صحنه

نویسنده
پیام رهنما

طغیان بر زمانه

“گلن گری گلن راس” به کارگردانی پارسا پیروزفر بر صحنه تماشاخانه ایرانشهر است. نمایشی که به قلم دیوید ممت، نمایشنامه نویس آمریکایی تبار نگارش شده و نگاهی دارد به اوضاع سیاسی و اقتصادی جوامع بشری در جهان. همکارمان در تهران، نگاهی به این منایش انداخته است که درصفحه نقد نمایش هنر روز می خوانید…

 

 

نمایشنامه “ممت” نوشته‌ای درخشان است و حمله‌ای بی‌رحمانه به موذیگریِ حقانیتِ سیاسی و ستیزه جویانه…
دراین نمایش شخصیت های ستیزه‌جو و صاحب منصبان خشنِ حقانیت سیاسی کاری کرده‌اند که توده‌های مردم باور کنند زندگی روزمره بدون شبکه خفقان آوری از قواعد پیچیده، مقررات و حمایت‌ها، همیشه غیر قابل دفاع است. آن‌ها کاری می‌کنند که شما باور کنید دلخواه‌‌ترین امیال و آرزوهای بشر و به عبارتی نزدیکیِ جسمانی و عاشقانه، آمیخته به ابهام، انحراف و انگیزه‌های نهانی است. (مک فرسون 5: 1994)

“دیویت مامت”اعتقاد دارد، ماهیت آن چیزی که به نمایش می‌گذارد، فقط توهم دیالوگ‌هاست. او این اعتقاد را در سراسر کارهایش با بخشیدن نشانه‌های ویژه به کلام شخصیت‌ها نشان می‌دهد. “مامت” بیشتر از این که برای شخصیت‌هایش تاریخچه‌ای بسازد که عمل لحظه آن‌ها را توجیه کند، ماهیت شخصیت‌ها را در لایه‌های صریح و روشن دیالوگ شکل می‌دهد. “مامت” می‌گوید:«در هالیوود همیشه می‌خواهند بدانند پیش داستان شخصیت چیست؟ و این احمقانه‌ترین عقیده است! مثل این است که بپرسیم شخص بازی، چه نوع لباس زیری پوشیده است.» در کتاب”درست و نادرست”: دگراندیشی و حس معمول برای بازیگرو”مامت” حتی بازیگران را راهنمایی می‌کند که: هنگام تلاش برای اجرای نقش، بدون داشتن”شخصیت” در ذهن نقششان را اجرا کنند. شخصیت، یعنی همین.

 دیوید ممت،نویسنده نمایشنامه “گلن گری گلن راس”، در نمایشنامه‌هایش نه تنها بر زمانه خود می‌آشوبد که سنت‌های معمول تئاتری را نیز زیر پا می‌گذارد. او خود را از دام هر نوع بندی می‌رهاند تا بتواند با آزادی بیشتر فضایی را برای کارش تدارک ببیند که شامل تاریخ مصرف نشود.

دراین نمایش تنها گفتار روی صحنه، وجود دارد.شخصیت‌ها در تئاتر، ناپایدارند. آن‌ها به صورت نمایی قابل تغییر که توسط بازیگر، اجرا می‌شود، برای ساعات کوتاهی، روی صحنه ظاهر می‌شوند.

 

 

نمایش پارسا پیروزفر جزء آن دسته از آثاری است که بسترهای پیرامونی فضای روایت را به ترتیب اولویت اجتماع،اقتصاد و سیاست انتخاب کرده است.
“گلن گری گلن راس” تقریباً با اشتراک گذاشتن این حوزه پرداخت و در قالب یک ساختار ساده و منسجم داستانی قصد دارد تا موقعیت یا کنشی اقتصادی و سیاسی را مورد انتقاد قرار دهد و حتی آن را با نمونه‌های امروزی نیز به اشتراک قرار بگذارد و در این ارتباط موفق هم بوده است.
همه چیز با عریان کردن مجموعه‌ای از نشانه‌ها و همنشینی بی‌واسطه آنها در کنار هم آغاز می‌شود.

زبان با شوخ طبعی و طراوت گفت‌وگو، مخاطب را به خود جذب می‌کند و در ضمن آن چنان که ارائه اطلاعات و طرح مقدمات نقد سیاسی زیاد خودنمایی نکند، مجموعه‌ای از آن را در قالب ساختار داستان مطرح می‌سازد.

 

 

اجرای این اثر در حوزه پردازش ساختار دراماتیک هم اثر موفقی است. نمایش با مجموعه‌ای از اطلاعات و گفت‌وگویی با نشاط آغاز می‌شود که از همان ابتدا به واسطه تمرکز بر قهرمان داستان و نگرانی از سرنوشت کادیلاک مورد بحث در روساخت طراحی شده که مخاطب رابا خود درگیر می‌کند، چالش می‌آفریند و در ضمن به ژرف ساخت مهمی اشاره دارد.

گلن راس” برای تحلیل واکنش بیننده نیز اثری قوی است، نه فقط به این دلیل که مخاطبان را به دو گروه مخالف تقسیم می‌کند یا به دلیل آن که تماشاگر را تحریک می‌کند تا واکنش‌های خود را به پرسش بگیرند، بلکه به این دلیل که این اثر به روی امکانات تئاتریِ انتخاب‌های اجرا و نیز واکنش‌های مخاطب به عنوان عنصر سازنده معنی و دریافت باز می‌ماند.

 

 

انتخاب میزانسن های ساکن از سوی کارگردان و بازی های درخشان از سوی گروه مجری به انتقال محتوای نمایش یاری می رساند.کارگردان تلاش کرده است تا با به حداقل رساندن خطوط میزانسن تمرکز تماشاگران را به موضوعات مطرح شده و جنس زبان متن سوق دهد و دراین مسیر نیز نسبتا موفق است.پیروزفر در این نمایش باخلق یک فضای ساده وگهگاه کاریکاتور‌گونه البته،بخش‌هایی از مشکلات و معضلات اجتماعی را به تصویر بکشد و در حقیقت در این فضا برش‌هایی از زندگی اجتماعی را در فضای کمیک و فانتزی البته با رویکردی تاثیرگذارانه بر مخاطب ارائه کند و با نمایش این برش‌های واقعی بر ذهن تماشاگر، تاثیرگذار ظاهر شود که البته این رویکرد هم به دلیل غوطه‌ور شدن در بستر طنز و کمیک نمایش عقیم می‌ماند و در پایان تماشاگر صرفا با خنده بر وقایع و بدون هرگونه تفکر و اندیشه در باب وقوع این رویداد‌ها سالن را ترک می‌کند.