بهزاد خلاف و ترافیک

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

بالاخره بعد از ساعتها نمایش بهزاد نبوی در دادگاه و اینکه ما تا حالا خیال می کردیم لابد بهزاد نبوی که زندانی است، دارند اطلاعاتی از او می گیرند و می خواهند او به کودتایی، انقلابی، شورشی، تروری، انفجاری، سرقت اتمی یا چیزی مشابه اینها اعتراف کند، آخرش معلوم شد اتهام بهزاد نبوی “ اختلال در وضع ترافیک کشور، شرکت در راهپیمایی 23 و 25 خرداد 1388 و نگهداشتن اسناد محرمانه” است. در همین راستا با قاضی پرونده مصاحبه ای انجام دادیم.

 

ما: سلام، لطفا بفرمائید که آقای بهزاد نبوی به چه جرمی زندانی شده است؟

قاضی: بسم الله الرحمن الرحیم، ایشان متهم است که در وضع ترافیک کشور اختلال ایجاد کرده است.

ما: مجازات کسی که در وضع ترافیک کشور اختلال کند، چیست؟

قاضی: بطور عادی اگر کسی در وضع ترافیک کشور اختلال ایجاد کند، به مجازات از سه روز تا یک هفته زندان محکوم یا باید سی هزار تومان جریمه بدهد.

ما: علت اینکه آقای بهزاد نبوی چهار ماه در زندان انفرادی بود، بخاطر جرمی که یک هفته زندان مجازات آن است، چه بود؟

قاضی: ایشان حاضر نبود اتهامش را قبول کند، ایشان می گفت بعد از چهل سال مبارزه و زندان رفتن و سابقه سیاسی، من حاضر نیستم به این اتهام اعتراف کنم.

ما: ایشان به چه جرمی اعتراف کرد؟

قاضی: ایشان بعد از اینکه متوجه شد متهم به اختلال در وضع ترافیکی است، خیلی ناراحت شد و اعتراف کرد که قصد ترور مسوولان کشور و کودتا و جاسوسی داشته، ولی ما تمام تلفن های ایشان را کنترل کرده بودیم و همه چیز را در مورد ایشان می دانستیم.

ما: پس این صحت ندارد که ایشان جاسوسی کرده یا قصد کودتا داشته؟

قاضی: نه، صحت ندارد، البته ایشان دلایل زیادی را مطرح کرد که می خواسته کودتا کند، ولی نتوانست هیچ کدام را ثابت کند، بعدا می خواست ثابت کند جاسوس بوده، ولی وقتی اسم کسانی که به آنها اطلاعات داده است، از او پرسیدیم نتوانست بگوید. در حقیقت ما خیلی تلاش کردیم تا جلوی انحراف پرونده را بگیریم.

ما: به نظر شما طبیعی است که کسی که اختلال در ترافیک کرده است، چهار ماه در زندان انفرادی بماند؟ با توجه به اینکه مجازات این عمل یک هفته زندان است؟

قاضی: ببینید، مشکل ما این بود که ایشان حاضر نبود اعتراف کند که اختلال در ترافیک ایجاد کرده، و دائما می خواست اثبات کند ترور یا کودتا کرده، حتی ایشان می گفت، من در خیابان نایستادم، بلکه پلیس خیابان را بسته بود، در حالی که راننده خودش شهادت داده بود که ایشان اختلال ایجاد کرده است.

ما: آیا ایشان به جرائم دیگری هم متهم شده است؟

قاضی: بله، ایشان متهم است که در راهپیمایی روزهای 23 و 25 خرداد شرکت کرده است.

ما: ولی دادستانی اعلام کرده که ایشان 22 خرداد دستگیر، روز 23 خرداد آزاد و روز 24 خرداد مجددا دستگیر شده است. یعنی ایشان در زمان اتهام در زندان بوده است.

قاضی: بله، این هم یکی دیگر از مشکلات پرونده ایشان است که ما از ایشان پرسیدیم که چرا در تظاهرات 23 و 25 خرداد شرکت کردی؟ ایشان در کمال عناد و دشمنی گفت، من روز 23 و 25 خرداد در تظاهرات شرکت نکردم. ما از ایشان پرسیدیم که اگر راست می گویی و در تظاهرات نبودی در کجا بودی. ایشان گفت در زندان بودم، ولی هیچ شاهدی نداشت که بتواند اثبات کند که در زندان بوده، چون خودش مدعی بود در زندان انفرادی بوده.

