ستاد میرحسین موسوی مملو از مدیران باسابقه است. سید محمد بهشتی یکی از همین افراد است. او با شعار “کشور به هوای تازه ای نیاز دارد” در کنار موسوی قرار گرفته تا از ادامه “تحقیر ملی” جلوگیری کند. او می گوید: “میرحسین، من و بسیاری دیگر را به یاد ارزش ها و چیزهایی می اندازد که سالهاست گم شده اند. میرحسین، مرا به یاد روشنفکری و نسبت آن با فضای عمومی کشور می اندازد، و نسبت مثبتی که می تواند ایفا کند.
مرا به یاد مردم- واری به معنای اصیل آن به معنای توجه داشتن و نگاه به عموم مردم و نه به مفهوم پوپولیستی آن می اندازد؛ نگاهی که جامعه را به حاشیه و متن تفکیک نمی کند و همه مردم را با دیدگاه ها، گرایش های متنوع و در گروه های مختلف مورد توجه قرار می دهد. نگاهی که در آن سعادتمندی را برای همه مردم آرزو می کنیم و نه برای گروه هایی خاص. میرحسین موسوی، مرا به یاد این می اندازد که آزادی مهم است و در تضاد با عدالت نیست. او برای من و بسیاری دیگر یادآور معنایی از عدالت است که با هیچ چیز در تعارض نیست و نیز یادآور معنایی از استقلال که با تحقق آن افراد و کشورها قدرت طلب و گوشه نشین نمی شوند. میرحسین، ما را به یاد جمهوری می اندازد که اسلامی است و اسلامی که جمهوری است و این دو را در تضاد با هم نمی بیند.“
سید محد بهشتی با تاکید بر اینکه با توجه به سابقه ای که از ایشان می شناسیم، می توان به تحولات آینده خوش بین بود، پیش بینی می کند: “بخش قابل توجهی از جامعه که برای سرنوشت کشور دغدغه دارند و در سال های گذشته به دلایل مختلف به حاشیه رانده شده اند با کاندیداتوری موسوی به متن باز می گردند و در آن ها انگیزه های تازه ای برای حضور دوباره و ایجاد فضایی تازه شکل می گیرد.” شاید مدیر به حاشیه رانده شده، از برنامه های آتی خود و دیگر هم قطارانش می گوید؛ “انگیزه برای ایجاد فضایی تازه.”
سید محمد بهشتی کیست؟
با تشکیل ستاد میرحسین موسوی، سید محمد بهشتی به ستاد انتخاباتی نخست وزیری پیوست که در دهه شصت حامی اقدامات وی بود. وی 4 سال پیش تر گفته بود: “زمانی که موضوع انتخاب دفاع از منافع ملی بود، به معین رای دادم و حالا که موضوع مقاومت در برابر تحقیر ملی است به هاشمی رأی می دهم.”
این مرد موطلایی، ملقب به “معمار سینمای ایران” است و سینماگران قدیمی از دوران مدیریت وی و فخرالدین انوار معاونت سینمایی وزارت ارشاد در دهه شصت به عنوان دوران طلایی یاد می کنند. طی تمام این سال ها، بسیاری وی را به دلیل شباهت نامی از منسوبین آیت الله بهشتی تدوینگر قانون اساسی ایران می دانستند. گاهی حتی در زبان مردم از وی به عنوان فرزند همسر آلمانی آیت الله بهشتی یاد می شد! غافل از اینکه نام تئوریسین سرشناس جمهوری اسلامی حسینی بهشتی و نام این یکی بهشتی شیرازی است. آیت الله حسینی بهشتی از لنبان اصفهان می آید و این بهشتی قزوینی است. در سال های دهه شصت، عامل دیگری او را در میان مدیران دولتی متمایز می ساخت؛ “رنگ موی طلایی و ریش های همیشه تراشیده اش.”
