر دیگری هم وجود دارد مبنی بر اینکه با تأیید همه این رفتارها از جانب جمهوری اسلامی، حالا با وضعیتی مواجه هستیم که حکومت با هزینه کردن از دارایی مردم قادر است از فشار تحریم ها بر خود بکاهد و به اصطلاح آنها را دور بزند. در حالیکه مردم وسیله ای برای مقابله با مشکلات ناشی از تحریم ها ندارند. این وضعیت مردم را در موضع تدافعی قرار نمی دهد؟ آیا مردمی که درگیر سختی معیشت هستند قادر خواهند بود در حرکتی چون جنبش سبز که جنبش طبقه متوسط شهری ارزیابی شده است، بازهم فعال باشند؟
برداشت من عکس برداشت شماست. ببینید؛ تمام تلاش جمهوری اسلامی برای آنست که بتواند طبقه فرودست جامعه را راضی نگاه دارد و حتی بیشتر از آن. با دادن امتیاز های مالی آنها را اجیر و علیه طبقات میانی جامعه تحریک کند. رژیم به طبقه متوسط کاری ندارد. آنها ازطبقات میانی، شهری، تحصیل کرده و مدرن نفرت دارند. آنها توده های بی سواد وکم دانش و نا آگاه و از نظر دینی متعصب و حاشیه نشین را دوست دارند. آنها اگر می توانستند تمام نخبگان فکری جامعه را از ایران بیرون می کردند. آنها آن دسته از نخبگان را دوست دارند که حلقه به گوش حکومت باشند. برای آنها زانو بزنند. پول پرست و دو رو باشند. طبقات میانی جامعه آزاد زیستن را دوست دارد و حاضر است برای کسب آزادی بخشی از امتیاز های مالی خود را فدا کند. این اصلی جهانشمول است و به ایران محدود نمی شود. از طرف دیگر طبقات میانی و تحصیل کرده جامعه به دلیل آگاهی خود وظیفه اخلاقی پیدا می کند که در برابر زورگوی بایستند. به دانشگاهیان نگاه کنید که چگونه پیشگام مبارزات بوده اند. در تمام جوامع چنین بوده است. تفریبا تمام جنبش های اجتماعی و انقلاب ها با فدا کاری های بخش های میانی و تحصیل کرده جامعه ممکن شده است. بنابراین، چنین فرضی که با محدود شدن امکانات مالی طبقات میانی، آنها دست از مبارزه می کشند درست نیست و با واقعیت ها مطابقت ندارد.
شما گفتید که حکومت برای راضی نگاه داشتن طبقات فرودست تلاش می کند این آیا به معنای آن است که حکومت نگران طبقات فرودست جامعه است؟
آنها خود بارها گفته اند که اگر مبارزه به کف خیابان برسد، یعنی به ندار ها سرایت کند، کارشان تمام است. به همین دلیل تمام تلاش رژیم این است که با توزیع پول نقد میان ندارها هم آنها را راضی نگهدارد که مبادا کارد به استخوان شان برسد وسر به شورش بدارند.رژیم می خواهداز آنها لشکرجیره خواری بسازد تا در نمایش های خیابانی و برنامه های عبادی – سیاسی رژیم شرکت کنند. مگر در لبنان بدون بدون پرداخت پول، احمدی نژاد می توانست نمایش استقبال از خودش را سازماندهی کند؟ با این کار او فقط خودش را فریفته است. کیست که نداند که او برای استقبال از خودش در لبنان صدها هزار دلار ازپول مردم ایران را هزینه کرده است. بنابراین رژیم برای ادامه اینگونه عوامفریبی ها چه در داخل و چه د رخارج ایران سخت به پول نیاز دارد. ادامه این تحریم ها دست رژیم را می بندد تا نتواند با باج دهی به طبقه ای، آنها را علیه طبقات دیگر بشوراند. رژیم به دلیل اقتصادی دیگر قادر نیست که سیاست یارانه دهی را به سبک سابق ادامه دهد. بنابراین به سیاست هدفمند کردن یارانه ها، یعنی قطع یارانه های عمومی و پوشش دادن و پرداخت نقدی به بخش های مورد نظر دولت، روی آورده است. بسیاری از سیاست گزاران رژیم نگران این روش اند.