با گذشت بیش از 6 ماه از کودتای انتخاباتی 22 خرداد، نه تنها اکثر فعالان سیاسی و مطبوعاتی همچنان در بازداشت به سر می برند، بلکه روند دستگیری ها نیز متوقف نشده و هر روز خبر تازه ای از بازداشت، احضار و تهدید فعالین سیاسی، مطبوعاتی، دانشجویی و زنان منتشر می شود.
بازداشت یک فعال زنان
سمیه رشیدی، فعال حقوق زنان که به دادگاه انقلاب احضار شده بود، روز گذشته پس از مراجعه به این دادگاه، بازداشت شد. افروز مغزی، وکیل خانم رشیدی به سایت تغییر برای برابری گفته است: “بنا بر احضاریه ای که طی تفتیش منزل موکلم به او ابلاغ شده بود به دادگاه انقلاب مراجعه کردیم. وکالتنامه برای سمیه رشیدی از من اخذ شد ولی اجازه حضور در شعبه را نیافتم. خانم رشیدی حدود دو ساعت در محل دادگاه انقلاب بازجویی شد و سپس به ما اطلاع دادند که وی پس از تفهمیم اتهام به زندان اوین منتقل شده است”.
هفته گذشته با ورود ناگهانی ۵ مامور (در ساعت ۶ صبح روز ۲۳ آذر ) به منزل سمیه رشیدی که به همراه دو تن از دوستانش در آن زندگی می کند و تفتیش منزل، وسایل شخصی او و دیگر دوستانش ضبط شده بود.
رشیدی که از فعالان کمپین یک میلیون امضاست،در سال تحصیلی جاری به دلیل ستاره دار شدن از تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد رشته مطالعات زنان محروم شد و تلاش او با وجود پی گیری وضعیتش برای ورود به دانشگاه بی ثمر ماند.
احضار یک روزنامه نگار
محمد نوری زاد، روزنامه نگار و مستند ساز به پلیس امنیت احضار شد. سایت کلمه علت این احضار را مطلب نوری زاد در مورد سخنان اخیر رییس قوه قضاییه ذکر کرده است.
نوری زاد در وبلاگ خود در این زمینه نوشته است: “دوستی از پلیس امنیت که خود را سروان شایسته می نامید تماس گرفت که : شما را احضار کرده اند . فردا ساعت هشت و نیم صبح منتظرتان هستم . صدای مهربان او را بجای آوردم . او ، سال پیش نیز مرا بجرم توهین به مراجع فراخوانده و به دادسرا فرستاده بود . پرسیدم این بار به چه جرمی ؟ خندید و گفت : بجرم توهین به رییس قوه قضاییه . دانستم که واژه «پردمه» کار دستم داده . راستی مگر قرار نبوده و نیست که اکسیژن قاضیان عدالت باشد ؟ ما کجا راه تنفس قاضی القضات شهر را بند آورده ایم مگر” ؟
سه آزادی
محمد حسین خوربک و اسماعیل صحابه از اعضای جوانان جبهه مشارکت و البرز زاهدی ، عضو گروه دانشجویان و دانش اموختگان لیبرال دانشگاه های ایران روز گذشته آزاد شدند.
خوربک و صحابه با قرار وثیقه های 5 میلیون تومانی و زاهدی با قرار کفالت آزاد شده اند.
اعتراض هنگامه شهیدی
هنگامه شهیدی، روز گذشته با حضور در شعبه 26 دادگاه انقلاب، لایحه تجدید نظر نسبت به حکم صادره علیه خود را ارائه داد.
این روزنامه نگار به 6 سال و سه ماه و یک روز حبس تعزیری محکوم شده است. این حکم قبل از اخذ آخرین دفاع از هنگامه شهیدی صادر شده و این روزنامه نگار نسبت به این امر نیز اعتراض کرده است.
آزاده شهیدی، خواهر هنگامه شهیدی، از رد تمامی موارد اتهامی توسط این روزنامه نگار خبر داده و گفته است: هنگامه کلیه اتهامات را رد کرده و فقط شرکت در تجمعات 25 و 27 خرداد و مصاحبه با بی بی سی را پذیرفته است.
وی به سایت جرس گفته است: “هنگامه به موارد اتهامی مطرح شده از جمله نامه جعلی به اکبر گنجی که به او نسبت داده شده و همچنین تبلیغ علیه نظام، توهین به رئیس جمهور از طریق یک مطلب جعلی که در مصاحبه با سایت صدای زنان بوده و در آن ادعا شده هنگامه به احمدی نژاد، رئیس جمهور بی خرد گفته است و همچنین تبانی به قصد بر هم زدن امنیت کشور از طریق عضویت در حزب اعتماد ملی که قصد بر هم زدن امنیت کشور را داشته، اعتراض کرده و تمامی این موارد را رد کرده است.”