موهای طلایی و لختی که دوبار زندگی اش را با مشکل مواجه ساخته است؛ بار اول در بهمن ماه سال 57 و درجریان انقلاب، مردم که فکر می کردند او خارجی است، خودرویش را واژگون می کنند تا به حسابش برسند، اما با وساطت مهندس موسوی جان سالم به در برد. بار دوم هنگامی که وزارت ارشاد از سید محمد خاتمی به لاریجانی منتقل شد، لاریجانی در جمعی خصوص درباره وی گفته بود: “برای تغییر مدیر فارابی، هر چه تحقیق و فکر کردم عیبی در مدیریت بهشتی نیافتم، جز رنگ موهایش!“
مرد کار بلد عرصه فرهنگ و هنر بعدها، کارنامه پرباری در سازمان میراث فرهنگی از خود بجای گذاشت. او تنها مدیر دولتی عرصه سینماست که از سوی خانه سینما از وی تجلیل شده است. کارنامه کاری سیدمحمد بهشتی آنقدر پر است که ذکر تمامی آن ها به سیاق نوشتارهای پیشین، از حوصله خوانندگان روز خارج است. بنابراین در این نوشتار سعی می شود به طور خلاصه به فعالیت ها و کارنامه بهشتی پرداخته شود.
سید محمد بهشتی شیرازی کیست؟
سید محمد بهشتی شیرازی در سال 1329 در تهران و در خانواده ای متمول متولد شد. اصلیتشان قزوینی است، اما در تهران زندگی می کردند. پدرش از تاجران مذهبی بازار تهران و مالک یک مرغداری بزرگ در اطراف کرج بود.(این مرغداری در حال حاضر متعلق به برادران بهشتی شیرازی است.) پدرشان تا پیش از انقلاب از حامیان مالی و عقیدتی آیت الله خمینی بود اما پس از انقلاب و با شکل گیری نظام حکومتی، وی پشیمان شد و پس از آن حتی خمس و زکات خود را به دفتر آیت الله خمینی نمی داد. سید محمد فرزند بزرگ خانواده است و غیر از خود 5 برادر به نام های حسین که از هومیوپات است و از فرماندهان ارشد سپاه بود. علیرضا که در زمان سردبیری میرحسین در روزنامه جمهوری اسلامی دبیر تحریریه و بعدها مدیریت انتشارات روزنه را برعهده داشت. فتاح که مدیر پروژه کتاب سفید بود و حمید که مدیرتولید انتشارات روزنه بود و دستی در طراحی وب نیز دارد. ناهید خواهر آن هاست که همسر احمد بهشتی شاعر و منتقد ادبی است.
دوران کودکی و جوانی محمد در تهران گذشت و در همین شهر نیز به دانشگاه رفت. وی سال 47-48 دیپلم خود را در رشته ریاضی کسب کرد و همان سال در رشته کارشناسی معماری و شهرسازی دانشگاه ملی (شهید بهشتی فعلی) پذیرفته شد. مانند اغلب جوانان پولدار آن دوره به فکر تشکیل جامعه ای افتاد که در آن فاصله طبقاتی ملموس نباشد. در همان جا بود که با میرحسین موسوی که انجمن اسلامی دانشگاه ملی را در همان سال تشکیل داده بود آشنا شد. چندی نگذشت که در سال 49 او، محمدعلی نجفی از دیگر دانشجویان گروه معماری و میرحسین با یکدیگر ارتباط نزدیک تری پیدا کردند و تا دستگیری شریعتی از جمله حاضران همیشگی جلسات سخنرانی دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد و شهید مطهری در دانشگاه ملی و کانون توحید بودند.