ما: با توجه به اینکه خود دادستانی ایشان را دستگیر و زندانی کرد و خبرش در مطبوعات منتشر شد، ایشان به چه دلیل دیگری نیاز داشت که ثابت کند که وقتی زندانی بوده، نمی توانست در تظاهرات شرکت کند؟

قاضی: اتفاقا مشکل اصلی ما همین بود. ایشان باید مدرکی می آورد که ثابت کند که روز 25 خرداد در زندان بوده، ایشان هم مدرکی نداشت، ما حتی حاضر بودیم با توجه به رافت اسلامی قبول کنیم که ایشان یک روزنامه بیاورد که خبر زندان شدن ایشان در آن چاپ شده یا حکم بازداشت را نشان بدهد، ولی ایشان بهانه می آورد و می گفت ندارم.

ما: شما خودتان نمی دانستید که ایشان را بازداشت کردید؟

قاضی: ببینید، ما براساس قانون عمل می کنیم، ایشان باید چهار شاهد بیاورد که روز 25 خرداد در زندان بوده، حتی حاج رضا زندانبان هم شهادت داد که ایشان در آن روز در زندان بوده، ولی حداقل چهار شاهد برای ایشان لازم بود که ما نداشتیم.

ما: یعنی در این چهارماه ایشان در زندان چه می کرد؟

قاضی: ایشان در زندان بود و حتی اعتراف نکرد که در تظاهرات حضور داشته.

ما: آیا برای اینکه کسی متهم شود که در اعتراضی حضور داشته، آیا نباید شاهدی وجود داشته باشد؟

قاضی: اتفاقا ما نه شاهد داریم که همه شان شهادت دادند که ایشان در تظاهرات 25 خرداد حضور داشته است.

ما: یعنی کسانی که در تظاهرات بودند اعتراف کردند که ایشان را روز 25 خرداد در تظاهرات سکوت دیده اند؟

قاضی: دقیقا، هر نه نفر اعتراف کردند که ایشان را در تظاهرات دیده اند، البته ما می خواستیم که ایشان خودش اعتراف کند، چون شهادت آن نه نفر هم کمی مشکوک بود، چون خود آن نه نفر هم اکثرا در اردیبهشت ماه دستگیر شده بودند و نمی توانستند ثابت کنند که خودشان در تظاهرات 25 خرداد حضور داشتند.

ما: پس ایشان بخاطر اینکه اعتراف نکرد که روز 25خرداد که در زندان بود، در تظاهرات شرکت کرد، چهار ماه در زندان انفرادی بود؟

قاضی: بله، و ای کاش زودتر اعتراف می کرد.

ما: یعنی اگر زودتر اعتراف می کرد، آزاد می شد؟

قاضی: نه، اصولا آزادی همه ما دست خداست، ولی اگر آدمی که می تواند امروز اعتراف کند، فردا اعتراف کند، از نظر قضائی کار قشنگی نیست.

ما: دیگر ایشان چه جرمی کرده است؟

قاضی: ایشان اسناد طبقه بندی شده را در خانه نگه می داشت، که البته در آن مورد ایشان موردی برای اعتراف کردن نداشت، چون اسناد را پیدا کرده بودیم، و نیازی به اعتراف نبود.

ما: آیا آقای بهزاد نبوی توضیح نداد که چرا اسناد طبقه بندی شده را تحویل وزارت اطلاعات نداده است؟

قاضی: چرا، و ما خیلی ممنون هستیم، چون ایشان یک بار تصمیم گرفته بود اسناد را در سال 1378 به اطلاعات بدهد، که با توجه به شبکه نفوذ باند سعید امامی خوب شد اسناد را تحویل نداد، بعدا هم قرار بود اسناد را تحویل برادر عسگری دیگر از مسوولان اطلاعاتی سپاه بدهد، که خدا را شکر که به او هم تحویل نداد، چون او هم به آمریکا پناهنده شد. همین آخر هم که می خواست اسناد محرمانه را تحویل برادر الف. در سپاه پاسداران بدهد، که برادر مذکور رفت به حج و به آمریکا پناهنده شد و ما از ایشان خیلی ممنونیم که اسناد را توی خانه اش نگاه داشت که حداقل دست اجانب نیافتد.