به گفته آزاده شهیدی، این روزنامه نگار در لایحه اعتراضی خود در خصوص مصاحبه با تلویزیون بی بی سی و امضای بیانیه های کمپین هم توضیح داده که قصد تبلیغ علیه نظام را نداشته و شامل بند قانونی آن نمی شود.
ممانعت از ملاقات فریبا پژوه با وکیل
وکیل فریبا پژوه از ممانعت مسئولان از دیدار او با موکلش خبر داد. مینا جعفری گفته است که تاکنون سه بار برای ملاقات با روزنامه موکل خود به زندان اوین مراجعه کرده، اما هر بار از ملاقات او با فریبا ممانعت به عمل آورده اند.
وی افزوده است: “دو بار نامه ای از بازپرس پرونده برای ملاقات با فریبا داشتم اما در زندان اوین توجهی به دستور بازپرس هم نکردند و اجازه ملاقات ندادند و تاکنون موفق نشده ام که با موکلم دیداری داشته باشم.”
از سوی دیگر خانواده این روزنامه نگارروز گذشته در 128 امین روز بازداشت وی در نامه ای اعلام کردند: “امروز شنبه 28 آذر ماه 1388 ، یکصدو بیست روز از بازداشت موقت فرزندمان فریبا پژوه، روزنامه نگار می گذرد که از این مدت یک ماه را در انفرادی به سر برده است.”
در این نامه آمده است: “در حال حاضر با وجود طی شدن تمامی مراحل به اصطلاح اداری پرونده، همچنان فرزندمان بلا تکلیف است و علیرغم وعده های مسوولان قضایی ،به لحاظ عملی پاسخ روشنی دریافت نکرده ایم و تغییری در این مسیر رخ نداده است و ما به عنوان خانواده فریبا پژوه اعتقاد داریم که ادامه بازداشت موقت فریبا رویه ای است غیرقانونی و خلاف عدالتی است که از آن دم زده می شود.”
به گفته خانواده پژوه «اینطور به نظر می رسد که مسوولان امنیتی و قضایی خواهان تحمیل نوعی حبس بر فریبا هستند، بدون اینکه محکمه ای برایش تشکیل شده باشد.»
عفو بین الملل خواهان آزادی مجید توکلی شد
سازمان عفو بین الملل خواهان آزادی مجید توکلی، ازفعالان دانشجویی که در بازداشت به سر می برد، شد.
مجید توکلی در تجمع اعتراضی روز دانشجو در دانشگاه امیر کبیر بازداشت شد و تصاویری از این فعال دانشجویی با حجاب زنانه از سوی رسانه های وابسته به دولت منتشر شد که عفو بین الملل می گوید برای تحقیر او صورت گرفته است.
این سازمان حقوق بشری می گوید «از محل نگهداری آقای توکلی اطلاعی در دست نیست و او در معرض شکنجه و سایر بدرفتاری ها است.»
برادر مجید توکلی در همین باره به بی بی سی فارسی گفته است که با گذشت بیش از ده روز از بازداشت او، خانواده اش هیچ خبری از نهاد بازداشت کننده و محل بازداشت آقای توکلی ندارند.
عفو بین الملل می گوید بر این باور است که آقای توکلی یک زندانی عقیدتی است که تنها به خاطر استفاده مسالمت آمیز از حقوق قانونی خود مانند آزادی بیان بازداشت شده است.
سهیلا آقایی، خواهر ساسان آقایی هم در نامه ای خطاب به برادر دربندش نوشت: “کاش می دانستند که رذالت و زشتی و فریب کاری و به انحراف کشیدن آتیه سازان و در یک کلمه جرم، جرم است”.
در این نامه که نسخه ای از آن در اختیار “روز” قرار گرفته ، خواهر ساسان آقایی خطاب به این روزنامه نگار دربند نوشته است: “اکنون تو در بندی به گناه انس با قلم به جرم نوشتن حقانیت به جرم ادای حق به جرم خواستن آزادی، برابری، عدالت، مهرگستری و مفاهیم ارزشمندی از این قبیل.مگرنه اینکه تو جوانی و جوانان، آینده سازان این مرزو بوم، مگر نه اینکه شعار سرای ما آبادانی ایران به دست جوانانی چون تواست، مگر آنها نگفتند گوی و میدان دست جوانان است پس چه شد که تو به جرم ساختن مام وطن در بندی؟ مگر خواست تو و خواست همه ی برومندان، ایرانی آزاد به دورازدروغ، فحشا، نیرنگ ستیزی، فقر، بیکاری، اعتیاد، تزویر، و ریا نبود و نیست؟! البته که بود و هست؛، اما گویی صدای قلم تو و صدای حنجره ی توو امثال تو جرم محسوب می شود؟! کاش می دانستند که رذالت و زشتی و فریب کاری و به انحراف کشیدن آتیه سازان و در یک کلمه جرم، جرم است”.
