با سعید لیلاز، فعال سیاسی و کارشناس اقتصادی در مورد برنامه اقتصادی کاندیداهای اصلاح طلب گفت و گو کرده ایم.به باور لیلاز “برنامه اقتصادی کروبی، شبیه احمدی نژاد است، اما موسوی به حمایت از بازار داخلی نظر دارد.” او می گوید: “اجرای برنامه آقای موسوی، مجازات ملت، دولت و اقتصادی است که با درآمدهای نفتی خود، بدمستی و عربده کشی کرده است و در بامدادخمار شبی که خیلی خوش گذشته است، دولتی مثل میرحسین باید بیاید و این کثافت کاری ها را جمع کند.“
این مصاحبه در پی می آید.
آقای لیلاز، شما احتمالا برنامه های اقتصادی دوکاندیدای اصلاح طلب را دنبال کرده اید.برنامه اقتصادی این دو کاندیدا را چطور می بینید؟
برنامه آقای موسوی روی بازآفرینی تولید داخلی و حمایت از بازار داخلی دربرابر بازارهای خارجی است. تز اقتصادی آقای کروبی اما به کلی متفاوت است و بر روی نفت استوار است و روش توزیع درآمد نفت و روح برنامه ایشان اندکی شبیه برنامه آقای احمدی نژاد است. من معتقدم در شرایط فعلی ایران حکومت ظرفیت یا اراده طرح آقای کروبی را ندارد و با توجه به ساختار سیاسی ایران، به نظر نمی رسداجرایی باشد. اما برنامه آقای موسوی با برنامه روز ایران و جهان کاملا منطبق است.
یعنی شما برنامه آقای موسوی را تایید می کنید؟
برنامه آقای موسوی به نوعی اشتی ملی است با اولویت بخشیدن به اقتصاد داخلی و حمایت از تولید داخلی در برابر بیگانگان. شعار آقای موسوی، بورژوازی و طبقه متوسط را گرد هم می آورد و فراطبقاتی است.
یعنی فکر می کنید برنامه آقای موسوی، با توجه به سوابق ایشان، برنامه ای به روز است؟
نکته ای که وجود دارد و بسیار مهم است، این است که آقای احمدی نژاد در چهار سال گذشته اقتصاد ایران را به جایی رسانده که چاره ای جز اقتصاد حمایتی نداریم. چون امسال ایران 20 تا 25 میلیارد دلار کسری بازرگانی خارجی خواهد داشت. بنابراین صرفه جویی ارزی ریز ناپذیر است.از طرفی بحران جهانی اقتصاد، سیاست حمایتی را در دستور کار بسیاری از دولت های جهان قرار داده است. بنابراین برنامه موسوی، یک برنامه روز جهانی است.
یعنی برنامه آقای موسوی باعث بهبود اوضاع می شود؟
برنامه ای که آقای موسوی در تولید داخلی دارد، نوعی ناسیونالیسم هم در خود دارد. یعنی نیروهای ملی و مذهببی ایران را هم به خود جلب میکند.
امروزه که در جهان صحبت از اقتصاد آزاد است، شهرت آقای موسوی به طرفداری از اقتصاد دولتی یا اقتصاد اسلامی، شمارا نگران نمی کند؟ اقتصاد آزاد چه می شود؟
این سیاست هم در دولت آقای خاتمی و هم در دولت آقای احمدی نژاد شکست خورده است.
یعنی شما برنامه اقتصادی دوره آقای احمدی نژآد و خاتمی را یکسان می دانید؟
من شخصا طرفدار اقتصاد آزاد با درهای نیمه باز هستم. تا زمانی که ما وارد WTO نشدیم، بایستی درهایمان را به همان اندازه ای به روی جهان باز کنیم که دنیا به روی ما باز می کند. باز کردن یک طرفه ای که در زمان آقای خاتمی شروع شد و در زمان آقای احمدی نژاد به اوج خود رسید، کاملا شکست خورده است.
چرا؟
به دلیل اینکه دیپلماسی ما با سیاست اقتصادی مان در تناقض است. وقتی یک کشور دیپلماسی جنگی دارد، نمی تواند طرفدار اقتصاد صلح جویانه باشد. نتیجه این می شود که 100 میلیارد دلار وارد می کنیم و 30 میلیارد دلار صادر؛ کاری که ما الان انجام می دهیم. در سال 87 ما حدود 85 تا 90 میلیارد دلار واردات مان بوده و کمتر از 30 میلیارد دلار صادرات غیرنفتی داشته ایم. بقیه این مبلغ از طریق صادران نفت جبران شد. این یعنی نابود کردن بنیه های تولید داخلی. اتفاقی که در دوره آقای احمدی نژاد افتاد.