ما: پس آقای بهزاد نبوی در این چهار ماه برای چی در زندان انفرادی بود؟

قاضی: اولا، جوری حرف می زنید که ما قرار است ایشان را فردا آزاد کنیم، البته ممکن است این کار را بکنیم، ولی ممکن است تا دو سال دیگر هم این وضع ادامه داشته باشد. معنی استقلال قوه قضائیه هم دقیقا همین است. اینکه قاضی مستقلا تصمیم می گیرد ایشان چه جرمی داشته باشد و کی آزاد شود یا نشود.

ما: با توجه به اینکه اتهام آقای بهزاد نبوی اختلال در وضع ترافیک اعلام شده است، و سخنگوی قوه قضائیه اعلام کرده اتهامات پنجاه نفر از زندانیان مشخص شده است، لطفا اتهام دیگران را هم بفرمائید

قاضی: البته ما از خبرنگاران هم مستقل هستیم، ولی چون شما پسر خوبی هستید، من اتهامات بعضی از زندانیان را اعلام می کنم

محسن میردامادی، دستگیر شده در 22 خرداد، متهم به شرکت در راهپیمایی 25 خرداد و 30 خرداد و شرکت در اغتشاشات روز 13 آبان 1358 جلوی سفارت آمریکا و بوق زدن جلوی بیمارستان سپاه

احمد زیدآبادی، دستگیر شده در 24 خرداد، متهم به حمل سلاح سرد در آشپزخانه خانه شان، شرکت در راهپیمایی 30 خرداد و به دنیا آمدن در سیرجان

عبدالله رمضان زاده، دستگیر شده در 22 خرداد، متهم به عبور از چراغ قرمز در بلژیک در دوران دانشجویی، حمل سلاح سرد و دوربین عکاسی در راهپیمایی 30 خرداد و مصاحبه با بخش فارسی تلویزیون سی ان ان( که چون هنوز این تلویزیون راه نیافتاده است، فعلا محاکمه ایشان انجام نمی شود.) در تاریخ سوم تیر 1388

مصطفی تاج زاده، دستگیر شده در 22 خرداد، متهم به حمل تانک در راهپیمایی 30 خرداد 1388، ازدواج با فخرالسادات محتشمی پور، سفر به آمریکا قبل از انقلاب، پارک کردن اتومبیل بصورت دوبل در زمان وزارت کشور.

محسن امین زاده، دستگیر شده در 22 خرداد، متهم به حضور در راهپیمایی 25 خرداد، برنامه ریزی راهپیمایی روز قدس و فرار از کشور در تاریخ سوم مرداد 1388 بطور غیرقانونی

موارد دیگر بعدا اعلام می شود.

 

اوباما اوباما یا با اونا یا با ما؟

 

تبریک تبریک تبریک، ماچ ماچ ماچ، کلیه مشکلات مربوط به سیزده آبان حل شد و دو روز دیگر همگی مثل بچه های خوب، در کنار سایر سبزپوشان در راهپیمایی شرکت می کنیم.

اول، مشکل مجوز داشتیم که خبرگزاری فارس خبر داده که جمعی از دانشجویان بسیجی دانشگاه تهران روز 13 آبان راهپیمایی می کنند، بنابراین مشکل حل است و ما هم قاطی آنها و برای حمایت از آنها در راهپیمایی شرکت می کنیم. البته این دانشجویان می خواهند بعد از شرکت در مراسم از مقابل محل سفارت سابق آمریکا به سمت سفارت انگلیس حرکت کرده و تکلیف این سفارتخانه را روشن کنند که ما با آنها نمی رویم، چون تکلیف ما با سفارت انگلیس روشن است.