متن کامل نامه سهیلا آقایی بدین شرح است:
“روزها و شب ها در پی هم درگذرند ولی حتی سلامی، نگاهی یا حتی تماسی بین ما نیست. ساسانم هیچ گاه تصورنمی کردم تا بدین حد از هم دور شویم اما حال فهمیدم که گاه حتی اگر خدا نخواهد خواست کسانی می توانند خانواده ای را در تب و تاب جگرگوشه شان قرار دهند. حضرت حق برقداست قلم سوگند می خورد(ن و القلم و مایسطرون) اما اکنون تو در بندی به گناه انس با قلم به جرم نوشتن حقانیت به جرم ادای حق به جرم خواستن آزادی، برابری، عدالت، مهرگستری و مفاهیم ارزشمندی از این قبیل. مگرنه اینکه تو جوانی و جوانان، آینده سازان این مرزو بوم، مگر نه اینکه شعار سرای ما آبادانی ایران به دست جوانانی چون تواست، مگر آنها نگفتند گوی و میدان دست جوانان است پس چه شد که تو به جرم ساختن مام وطن در بندی؟ مگر خواست تو و خواست همه ی برومندان، ایرانی آزاد به دورازدروغ، فحشا، نیرنگ ستیزی، فقر، بیکاری، اعتیاد، تزویر، و ریا نبود و نیست؟! البته که بود و هست؛ اما گویی صدای قلم تو و صدای حنجره ی توو امثال تو جرم محسوب می شود؟! کاش می دانستند که رذالت و زشتی و فریب کاری و به انحراف کشیدن آتیه سازان و در یک کلمه جرم، جرم است.
کاش پاسخ هم صدایی ها اینگونه نبود همگامی که سیل عظیمی از حامیان حقوق بشر دست به دست هم برای دفاع از حق هم صدامی شوند.این عین تعاون، همکاری، دوستی و اتحاد است. اما زمانی که پاسخ این افراد، زندان است دیگر دل کسی برای دیگری نمی تپد. به این ترتیب است که هر کدام سرمان را چون کبک در برف فرو می بریم و نوعی بی اعتنایی نسبت به آینده ی نسل بعد و حتی خودمان شکل می گیرد، انسان ها از هم فاصله می گیرد تا مبادا گزندی یا حتی منفعتی به هم رسانند؛ این است دلیل نابودی مهرو صفای انسان های به اصطلاح متمدن و امروزی ما….
ساسانم اوضاع خانواده مان بغرنج است. نمی دانم تو را از احوال چه کسی با خبر کنم؛ پدر، مادر، برادر، همسربرادر، همسرم، مینا و یا خود دل شکسته ام. نمی توانم بگویم حال چه کسی بدتر از بقیه است فقط می توانم بگویم لبخند از لبانمان پرکشیده، خواب از چشمانمان رفت و اشک چشمانمان را ترک نکرده، و امروز جان از تنمان رفت این روزها پدر، مادر، سعید، نادیا، هاشم، مینا و من دلتنگ قدر مهربانی و فداکاری هایت را بیش از گذشته ارج می نهیم. یاد روزهایی که در کنار یکدیگر خوش بودیم بخیر، حال می توان در چهر همه ی ما سکوت و انتظار را به وضوح دید.اما امید به فردایی که تو می آیی تنها دل خوشی ما است.
شبی نیست که به دور از یادت به خواب روم هر شب با دیدن چهره ی دوست داشتنی ایت در خواب قدری آرام می گیریم، ولی گاه کابوس های شبانه مرا بی تاب و بی قرارتر از گذشته می کند، دلم برای محبت هایت، چشمان پاک معصوم ات و قلب بی ریا چون آب زلالت پر می کشد، دلم برای ساسان زندگی مان پرمی کشد.ساسان رابطه بین من ، تو و سعید چیزی فراسوی روابط خواهر و برادری است، اکنون این روزها تحمل بدترین خبرها از بی خبری آسان تر است.
چندی پیش تو تماس گرفتی و من خسته و مادر رنجورمان صدای آرام بخشت را شنیدیم و قدری از آلام مان کاسته شد، چه بگویم از حسرت بقیه که حتی شانس شنیدن صدای گرمت را نداشتند. روزی که خبر یک ملاقات حضوری توسط پدر به سعید داده شد هرگز نمی توانم احساس شعف سعید را برای دیدارت در قالب واژگان بگنجانم.باورت می شود همه بستگان، آشنایان و دوستانت منتظر خبری از تواند؟! نمی دانم آیا آنها نگران ترند یا ما؟! چرا که تو آنقدر پاک، بی آلایش و یاری رسان هستی که مگر ممکن است کسی پریشان حال و آشفته ات نباشد.به هر چه که تو را متهم کنند تو از نظر خانواده همان ساسان عزیزی وبیش از گذشته راهت وهدفت را ارج می نهیم تو در نظر ما نه متهم که راد مردی،مردی از جنس صداقت، برادری از الیاف عشق ومحبت وفرزندی سراسر نگران برای فردای میهن.زودتر بیا که درهای خانه فقط برای تو دیگر باز می شوند.”