او تمایل داشت که به مجاهدین بپیوندد اما ماجراهای درونی مجاهدین خلق و حرکت شان بسوی مارکسیسم سبب شد که از آن ها کناره گیرد. همکاری در تاسیس و شرکت در جلسات شرکت سمرقند از سال 52 به بعد (موسس میرحسین موسوی) و عضویت در جنبش مسلمانان ایران (سال 55) که توسط موسوی و دوستانی چون خود وی پایه گذاری شده بود و شرکت در اقدامات انقلابی از جمله دیگر فعالیت های وی است. با آغاز به کار انجمن مهندسین توسط مهندس بازرگان، وی در انجمن مهندسان فعالیت کرد. محمد بهشتی در سال 56 زمانی که محمدعلی نجفی خواست “آیت فیلم” در حوزه سینمای مقدس و دینی را با کمک انجمن مهندسین دانشگاه و با حمایت آیت الله دکتر حسینی بهشتی تاسیس کند، با وی همکاری نزدیک داشت.
او تحصیلاتش را ادامه داد و دانشنامه کارشناسی ارشد معماری و شهرسازی را در سال 60 از دانشگاه بهشتی اخذ کرد. وی در تمام این سال ها در کنار اقدامات فرهنگی-هنری به فعالیت های معماری نیز اشتغال داشته و از تحصیلات و تجربیاتش در این زمینه فاصله نگرفته است. محمد بهشتی به زبان انگلیسی مسلط است و تاکنون نزدیک به 10 مورد کتاب و مقاله ارائه کرده است. وی متاهل است و همسرش خانم طاهرپور(خواهر فرشته طاهر پور سینماگر) است.
پس از انقلاب آغاز با فصلنامه کلمه
با شکل گیری انقلاب وی ابتدا مدیر مسئولی یک فصلنامه به نام “کلمه” (نام سایت کلمه پایگاه میرحسین موسوی از همان فصلنامه گرفته شده است) را برعهده گرفت. هرچند 4-5 شماره بیشتر از این فصلنامه منتشر نشد اما کیفیت بالای محتوای آن در یاد خوانندگان نشریات آن دوره مانده است. وی سپس به صدا و سیما رفت. او در سال 58، مدیریت پخش شبکه یک صدا و سیمای جمهوری اسلامی و عضویت شورای طرح و برنامه کانون پرورشی کودکان و نوجوانان را برعهده داشت.
از سال 59 مدیر پخش تلویزیون گروه جهاد سازندگی، عضو شورای طرح و برنامه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بود. همان دوره تا سال 60 نیز مدیر تولید صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بود. وی از سال 60 تا 61، مدیر پخش فیلم و سریال صدا و سیما بود. از جمله بهترین سریال های تاریخ ایران در این دوره کلید زده شد، مانند: سربداران و سلطان و شبان.
تاسیس فارابی، جشنواره فجر و نزاع با مخملبافی ها در دولت موسوی
پس از روی کار آمدن دولت موسوی در سال 60 و در دوران وزارت سید محمد خاتمی در سال 62 بر وزارت ارشاد، بهشتی به عنوان معاونت سینمایی برگزیده می شود اما وی به دلیل ملاحظاتی که داشت سید فخرالدین انوار را به خاتمی معرفی می کند. و خود سمت معاونت وی و مشاورت سید محمد خاتمی را اختیار می کند. بدین ترتیب فخرالدین انوار سمتی را به عهده می گیرد که محمدعلی نجفی تا همان سال برعهده داشت. این دو جریان حمایت دولتی از سینما را با جدیت پی گیری می کنند. در همان دوره طرح راه اندازی بنیاد سینمایی فارابی را به همین علت می ریزند.