 

دوم، آقای بادامچیان خواهش کرد، التماس کرد، تقاضا کرد، خودش را جر داد که “ آقایان موسوی و کروبی و خاتمی برای آن که نشان دهند هنوز در خط انقلاب هستند، برای روز 13 آبان با صدور بیانیه ای از هواداران خود بخواهند که در این روز بدون هیچ نماد سبزی و با در دست داشتن پرچم ایران، تنها علیه استکبار جهانی شعار دهند.” ما البته به سفارشات ایشان کاملا گوش می کنیم، فقط چون “ جنبش سبز علوی” در همین سه ساعت قبل تشکیل شده و قرار است همگی با لباس سبز حرکت کنند، ما نمی توانیم آنها را تنها بگذاریم، به همین دلیل این بار نه بخاطر جنبش سبز اموی و موسوی، بلکه بخاطر جنبش سبز علوی لباس ها و سربندها و دستبندها و روسری های سبز می پوشیم که توی دهان مخالفان جنبش سبز علوی بزنیم. و از طرف دیگر بهترین راه برای اینکه کسی شعار ناجوری ندهد، این است که اصلا شعار ندهیم که ما بکلی شعار نخواهیم داد، فقط خواهیم گفت “ اوباما اوباما یا با اونا یا با ما” که معنی آن هم مشخص است، هر وقت هم دستگیر شدیم می گوئیم که ما طرفدار دولت هستیم و از اوباما می خواهیم حالا که دارد با دولت ما مذاکره می کند، دیگر حق ندارد از سبزها حمایت کند.

 

سوم، خواهر بهروزی به عنوان یکی از سخنگویان محافظه کاران فرمودند که “ روز 13 آبان باید حول محور شعارهای امام حرکت کرد.” و ما هم حول محور شعارهای امام که فرمودند “ سیزده آبان روز مبارزه با استکبار و استبداد است” و فرمودند “ من توی دهن این دولت می زنم” حرکت می کنیم.

 

چهارم، همه رهبران اصلاحات، موسوی، کروبی، صانعی، شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، حزب مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب و کلیه نیروهای این طرفی و آن طرفی همه و همه در راهپیمایی شرکت خواهند کرد.

 

پنجم، بعضی از سبزهای عزیز نگران بودند که ممکن است تعداد سبزها کم باشد و حالگیری بشود، اولا که تشکیل “ جنبش سبز علوی” مشکل کمبود سبز را حل کرده، به همین دلیل آنها هم با ما هستند، و ثانیا مسوول بسیج دانش آموزی هم اعلام کرده که سه میلیون دانش آموز را به خیابان می آورند که طبیعتا دانش آموزانی که می آیند از خودمان هستند و این دفعه دوبرابر روز قدس سبز خواهیم داشت.

 

ششم، مشکل امنیت هم حل است، چون سردار رادان گفته است که با تجمع غیرقانونی برخورد قرار است بکنند، تجمع غیرقانونی هم جلوی سفارت شوروی و انگلیس است و تجمع قانونی ما که جنبش سبز علوی هستیم، جلوی سفارت آمریکاست و شعارهای مان هم شعارهای صلح آمیز است.

 

هفتم، در مورد نوع شعارها، البته ممکن است بسیاری از عزیزان شعار سکوت بدهند، یا یک دفعه دیدیم که خودمان هستیم و خودمان و یک دفعه همان شعارهای خودمان را دادیم، اما با توجه به اینکه ما باید در جهت شعارهای حکومت عزیز حرکت کنیم و آقای لاریجانی رئیس قوه قضائیه فرمودند “ رابطه ایران و آمریکا منع ذاتی ندارد.” رئیس جمهور هم گفته است که “ ما با آمریکا در حال مذاکره هستیم و کلیه موارد توافق مورد تائید ماست” و کمیسیون امنیت ملی مجلس هم گفته است که “ اگر رهبری با توافق ایران و آمریکا مخالف بودند می گفتند” پس ما هم به استقبال این سیاست دولت می رویم و به اوباما نشان می دهیم که نه تنها دولت جمهوری اسلامی، بلکه جنبش سبز هم طرفدار دوستی دو کشور هستند، فقط یا با اونا یا با ما.

