بایکوت همه مخالفان

سمانه موسوی
سمانه موسوی

میرحسین موسوی بیاینه شماره 17 خود را منتشر کرد.این بیاینه بایکوت کردن همه مخالفان بود : تندروهای حکومتی که در سرکوب خونین و فاجعه بار مردم دست دارند و همچنان چنگ و دندان نشان میدهند و از سویی دیگر، سرخوردگانی که فرصت حکومت بر ایران را از دست دادند و یا اینکه این فرصت را تاکنون بدست نیاورده اند.

بعبارتی تند روهای حکومتی تنها به بخش اول بیانیه، توجه دارند و از سویی دیگر عده ای هم فقط بخش دوم آن یعنی خود پیشنهادها را مورد توجه و بحث قرار میدهند. این درحالیست که نکات بسیار مهمی در سراسر بیانیه وجود دارد و بایستی هر دو بخش این بیاینه در جای خود مورد بحث واقع شود.

البته دراین میان انتقادهایی منصفانه هم شد که نباید آنها را از نظر دور داشت و طبیعی است که این انتقادات، پاسخ ها و واکنشهایی را نیز می طلبد. 

در گام نخست،  موسوی بر مطلبی اشاره دارد که اینروزها بحث ها و تعاریف زیادی را در باره آن شاهد بودیم. بی شک در روز عاشورا بر مردم خشونت زاید الوصفی رفت، تا جاییکه حرکات اعتراضی در بعضی مواقع با خشونت آمیخته و واکنشی غیرمنتظرانه دربرابر نیروهای سرکوبگر را موجب میشد. صدا و سیما در حرکتی بسیار شرم آور علتها را پنهان و معلول را نشان داد. بزرگنمایی کرد و از میان آنهمه صحنه های ضبط شده به پخش تنها صحنه های منتخب کارشناسان بی تدبیرشان اصرار نشان داد که این کار دیگر بار غیرملی بودن این نهاد را اثبات کرد.

نظر موسوی در مورد ادعای حرمت شکنی روز عاشورا به نظر آیت الله جوادی آملی که از آن بجا و خردمندانه یاد شد، نزدیکتر بود.

اما موسوی از آن فراتر، بر رافت و درایت مردم نیز در اوج جریحه دار شدن احساساتشان دست گذاشت و از بی انصافی و بی عقلی صدا و سیما گفت.

مطلب دیگر اینکه تا کنون احکام اعدام صادر شده در جریانات پس از انتخابات به جرایم همکاری و عضویت در جریان های مخالف نظام و گروهکهایی بوده است که هیچگاه در میان مردم جایی نداشته اند چه برسد به قدرت و اثرگذاری. اخیرا محسنی اژه ای نیز از صدور حکم اعدام برای حداقل سه تن خبر داد و ایرنا درکنار دیگر مطبوعات و خبرگزاری های فعال درون اصرار عجیبی بر تکرار مواضع و گفته های متوهمانه مریم رجوی در مورد حوادث اخیر دارد.

اما موسوی در این بیانیه خط بطلانی  بر تمام تهمت ها و دستاویز جویی های سرکوبگران کشید و گفت: “تهمت بی دینی و همراهی با قدرتهای بیگانه مستکبر و افراد بدنام و جریانهای منحوسی چون منافقین به فرض آنکه به حذف فیزیکی تعدادی از خدمتگزاران اسلام و مردم منتهی شود ناشی از چشم بستن به ماهیت مشکلات ملی کشور است. من به عنوان یک دلسوز می گویم منافقین با خیانت ها و جنایت های خود مرده اند، شما برای کسب امتیازهای جناحی و کینه ورزی آنها را زنده نکنید.” که این بخش از بیاینه طبق معمول مورد انتقاد کیهان قرار گرفت. بازهم  کیهان در اوج خشم توام با سردرگمی، خود و خواننده اش را در دوری باطل انداخت که نمیتوان برآن نام انتقاد گذاشت. کیهان در به اصطلاح انتقاد بر این بخش از بیانیه، موسوی را متهم به فریب و سفسطه میکند و از او پاسخ در قبال گفته های این و آن میخواهد.

اینروزها عجیب میتوان هماهنگی و همراهی  حکومتی ها و مخالفانشان را مشاهده کرد که چگونه آب به آسیاب یکدیگر میریزند و در هدف مشترکشان که همان نابودی جنبش سبز است یکدیگر را یاری میرسانند.

و اما در مورد بحث رادیکالتر شدن فضا و تحریک و تشدید خشونت که یکی از ابزار های دراختیار و مطلوب حاکمان برای نیل به هدف است باید به گفته مهندس سحابی خویشتنداری پیشه کرد و کنترل اوضاع را در دست گرفت و آنها را در این راه ناکام گذاشت.

از آنچه که اینروزها تحت عنوان سخنرانی و مصاحبه از تریبون های حکومتی اعلام میشود و بوی خشونت میدهد خیلی متعجب نمیشویم. وقتی از پشت تریبون نماز جمعه بصراحت  گفته شد (نقل به مضمون): “الان دستگاه قضایی مثل اول انقلاب نیست و محدودیتهایی داره و  نمیتونه اینها رو اونجوری بگیره اما خب باشه بازم باید اینها رو بگیره و دستگاه قضایی نگیره هی ولشون کنه تا فساد کنن.”[دوربین بر چهره رییس قوه قضاییه] ؛ “اگر اینها اینقدر پر رو بودند که با اینهمه تهاجم و جمعیت های میلیونی باز هم آمدند باید حسابشان رابرسند.”[دوربین بر چهره فرمانده نیروی انتظامی] بازهم جای تعجبی نبود چرا که جز این انتظار نمیرفت.چرا که پیش از آن چندبار حکم خونریزی را بهر نحوی صادر کرده بودند.