بهشتی در این باره می گوید: “در طراحی ای که برای مدیریت سینمایی کشور پیشبینی شد، ایجاد نهادی برای حمایت از سینمای کشور در نظر گرفته شد. بعد از مطالعه و بررسی روی این موضوع متوجه شدیم که در قبل از انقلاب برای حمایت از سینمای ایران نهادی طراحی شده بود به نام باشگاه فارابی که مراحل قانونی و ثبت آن هم طی شده بود، اما با وقوع انقلاب راه اندازی نشده بود. ما با استفاده از ظرفیتهای قانونی که باشگاه فارابی داشت آن را با تغییر اساسنامه، ماموریتها و ساختار تبدیل به بنیاد سینمایی فارابی کردیم. بنیاد سینمایی فارابی در شهریور 62 به عنوان نهادی غیردولتی وابسته به دولت برای حمایت از سینمای ایران فعالیت خود را آغاز کرد. قبل از انقلاب باشگاه فارابی به مثابه یک سینما تک طراحی شده بود. در صورتی که ما بنیاد سینمایی فارابی را به نهاد حمایتکننده از تولید سینمای ایران تبدیل کردیم.” بنیاد سینمایی فارابی قبل از انقلاب بر اساس فکری که پرویز صیاد پشت آن بود قرار بود ساخته شود. بنیادی که قرار بود به موازات تل فیلم عمل کند.
محمد علی نجفی درباره شکل گیری بنیاد سینمایی فارابی می گوید: “با ورود انوار و بهشتی به معاونت سینمایی قرار شد بودجه ساخت فیلم ازسوی دولت تامین شود و در ادامه همین تصمیم بنیاد سینمایی فارابی شکل گرفت. برای تشکیل فارابی جلسه های طولانی مدت در معاونت سینمایی تشکیل و در نهایت هیئت امنا تعیین شد. در این هیئت دو نفر از معاونان وزیر(انوار و بهشتی)، دو سینماگر (من و آقای عسگری نسب) و دو نفر از نمایندگان مجلس (مسعود شاهی و دادگو) حضور داشتند که با تعیین بهشتی به عنوان مدیر عامل، فارابی فعالیت خود را با حمایت از تولیدات سینمای ایران شروع کرد.” از آن پس بهشتی به عنوان مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی کار خود را در حمایت از سینماگران ایرانی آغاز و تا سال 73 در این سمت مشغول به کار بود.
بهشتی در این باره می گوید: “اتفاقی که بعد از انقلاب افتاد، این بود که ما این جریان اقلیت را باید به شرایط عمومی فیلمسازی در کشور تبدیل می کردیم. جریان جوان و آماتور سینمای بعد از انقلاب برخلاف جریان قبل از انقلاب بیشتر به فیلم های جدی تعلق خاطر داشت و طبیعی بود که فضای جدید مطلوب آنها باشد. این گونه نبود که ما از اهالی سینمای قبل از انقلاب گزینش کرده باشیم، ما سعی کردیم شرایط زیست محیطی خاصی که با شرایط عمومی کشور منطبق بود، پدید بیاوریم. در این شرایط به طور طبیعی عده یی بهتر رشد کردند و عده دیگری نتوانستند رشد کنند. به قول مولانا؛ نوریان مر نوریان را جاذبند/ ناریان مر ناریان را جاذبند” مخملباف، شورجه، ملاقلی پور، سیف الله داد از جمله محصولات همین دوره هستند.
در این دوران یک نزاع داخلی در عرصه سینمای ایران وجود داشت؛ تیمی که توسط نجفی، انوار و بهشتی هدایت می شد و در نظر داشت سینما را به سمت سینمایی همه جانبه نگر هدایت کند و گروه حجت السلام زم و معروفترین هنرمندش مخملباف که می خواست با فیلم هایش به مردم درس بدهد و آن ها را به راه راست هدایت کند. هرچند آن زمان مهندس موسوی از گروه زم- مخملباف حمایت می کرد، اما اختلافات داخلی سبب شد این گروه از زم جدا شده و به ارشاد و موسسه سروش بپیوندند.
بهشتی در سال 62 وی طرح راه اندازی جشنواره بین المللی فیلم فجر را به تصویب وزارت ارشاد رساند و خود ریاست جشنواره را برعهده گرفت.