 

از فرح زاد تا کهریزک

 

اگر توانستید بگوئید نظر ایران و سیاست ایران در مورد انرژی اتمی و توافق وین چیست؟ اگر فکر می کنید که دولت نمی خواهد ذخیره اورانیوم را تحویل بدهد، که اشتباه می کنید، مشکل سر دادن نیست، کل حکومت در این مورد توافق دارد، مشکل سر گرفتن سوخت غنی شده است. ایران گفته است، حالا که ما خیلی آدمهای مورد اطمینانی هستیم، اول شما سوخت غنی سازی شده 20 درصد را به ما بدهید، بعدا دو سال بعد ما سوخت 5 درصد و بمب اتمی را یکجا به شما تحویل می دهیم. البته قضیه به این سادگی نیست، فرانسه و آلمان اعلام کردند ما نمی دانیم چی شد. آمریکا هم که از اول هم نمی دانست چی شد. روسیه هم که خودش به ما گفته چی بگو نمی داند ما چه می گوئیم، می ماند انگلیس که انگلیس هم نمی داند منظور ما چیست. ببینید، ما که ایرانی هستیم، سی سال هم بالا و پائین حکومت را دیدیم، نمی فهمیم این 273 نفری که به عنوان سخنگوی حکومت ایران در شش روز گذشته نظر رهبری و دولت را گفتند، منظورشان چی بود، چطور انتظار دارید، آنها که فرق فرحزاد و فرخ زاد را نمی فهمند، تا می گوئیم ف نروند کهریزک؟ تازه، خود کاف هم چند نوع است…

 

پلیس ضد شورش، این پوتین رو بشورش

 

این همه حکومت زور زد در عرض سی سال انقلاب را صادر کند، آخرش شد مشعل حماس که به یک باد موافق خاموش می شود، در عوض هم ما سبزها در عرض سه ماه جنبش سبز را به همه جهان صادر کردیم و هم دولت موفق شد استبداد را صادر کند. چاوز که در هفته گذشته هم دستور دستگیری مقامات پیشین را داد، هم هتل هیلتون کاراکاس را مصادره کرد، مدودوف هم که با پلیس ضدشورش اش 50 تن از تظاهرکنندگان مخالف و فعالان حقوق بشر را بازداشت کرد. بالاخره خیرمان به مردم نمی رسد، شرمان که باید برسد.

 

بسیج چهل میلیونی، سانوار دوبل

 

من نمی فهمم، مگر ما بسیج بیست میلیونی نداریم؟ مگر سی سال در این مملکت بسیج وجود ندارد؟ در طول تاریخ هم این بسیج رکورد تعداد عضوش ظاهرا با فامیل و همسایه و گربه های همسایه و بقیه فرضا شده ده میلیون، امام خمینی هم کلا بیست میلیون جا گذاشته برای اینکه اگر خیلی حال مان خوب بود، ارتش بیست میلیونی درست کنیم. حالا این یعنی چی که این عبدالنقدی الرئیس البسیج گفته؟ الاخ النقدی دیروز گفت: “ بسیج دهها میلیونی با پیشنهاد بسیجیان شکل می گیرد.”

 

بچه پررو

 

واقعا این محمود هم بچه پررویی است برای خودش. عکس های جهان نیوز و فارس و صدجای دیگرش را نگاه کردیم، مجموعا و براساس اندازه صحن امام رضا، به نظر می رسد که بین ده تا بیست هزار نفر برای استقبال از دکتر برو دکتر رفته اند به حرم. یعنی اگر بیست هزار نفر رفته باشند، به نسبت یک میلیون و ششصد هزار رای دهنده، نمی شود 63 درصد، بلکه می شود یک در هزار، حالا فرض کنیم که صحن پر باشد و فرضا هشتاد هزار نفر هم هیچ، بیست تا هم محض عقده ای نشدن، صد هزار نفر به استقبالش رفته باشند، تازه می شود یک درصد نه شصت و سه درصد. احمدی نژاد در کمال پررویی گفت “ حضور پرشور مردم خراسان رضوی در استقبال از خادمان ملت توطئه دشمنان را خنثی کرد.” فعلا مشکل یک درصد حل شده، مانده شصت و دو درصد بقیه. به نظرم در روز سیزده آبان این شعار را بدهیم که “ دروغگو، دروغگو، مشهد یه درصدش بود، شصت و دو درصدت کو؟”

 

منع ذاتی ایران و آمریکا

 