 وقتی علم الهدی امام جمعه مشهد، به ما ملت معترض، مردم داغدیده و عزیز از دست داده توهین کرد بازهم برایم حیرت آور نبود چرا که پیش از آن هم خس و خاشاک خوانده شده بودیم. اما آیا بقول موسوی “این سخنرانی هایی که بارها به مردم هشدار میدهند که: مردم توجه کنید جنگ است! دعوت به جنگ و شورش داخلی نیست؟ این چه سخنرانی است که از تریبون دولتی مردم را به جنگ با یکدیگر دعوت می کند و یک عده را حزب الله می نامد و عده ای دیگر را حزب الشیطان”؟

در ادامه بیانیه موسوی به صراحت این نکات را بارز میکند: اقتصادی شدن فضای فعالیت های سپاه، سرک کشیدن به زندگی خصوصی مردم، تفتیش عقاید و تجسس، بستن روزنامه ها و محدود کردن رسانه ها، حیف و میل اموال بیت المال در جهت اهداف باندی و جناحی، منزوی و ضعیف شدن ایران در دنیا به لحاظ اقتصادی که تاحدودی  اشاره به همان اصول معوقه قانون اساسی دارد که مورد تاکید منتقدان و معترضان به وضعیت موجود در کشور است.

و اما در مورد بخش دوم بیاینه یعنی راهکارهایی که از سوی موسوی ارائه شده، برخی از آن به عنوان اتمام حجت از سوی موسوی و امتحان خطیر برای حاکمان قلمداد کردند، و  برخی دیگر از آن به نوعی عقب نشینی و مشروع دانستن دولت احمدی نژاد تعبیر کردند.

بنده به جد بر این باورم که موسوی از موضع قدرت و هوشمندی وارد شده است و اگر بار دیگر مشخصا جمله ای دال بر نامشروع بودن دولت کنونی به کار نبرده است به معنای زدن مهر تایید برمشروعیت این دولت نیست.

به عقب تر برگردیم. پیش از این بیانیه برخی با انتقادهایی از این دست که خواسته موسوی بسیار سطحی تر از خواسته جنبش سبز است سعی بر جدا نمودن این جنبش از موسوی و جناح اصلاح طلب همراه آن داشتند. اما پس از این بیانیه همان کسانی که اصرار بر این قضیه داشتند اینک باز در موضع مقابل موسوی ایستاده و مدعی اند که وی دولت احمدی نژاد را مشروع دانسته و یا اینکه حداقل بر نامشروع بودنش اشاره ای نداشته و این درست همان نظر و باور سطحی محسن رضایی در نقش یک محافظه کار است که با نوشتن نامه ای با این مضمون به رهبری این ایده را به بخشی از افکار، القا کرد.

جالب آنکه باردیگر رضایی علیرغم تلاش هایش، مقبول نیفتاد و روح الله حسینیان از چهره های تندرو و حامیان دولت کنونی، او را به هماهنگی پشت پرده با موسوی و نیز عدم درک خواسته حامیان دولت متهم کرد و از او خواست که از این کارها دست بردارد و به ملت بپیوندد!

از اینها که بگذریم روی سخنم با منتقدانی است که موسوی را به مماشات و عقب نشینی متهم میکنند.چرا به این نکته بی توجهی میشود که موسوی این بار مخاطب خود را در ابعادی بزرگتر، یعنی نظام قرار داده نه دولت؟ چرا اینگونه نتیجه گیری نمیشود که موسوی طی این بیانیه خواسته خود را بعنوان جزیی از مردم، بنا به خشونت و شمشیر از رو بستن طرف مقابل، فراتروعمیق تر نموده و خواستار بهبود مشکلاتی فرای تقلب انتخاباتی شده است؟

موسوی در ابتدا قول امانتداری به مردم داد اما عملکرد دولت ونیروهای سرکوبگر و حمایت نادرست نظام از این شیوه، وی را به جایی رساند که ناجی مردم باشد و عین اینکه دل نگران فروپاشی نظام. بنابراین وی با زبانی در چارچوب قانون اساسی در این راه میکوشد که علاوه بر جلوگیری از فروپاشی نظام و اصلاح آن بمنظور بهبود وضعیت و شرایط زندگی در ابعاد مختلف، مانع از رادیکال تر شدن فضا و خونریزی بیشتر شود.

پیام بوضوح در این بیاینه رسید. کسانیکه این پیام را بدرستی درک نکرده اند، امید که با دید منصفانه و واقع بینانه تری به پیام نهفته در این بیانیه توجه کرده و در اتحاد و انسجام هرچه بیشتر این حرکت مدنی و اعتراضی همگام شوند. اما  کسانی هم هستند که اتفاقا این پیام را بخوبی درک کرده و انتظار آن را نداشته اند که سعی بر مه آلود کردن فضا برای عدم دریافت آن از سوی مخاطبان دارند که البته خود بخوبی واقف اند که این راه به جایی نمیرسد.