لازم به ذکر است که بهشتی تا سال 72 در همین سمت مشغول به کار بود. در همان سال 62 وی به عنوان مدیر تشکیلات صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران منصوب شد و تا سال 65 در همین سمت باقی ماند. در سال 65 به عنوان عضو هیئت موسس، خانه سینما را پی ریزی کرد که نخستین انجمن مربوط به فعالین سینما بود که دولت در تصمیم گیری آن نقشی نداشت. علاوه بر این فعالیت ها به دلیل تحصیلاتی که داشت از سال 68 عضو هیأت مدیره سازمان زیبا سازی شهر تهران شد که تاکنون نیز ادامه دارد.
روزهای بد در دولت هاشمی
پس از روی کار آمدن دولت هاشمی رفسنجانی وی همراه با سید محمد خاتمی در دولت جدید ابقا شد. اما مدتی طول نکشید که هر دو از سمت های خود کناره گرفتند. وی از سال 71 تا 76 مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. از سال 73 مدیر عامل شرکت توسعه فضا های فرهنگی شهرداری تهران بود، سمتی که تا سال 82 برعهده اش بود. دولت هاشمی، دولتی فرهنگی محسوب نمی شد، بدین علت بسیاری از مدیران باسابقه فرهنگی به حاشیه رانده شدند. با آمدن مهدی نصیری به کیهان و آغاز تبلیغات علیه بهشتی، وی سرانجام در سال 72 از سمت ریاست جشنواره فیلم فجر و سال 73 از مدیریت عاملی بنیاد فارابی کنار رفت تا پایانی باشد بر فعالیت سینمایی دولتی او.
کارنامه کاری سید محمد بهشتی در عرصه سینما
سنگ بنای سینمای نوین در آغازین روزهای پس از پیروزی انقلاب ، توسط کسانی گذارده شد که خود در سالهای مبارزه علیه رژیم شاه، از انقلابیون پیرو آیت الله خمینی بودند و در همین راستا اولین موسسات فرهنگی و هنری اسلامی را بنا کرده و حتی پایه سینمای انقلابی و دینی را ریخته بودند.
گروهی از انقلابیونی که در سالهای مبارزه هم بنا به مصلحت و به توصیه آیت الله دکتر حسینی بهشتی، با تشکیل موسسه ای تحت عنوان “آیت فیلم”، به ساخت فیلم های انقلابی – اسلامی مثل “جنگ اطهر” کشیده شدند، به بازسازی و نوسازی سینمای انقلاب پرداختند. سید محمد بهشتی، فخرالدین انوار، محمد علی نجفی، محمد مهدی حیدریان، مصطفی هاشمی طباء، مهدی کلهر، علیرضا شجاع نوری، عبدالله اسفندیاری از جمله آن افراد بودند که در آن شرایط با دعوت از سینماگران آزاد اندیش و مستقل و نوپرداز، طرح سینمای نوین ایران را ریختند.
ابتدا فیلم هایی که از زمان گذشته باقی مانده بود، بازبینی، اصلاح و پروانه نمایش دادند و سپس به تدریج تولید در سینمای بعد از انقلاب به راه افتاد. در آغاز فیلم هایی جلوی دوربین رفت که اغلب مبارزات مردم و جنایات رژیم شاه را به تصویر می کشیدند. در همان احوال نخستین جشنواره فیلم در سال 1360 تحت عنوان جشنواره میلاد برگزار گردید که نخستین فیلم های تولیدی پس از انقلاب را پذیرا شد. و بالاخره یک سال بعد با تشکیل بنیاد سینمایی فارابی که از سینماگران حمایت جدی می کرد، مهمترین و ماناترین جشنواره تاریخ سینمای ایران تحت عنوان “جشنواره فیلم فجر” بنیاد نهاده شد. سینمای ایران در همان دهه اول پس از پیروزی انقلاب ، توسط بنیاد فارابی و جشنواره فیلم فجر شکل گرفت.