بابا، همین اش هم جای شکر دارد. همین که رابطه ایران و آمریکا منع ذاتی ندارد، می دانید یعنی چی؟ بدبخت می شدیم اگر همین رابطه منع ذاتی داشته باشد. باز هزار بار جای شکر دارد. البته جوادشان معتقد است رابطه شیطان و خدا هم منع ذاتی ندارد، آن هم توی جهنم، ولی آقا صادق لاریجانی معتقد است “ رابطه ایران و آمریکا منع ذاتی ندارد.” البته توی وین. به همین دلیل چند سووال از ایشان پرسیدیم:

 

ما: حضرت آیت الله لاریجانی! معنی منع ذاتی نداشتن رابطه ایران و آمریکا یعنی چی؟

صادق: یعنی بقول فلاسفه اجتماع آنها ممتنع نیست در عالم تصور ولی نه علیحد رسمه

ما: بزبان کلانتری یعنی می شود با آنها کنار آمد؟

صادق: نه، کنار آمدن درست نیست، ولی رابطه با آنها منع ذاتی ندارد.

ما: یعنی می توانیم سفارتخانه داشته باشیم؟

صادق: وجود سفارت به عنوان یک مکان متعین در یک مکان مشخص فی حدذاته ممتنع نیست، ولی نمی توان سفارت باز کرد، یعنی رابطه منع ذاتی ندارد.

ما: شما همه اش قدس سره می کنید همه چیز را، لطفا بگوئید آشتی بکنیم یا نه؟

صادق: قهر و آشتی عالم اخلاق است و با عالم موجود و معدوم مربوط نیست، اینکه رابطه آنها منع ذاتی ندارد معلوم است ولی آشتی بکنید می زنم توی دهن تان.

ما: بالاخره ما چی کار کنیم؟

صادق: ببین جانم! این رابطه در سی سال گذشته هم منع ذاتی نداشته، ولی ربطی به این جهان ندارد. شما برو دنبال گردو بازی خودت بگو داداش جوادم بیاد.

خبرنگار ما دنبال گردو بازی اش می رود کهریزک و هنوز برنگشته است.

 

محمد علی رامین

 

به نظرم دارند کاری می کنند که کلیه مفروضات را برای اینکه فکر کنی احتمال دارد که بعد از نابودی این حکومت دلت برای یک چیز بسوزد از بین می برند، توضیح زیادی لازم نیست. محمدعلی رامین معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد شد.

 

محتشمی زنده باد

 

من بیخودی یک عمر با این آدم نمی دانم چرا دشمن بودم، یک جوری از او بدم می آمد، همیشه فکر می کردم موجود رادیکال و تندروی غیرقابل درکی است. وقتی می شنیدم جزو اصلاح طلبان است، حالم خراب می شد. البته شاید تغییر کرده باشد، شاید معجزه جنبش سبز در مورد او هم اثر کرده باشد، چقدر آدمها از این رو به آن رو شدند، این هم ممکن است. شاید هم من در گذشته اشتباه می کردم و بیخودی با او مشکل داشتم. دیروز مصاحبه غافلگیر کننده علی اکبر محتشمی را که یکی از اراذل و اوباش رجانیوز انجام داده بود خواندم، بطور کلی نظرم عوض شد. به نظرم آدم حسابی و خوبی آمد.

 

هنگامه شهیدی آزاد شد

 

بالاخره بعد از اینکه ساعت دو عصر اعلام شد هنگامه شهیدی آزاد شد و دوباره گفته شد آزاد نشد، و بعد اعلام شد وثیقه اش را تهیه کردند و به همین دلیل گفته شد هنگامه شهیدی آزاد شد، سرانجام ساعت هشت شب، هنگامه شهیدی عزیز، دوست و همکارمان از زندان آزاد شد، و یکراست رفت بیمارستان، برایش آرزوی سلامتی و آزادی همیشگی می کنیم.

 

مسعود رسام رفت

 

گور بابای سیاست، کلی آدم حسابی بود. هم او و هم بیژن بیرنگ که دوتایی سالها شخصیت ما را ساختند، از محله بروبیا بگیر تا خانه سبز و دهها کار باارزش تلویزیونی که زندگی در ایران دهه شصت و هفتاد را قابل تحمل می کرد. مسعود رسام، با خنده ای همیشگی بر چهره اش، با توانایی بی نظیرش در جمع و جور کردن فکر های خوب و ساختن شان و تولید شخصیت های بی نظیر تلویزیونی امروز درگذشت، خبر بدی بود