حبیب الله گلپری پور در بی خبری کامل وکیل و خانواده اش اعدام شد. پدر او می گوید که به حبیب گفته بودند میخواهند او را به زندان دیگری منتقل کنند و با همین عنوان او را از بند بیرون برده و اعدام کرده اند. همزمان کمی آن سوتر، حکم اعدام رضا اسماعیلی، دیگر زندانی سیاسی کرد در زندان سلماس به اجرا درامد. هنوز از جزئیات اعدام آقای اسماعیلی که گفته می شود به اتهام عضویت در پژاک اعدام شده، خبری منتشر نشده است.
حبیب الله گلپری پور اما ۵ مهر ۸۶ بازداشت و از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب مهاباد به اعدام محکوم شد. حکم او که به “محاربه و عضویت در پژاک” متهم شده توسط دیوان عالی کشور تایید شد اما وکیل وی تقاضای اعمال ماده ۱۸ و اعاده دادرسی کرد. تقاضایی که در نهایت رد شد.
ناصر گلپری پور، پدر حبیب در مصاحبه با “روز” میگوید که فرزندش را ناگهانی و بدون اطلاع خانواده و وکیلش اعدام کرده و به خانواده گفته اند که جنازه را به آنان نخواهند داد.
اومیگوید: بچه مرا اعدام کردند، جنازه اش را به من ندادند حتی برای عزاداری نمی گذارند عزاداری کنیم.
سوال میکنم که چگونه در جریان اعدام فرزندتان قرار گرفتید؟ آقای گلپری پور میگوید: ناگهانی اعدام کردند. هیچ کس نمیدانست. از مسولان کسی به ما اطلاع نداد. هم بندیان حبیب زنگ زدند از داخل زندان و به ما گفتند حبیب را به مکان نامعلومی منتقل کرده اند. نگران شدیم، خواهر و مادر حبیب رفتند برای پی گیری و به آنها جواب دادند که اعدام کرده ایم. بعد هم گفتند که دنبال جنازه هم نیایید و جنازه را به شما نخواهیم داد.
آقای گلپری پور دو روز قبل از اعدام فرزندش با او به صورت تلفنی صحبت کرده. او میگوید: یک ماه پیش حبیب را ملاقات کردم. مشکل خاصی نداشت. حتی فکر هم نمیکرد اینطور اعدامش کنند. دو روز قبل هم زنگ زد. اصلا به او هم نگفته بودند و هیچ خبریهم نداشت. کاملا مخفیانه بوده حتیبه هم بندیان اش هم نگفته بودند. رفته بودند حبیب را از بند بیرون بیاورند به آنها گفته بودند میخواهیم منتقلش کنیم شهرستان. نگفته بودند می برند برای اعدام. به اسم انتقال به شهرستان بچه مرا بردند و اعدام کردند.
پدر حبیب گلپری پور میگوید: خانواده با ناامیدی برگشته اند به آنها گفته اند دنبال جنازه نیایید اما من نمی توانم همین طور بنشینم فردا می روم تهران پی گیری کنم شاید آنجا از آدمی پیدا شود که از خدا بترسد. بچه من هیچ کاری نکرده بود. او اسلحه نداشت که، کتاب داشت، بچه مرا برای چند کتاب اعدام کردند. بی خبر و مظلومانه او را کشتند و ظلمی که در حق بچه من کردند یزید به امام حسین نکرده بود. حکمی که دادند ناحق بود بی عدالتی بود ما پی گیر بودیم وکلایش خیلی تلاش کردند اما حالا اعدام کردند و از جنازه او هم می ترسند میگویند جنازه نمیدهیم و نیایید. از عزاداری برای بچه ام هم می ترسند و میگویند حق ندارید در مسجد مراسم بگیرید.
آقای گلپری پور سپس میگوید که مسولان قول تخفیف در حکم فرزندش را داده بودند. اومی پرسد: منظورشان از تخفیف این بود که اینگونه اعدام کنند؟ به ما گفتند اعدام نمیکنند، گفتند تخفیف میدهند حالا اینطور مخفیانه کشتند و حتی اجازه ندادند برای اخرین بار بچه ام را ببینیم. این سزای کسی است که کتاب داشته؟ از او که اسلحه نگرفته بودند کتاب گرفته بودند. با او چنین کردند با بقیه چه میکنند؟
خلیل بهرامیان، وکیل حبیب الله گلپری پور هم از اعدام موکلش بی خبربوده است. با او تماس گرفته بودم تا سوال کنم ایا اجرای حکم به او به عنوان وکیل حبیب ابلاغ شده؟ میگوید که خبر اعدام را از من می شنود. آقای بهرامیان توضیح میدهد: درخواست ما برای اعاده دادرسی و اعمال ماده ۱۸ رد شد. اما امیدوار بودیم به کمیسیون عفو و بخشودگی. اصلا تصور نمیکردیم اینطور اعدام کنند. به خصوص الان که دولت اقای روحانی سر کار آمده. تاسف بار است که این مسائل همچنان ادامه پیدا میکند.
وکیل آقای گلپری پور پیشتر در مصاحبه با “روز” توضیح داده بود: اتهام موکل من محاربه است در حالیکه محاربه، به اقدامات مسلحانه بر علیه حکومت اسلامی گفته می شود اما موکل من به هیچ عنوان اقدام مسلحانه انجام نداده و هیچ مدرکی هم در این زمینه وجود ندارد. از موکل من فقط چند کتاب گرفته و او رابه محاربه متهم کرده اند. البته در پرونده موکلم اقرار ایشان وجود دارد که با پژاک همکاری داشته اما خود او می گوید زیر فشار و شکنجه مجبور به اقرار دروغ شده است.
پدر حبیب الله گلپری پور هم با رد اتهام محاربه منتسب به فرزندش به “روز” گفته بود: این اتهامات به پسر من نمی چسبد. او یک جوان ۲۵ ساله است که فقط کار فرهنگی میکرده و وقتی او را بازداشت کرده اند چند کتاب با خود داشته که کتاب ها را ضبط کرده اند. اسلحه ای نبوده و کار مسلحانه ای نکرده؛ جرم پسر من تنها داشتن چند کتاب بوده است و نمیدانم بر اساس چه قانونی به پسرم چنین اتهامی زدند و بعد حکم اعدام دادند.
حبیب الله گلپری پور هم در نامه ای از زندان اعلام کرده بود که اعترافات او زیر شکنجه و تحت فشار بوده : “علی رغم بازداشتهای طولانی مدت و شکنجه های فیزیکی و روحی من را تا حد مرگ پیش بردند که شکایت آن را همراه به مراتب و ارگان گوناگون دولتی ارسالی کرده ام ولی در این مملکت صدای ما از سلولهای زندانمان هم عبور نمی کند چه برسد به اینکه شنونده داشته باشد”.
اعدام ناگهانی رضا اسماعیلی و حبیب الله گلپری پور، نگرانی ها درباره سرنوشت دیگر زندانیان سیاسی کرد را که محکوم به اعدام هستند را برانگیخته است. حبیب الله لطیفی، لقمان مرادی، زانیار مرادی، رشید آخکندی و مصطفی سلیمی دیگر زندانیان سیاسی کرد محکوم به اعدام هستند.