سینمای ایران پس از تولید موج فیلمهای انقلابی و سیاسی در سالهای 61 و 62، به تدریج گام در حیطه های دیگر گذاشت و باب فیلمهای کمدی در آنسالهای جنگ که اساسا طرح مساله خنده و شوخی و کمدی یک تابو محسوب میشد، باز شد (مانند اجاره نشین ها)، ساخت آثار ملودرام در همان فضای پرشور انقلابی و جنگی با گلهای داوودی رسول صدر عاملی بلامانع اعلام شد. فیلم “هامون” نیز راهگشای سینمای عرفانی شد و فیلم “عروس”(بهروز افخمی)، ستارهسازی را در سینمای پس از انقلاب رواج داد.
در همین سالها با اهمیت دادن به رشتههای فنی و تخصصی مانند فیلمبرداری، تدوین، صدا، گریم، طراحی صحنه و جلوههای ویژه، این حرفهها را بعضا برای اولین بار در سینمای ایران مطرح شدند. سینمای ایران جهانی شد و طی همان سال ها جزو 10 سینمای برتر جهان از نظر تولید و محتوا قرار گرفت. شاید لازم به گفتن نباشد که یک پای تمامی این اتفاقات شخص سید محمد بهشتی بوده است، با این همه به قول احمد سجاد پور بالاخره یک انتقاد بر وی وارد است و آن اینکه سینمایی که امروز با این همه مشکل مواجه است، دولت دست از ممیزی آن بر نمی دارد، محصول اقدامات بهشتی است، بنابراین نباید از وی تقدیر کرد و باید او را به نقد هم کشید.
روی کار آمدن خاتمی و روزی های پر کاری
از سال 76 و با روی کار آمدن دولت خاتمی، وی به عنوان معاون وزیر ارشاد و رئیس سازمان میراث فرهنگی شهرداری تهران، مشغول به کار شد. او تا سال 82 در همین سمت انجام وظیفه می کرد. در همان سال وی به عضویت هیأت علمی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در آمد که تا کنون نیز ادامه دارد. چندی نگذشته بود که عضو هیأت مدیره نظام مهندسی تهران شد که تا سال 79 ادامه داشت. سال 77 وی به عنوان رئیس موزه سینمای ایران و رئیس کمیته ملی ایکوم (موزه های) ایران منصوب شد.
در سال 78 وی به عضویت؛ شورای سازمان زیبا سازی تهران، هیأت امنای بنیاد سینمایی فارابی، هیأت امنای بنیاد آفرینش های هنری، پیوسته فرهنگستان هنر و شورای سیاستگذاری صدا و سیما در آمد، که همگی تاکنون ادامه دارد. وی در همان سال به عنوان رئیس گروه معماری و شهر سازی فرهنگستان هنر نیز منصوب شد. بهشتی از سال 81 تا 84، عضو شورای فرهنگ و صنعت، سازمان گسترش و نوسازی صنایع بود. از سال 82 و پس از زلزله بم، عضو شورای معماری و شهرسازی بم شد. همان سال وی به عنوان معاون سازمان و رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری منصوب شد.
بهشتی در دولت احمدی نژاد
بهشتی که به تصمیم خود پس از تغییر معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان (مشائی) حاضر به استعفا و ترک سازمان میراث فرهنگی نشده بود، با اشاره احمدی نژاد، صندلی اش به یک نیروی غیر متخصص و ناآشنا یعنی دکتر طه هاشمی واگذار شد. طرفداری صریح او در جریان انتخابات نهم ریاست جمهوری از معین و سپس هاشمی و تحقیر ملی خواندن احمدی نژاد و دولتش، او را در فهرست سیاه مدیران نزد رئیس جمهور منتخب قرار داد. احمدی نژاد نیز شخصا در جلسه معاونان خود از مشایی می خواهد که سریعا او را از بدنه دولت کنار بگذارد.