زیرا می تواند به تورم گسترده علیه مردم،از جمله همان گروهی که از دولت پول نقددریافت می کنند بیانجامد و به شورش های خود به خودی منجر شود. نتیجه این سیاست افزاش قیمت خواهد بود که پرداخت یارانه را ختثی خواهد کرد. شما می بینید که جمهوری اسلامی تلاش می کند که نفت را در بازار های غیر قانونی و به شیوه قاچاق، یا به برخی خریداران با قیمت های نازل ترو تخفیف های چشم گیری بفروشد، دلیل این کاراین است که جمهوری اسلامی سخت به پول نقد نیاز دارد تا طبقه فرو دست جامعه را که تواسته است از طریق اعتقادات مذهبی شان، بخود وابسته کند، راضی نگاه دارد.رژیم برای فریفتن مردم و ادامه حکومت خود از یک سو به تنش آفرینی جهانی نیازدارد و ازدگرسو مقابله با تحریم و درامد نفت؛این هر دو یک جا به دست نمی آید.
پرسش آخر اینکه آیا توقعی که از تاثیر تحریم ها می رود،به تغییر رفتار حکومت ایران محدود می شود یااحتمالا سقوط آن را نیز در نظر دارد؟تجربه عراق نشان داد که هیچکدام از آنها در اثر تحریم حاصل نشد؛فکر نمی کنید در مورد جمهوری اسلامی نیز تحریم ها بی اثر باشد؟
همانگونه که در بالا اشاره کردم تحریم اقتصادی قرار نیست رژیم جمهوری اسلامی را بیاندازد. حتی در مورد تجربه موفق آفریقای جنوبی نیز تحریم به تنهایی رژیم آپارتاید را از پای در نیاورد. مبارزه مردم عامل تعیین کننده بود. اما ایران 70 میلیونی عراق بیست میلیونی زمان تحریم نیست. ایران سی و دو سال است که در کشمکش دمکراسی خواهی باقی مانده است. حتی می توان گفت از زمان مشروطیت تا به کنون مردم در پی کسب دمکراسی از پای ننشسته و از خیابان ها خارج نشده اند. در عراق از جنبش سبزخبری نبود. از شکاف عمیق درون حکومت خبری نبود و بر خلاف ایران نخست وزیر و رئیس جمهور و وزا و وکلای سابق و سازندگان جمهوری اسلامی در برابر باند جدید حکومت قرار نگرفته بودند. در عراق تجربه و اگاهی مردم برای پی گیری از حق و حقوق خود بسیارضعیف بود. حکومت عراق بر قشر باریکی ازتکنوکرات ها و بوروکرات ها و نظامیان شکل گرفته بود و به توده ها و طبقات فرو دست جامعه که از تحریم اقتصادی بشدت صدمه می دید کاری نداشت. رژیم عراق آنقدر نفت می فروخت که هزینه این قشر را تأمین کند. در ایران پایگاه اصلی رژیم طبقات فرو دست، متعصبان مذهبی و همراه شعارهای دفاع از مستضعفان است. تمام امید رژیم این است که این بخش از جامعه را راضی نگهدارد. اگرپول نفت به اندازه کافی به رژیم نرسد قادر نخواهد که این بخش از جامعه که از نظر اقصادی بسیار شکننده است را نگهدارد. با فروکش کردن درآمد نفت رژیم نا چار خواهند شد که به خواست مردم تن بدهند.توجه داشته باشید که رژیم حتی حوزه های علمیه را هم که به طور سنتی به کمک های مالی مردم تکیه داشتندبه خود وابسته کرده است.با نرسیدن پول به آخوندهای حکومتی و نهادهای مواجب بگیر دولت،نارضایتی در میان آنها نیز گسترش خواهد یافت؛این ویژگی ها در عراق نبوده است.