خب، الان چه باید بکنیم؟
ما باید به شرایطی که بسیاری از کشورها در شرایط مشابه روی آوردند، روی بیاوریم. مثل مالزی، کره جنوبی و حتی ایالات متحده و آلمان در قرن 19. ما باید در داخل یک نظام اقتصادی کاملا آزاد و رقابتی ایجاد کنیم، ولی از مرزهای گمرکی در مقابل بازار خارجی محافظت کنیم. یعنی به همان اندازه که به ما اجازه صادرات می دهند، اجازه واردات بدهیم. الان شما از کشوری مثل فرانسه هر چیزی که بخواهید می توانید به داخل بیاورید، اما غیرممکن است که بتوان یک صندوق کالای غیرنفتی به فرانسه صادر کرد.
یعنی اقتصاد را کمی محدود و نقش دولت را پررنگ کنیم؟
تا زمانی که جمهوری اسلامی عضو WTO نشود، نباید درهایمان را باز کنیم. این به معنای کنار گذاشتن سیاست اقتصاد آزاد نیست. ما در دوره آقای خاتمی این سیاست را در پیش گرفتیم اما تصور کردیم درهای گمرکی را هم می توانیم باز کنیم. البته اگر شرایط دیپلماسی ما هم مثل اقتصاد ما بود، عیبی نداشت. ولی ما سیاست جنگی داشتیم. مثلا خود آقای خاتمی می گفت انرژی هسته ای حق مسلم ماست و با دنیا دعوا داشت، در آن شرایط باز کردن در یعنی باز شدن در واردات و نه صادرات.
و شما همه این مولفه ها را در برنامه اقتصادی آقای موسوی می بینید؟
سیاست اقتصادی آقای موسوی اولا میهن پرستانه است. در ثانی شعاری است که با الزامات روز جهان هم خوانی دارد. ثالثا شعاری است که به عنوان بازتابی ازتحولات اقتصادی دوره آقای احمدی نژاد که ما را به بن بست رانده است، می تواند ما را به جای خودمان بازگرداند. رابعا شعاری است که طبقات اجتماعی را به هم نزدیک می کند و شعارآشتی ملی در سیاست اقتصادی دارد. خامسا سیاستی است که به ما اجازه می دهد مساله بیکاری و رشد اقتصادی را حل کنیم. دردوره آقای احمدی نژاد، با وجود دو برابر شدن ورود منابع به اقتصاد ایران، نرخ رشد بیکاری در حال افزایش است. دلیل آن هم این است که تمامی منابع صرف واردات شده است و نه تقویت تولید. به همین دلیل رشد صنعتی تک رقمی شده و ماه به ماه در حال کاهش است و رشد واردات افزایش یافته است. یعنی رشد صنعتی ما در سال 87 حدود 5 درصد بوده است، اما رشد واردات ما حداقل 16 درصد بوده است.
واقعا این توان را در آقای موسوی می بینید که این اقتصاد بیمار به ارث رسیده از دولت نهم را سر و سامان دهد؟
هر دولتی در ایران روی کار بیاید، مجبور است برنامه مهندس موسوی را در حوزه اقتصاد اجرایی کند. ما امسال 25 میلیارد دلار کسری تراز بازرگانی داریم. یعنی باید فورا تعرفه های گمرکی و قیمت دلار اندکی افزایش پیدا کند، مقررات واردات سخت تر شود. میوه و ماشین لوکس و تمبر هندی وارد نکنیم. کدام کشور را دیده اید که با ارز گران بهای خود از تایلند تمبرهندی وارد کند یا سیر از چین وارد کند یا صندلی وارد کند؟ سیاست آقای احمدی نژاد در حوزه اقتصاد نه آزاد سازی بوده است و نه رها سازی، بلکه ول سازی بوده است. اجرای برنامه آقای موسوی، مجازات ملت، دولت و اقتصادی است که با درآمدهای نفتی خود، بدمستی و عربده کشی کرده است و در بامدادخمار شبی که خیلی خوش گذشته است، دولتی مثل میرحسین باید بیاید و این کثافت کاری ها را جمع کند.