سازمان نه چندان بزرگ میراث فرهنگی با آغاز دولت سید محمد خاتمی، حوزه میراث فرهنگی را در بستر گسترده خود یعنی پهنه ایران زمین گستراند، پیش از محمد بهشتی، سراج الدین کازرونی در گسترش اداری این دستگاه تلاش هایی را انجام داده بود، اما با حضور بهشتی، منش و رفتار شخصی و با هدایت نسلی از مدیران میراث فرهنگی، میراث فرهنگی را از انزوا خارج کرد. وی پس از آن به عنوان مدرس (دروس انسان، طبیعت، معماری، ساختار دراماتیک، زیبایی شناسی تصویر، تاریخ تمدن اسلامی) در دانشکده معماری و شهرسازی شهید بهشتی، دانشکده هنرهای زیبا، دانشگاه هنر، دانشگاه تربیت مدرس، مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی، دانشکده صدا و سیما مشغول به کار شد. و از سال 86 نیز مدیریت دانشنامه معماری و شهرسازی ایران زمین را برعهده گرفت.
کارنامه کاری در سازمان میراث فرهنگی
میراث نگار در این باره می نویسد: “تلاش در راستای ایجاد دولت الکترونیکی و ایجاد پایگاه های اطلاعاتی و دسترسی همگانی به اطلاعات میراث فرهنگی، به طوریکه سازمان میراث فرهنگی در سالهای اولیه خود مقام نخست را کسب کرد، ارتباط با رسانه ها و اطلاع رسانی از طریق مطبوعات و ایجاد خبرگزاری میراث فرهنگی به طوری که اکنون اخبار میراث فرهنگی در صدر اخبار جراید قرار می گیر، ایجاد حساسیت عمومی در نزد عامه و نخبگان جامعه در خصوص اهمیت میراث فرهنگی، آنچنان که اکنون بخشی از مدعیان و شاکیان پرونده های ملی مانند سد سیوند را مردم تشکیل می دهند، ایجاد انجمن های مردمی با نام انجمنهای دوستداران میراث فرهنگی، حجم انبوهی از طرفداران میراث فرهنگی در این غالب فعالیت دارند، عکاسان، خبرنگاران و هنرمندان دوستدار میراث فرهنگی هرکدام صاحب یک تشکل هستند، از جمله اقدامات مثبت وی در سازمان میراث فرهنگی اند.”
حمایت از بازار نشر آثار میراث فرهنگی، شکستن طلسم کاوش های باستانشناسی با حضور باستانشناسان مطرح خارجی در کاوشها، ایجاد رونق در حوزه پژوهش و اهمیت دادن به امر پژوهش به عنوان امر مقدم بر کارهای اجرایی. برگزاری جشنواره فیلم یادگار و ترغیب همکاران سابق خود در حوزه سینما و تلویزیون در توجه به میراث فرهنگی. شکستن طلسم ثبت آثار ایرانی در سطح جهانی پس از انقلاب با ثبت مجموعه تخت سلیمان، بم و سلطانیه. ایجاد نهضت ثبت آثار و بناهای تاریخی به عنوان امر مقدم و ضروری در حفاظت از آثار و ابنیه تاریخی. حفظ مدیران و نیروهای متخصص سازمان در طول هفت سال مدیریت بر سازمان و تربیت نسل جدیدی از مدیران سازمان. برگزاری نمایشگاههای خارجی موزه ملی ایران در کشورهای اروپایی و آمریکایی با عنوان تمدن هشت هزارساله. فعالیت های فرهنگی و هنری موزهای بزرگی برای خروج از سکون. کاخ موزه نیاوران شاهدی روشن از فعالیتهای فرهنگی شایسته شأن میراث فرهنگی است. تلاش ایران برای طرح موضوع میراث معنوی در یونسکو. حضور پررنگ میراث فرهنگی در برنامه پنجساله چهارم و از جمله تشویق به تاسیس موزه توسط سازمانهای دولتی. اجرای تبصره 36 معروف به طرح پردیسان. تعامل مثبت و مفید با شورایعالی شهرسازی کشور در جهت حفاظت از بافتهای تاریخی از دیگر اقدامات مثبت مدیریتی سید محمد بهشتی به شمار می روند.
اما پرونده وی نکات منفی نیز دارد از جمله اند؛ عدم انتقال شاهزاده هخامنشی به ایران پس از کشف، چالشهای بسیج خواهران و کاخ سعد آباد در خصوص تخریب کاخ احمدشاهی،غارت آثار جیرفت توسط عده ای از مردم و قاچاقچیان، باند غارتگران حرفه ای و سرشناس هیچگاه معرفی نشدند، سد سیوند و احتمال آب گرفتگی آثار هخامنشی و انفعال میراث فرهنگی، آسیب جدی به آثار الیمایی ایذه، پرونده نقش جهان و برج جهان نما که واکنش جدی یونسکو را برانگیخت، ماجرای کشف مردان نمکی در زنجان و آسیب دیدنشان، فعالیت های نامناسب مرمت ارگ بم پس از زلزله، نقش موثر یکی از مدیران قبلی موزه ملی در سرقت و فروش لوح منحصر بفرد داریوش.
تجربه سینمایی
بهشتی در سال 64 به عنوان فیلمنامه نویس خود را مطرح می کند. فیلمنامه “آن سوی مه” به کارگردانی منوچهر عسگری نسب را دوست دیرینش سید محمد بهشتی نوشت. فیلمی در ژانر اجتماعی- حادثه ای- فلسفی که روایت داستان یک فرماندار است؛ مهدی قوامی پس از دریافت حکم فرمانداری یکی از شهرهای شمالی برای انجام وظیفه با اتومبیل شخصی عازم منطقه می شود. سه مرد که در تعقیب او هستند، مرد دیگری را، که اتومبیلی شبیه اتومبیل قوامی دارد، به قتل می رسانند. در جاده مهاجمان با دیدن قوامی متوجه اشتباه خود می شوند و او را تعقیب می کنند. شب هنگام مه غلیظی جاده را می پوشاند. مهاجمان بر اثر ریزش کوه کشته می شوند. اتومبیل قوامی نیز به دلیل مه به رودخانه سقوط می کند. اما او صبح روز بعد نجات می یابد. در سال 65 نیز طرح اولیه داستان فیلم “چمدان” به کارگردانی جلال مقدم را ارائه می دهد. فیلم روایتگر اعضای خانواده ای در راه سفر به یکی از شهرهای شمالی کشور است که در کنار جاده، چمدانی می یابند. داماد خانواده با شیطنت دیگران را ترغیب می کند که چمدان را بگشایند. اما با منع پدر همسرش روبرو می شود. عاقبت چمدان از باربند اتومبیل آنها می افتد. سرنشینان یک اتومبیل، چند جوان، چمدان های آنها را می یابند و با اشتیاق، به قصد گشودن با خود می برند. غیر از این دو کار که اولی به جشنواره های خارجی نیز راه یافته، و عنوان دهمین فیلم سال دومین دوره منتخب نویسندگان و منتقدان را کسب کرد. وی سال 72 و پس از کناره گیری رسمی از مدیریت دولتی سینما به عنوان مدیر تولید در فیلم “چشم شیطان” به کارگردانی حسن هدایت و دستیاری تداراکات در فیلم پادزهر به کاگردانی بهرام کاظمی فعالیت خود را دوباره در سینما آغاز می کند. فعالیتی که دیری نمی پاید و مدیریت در نهادی دیگر وی را این امر دور می سازد. وی در سال 84 یعنی زمانی که دوباره از مدیریت دولتی فاصله گرفته بود به عنوان ناظر کیفی فیلم “مسیح” به کارگردانی نادر طالب زاده، امتیازی دیگر به کارنامه سینمایی اش افزود.