یکی از شما بگوید چطوری میشود یک درویش را دستگیر و زندانی کرد؟ اصلا برای چی؟ اصلا درویش یعنی کسی که نباید زندانی کرد. یک عمر که چه عرض کنم، یک تاریخ دراویش در کنار مردم ایران زندگی کردند، برای خودشان زندگی کردند، نه کاری به کسی داشتند و نه کسی کاری به آنها داشته. حالا یک کاره هر روز صد تا درویش را گرفتند و کتک میزنند و زندانی میکنند. اگر کسی یک بار تذکره الاولیاء نخوانده باشد، ممکن است فکر کند این دراویش لابد یک مشکلی دارند، وگرنه عطار و خواجه عبدالله انصاری و حسن بصری و رابعه عدویه و مالک دینار و فضیل عیاض که همه از اهل حق بودند و در حد اولیا یادشدهاند، با دراویش امروزی فرق میکنند. اینطوری نیست، یک بار زندگینامه آن بزرگان را بخوانید تا ببینید که اگر آنها هم زنده بودند، امروز میرفتند زندان اوین و اصلا وقت نمیکردند در بیابان بیتوته کنند و همهشان دستگیر میشدند. دیروز ۴۵۰ نفر از دراویش مجذوبان نور که برای اعتراض به دستگیری دیگر دراویش جلوی دادستانی جمع شده بودند، به شدت کتک خورده و دستگیر شدند. جرائم این دراویش به شرح زیر اعلام شد.
یک: ارتباط مشکوک با خداوند. این دراویش متهمند به جای ارتباط غیرمستقیم و از طریق شجونی و جنتی و مرحوم گیلانی و اخلاقی نماز جمعه، با خداوند، مجتهدین را دور زده و مستقیما با خدا تماس گرفتند.
دو: دراویش بدون اینکه ریش داشته باشند، و بدون اینکه جای مهر روی پیشانیشان زرپی حک شده باشد، با داشتن سبیل بلند معتقدند اهل حق هستند، در حالی که براساس قوانین نورانی جمهوری اسلامی فقط افرادی که ریش داشته باشند و مداحی اهل بیت و خود بیت را بکنند میتوانند اهل حق باشند.
سه: در کشوری که اغلب مومنین و مومنات و مسلمین و مسلمات و مسئولان و مسئولاتش اهل دزدی هستند و برای میلیاردر شدن مسابقه میدهند، دراویش خودشان را اهل فقر میدانند و میگویند اگر کسی به خدا اعتقاد داشت نباید به دنیا وابسته باشد و به همین دلیل هم مشکوکند.
چهار: دراویش به جای اینکه ذوب در ولایت یا یکی از مشاوران ایشان بشوند، مجذوب نور شدند و به همین دلیل بکلی با نظام جمهوری اسلامی مخالفند.
پنج: دراویش اعم از زن و مرد، خودشان را مسلمان واقعی میدانند در حالی که لباس مرتب میپوشند، پیراهن را روی شلوار نمیاندازند، بوی عرق نمیدهند، زنهایشان چادری نیستند، بی سیم و گاز فلفل و شوکر و گاز اشک آور ندارند، با این حال معتقدند مسلمان واقعی هستند و این مشکوک است.
امام خمینی، امام نقی، مشکلات یواشکی
اصلا فرض کنید نه تنها توهین کرده، بلکه قصد ترور هم داشته. برای ترور کردن هم با موبایل هماهنگ کرده، با ای میل مشخصات ترور شونده را گرفته، از اسلحه برای ترور استفاده کرده، با موتورسیکلت برای ترور رفته و عینک دودی هم زده. حالا فرض کنید که شما قصد دارید جلوی ترور را بگیرید. آیا منطقی است که استفاده از موبایل و ای میل و اسلحه و موتورسیکلت و عینک دودی را ممنوع کنیم؟ اصلا همین کار را میکنند، طرف به جای اینکه مانع تروریست شود، جلوی استفاده از تلفن و آسفالت و عینک دودی را میگیرد. بعد همه عینکیها و موتوریها را دستگیر میکنند و وادارشان میکنند به ترور اعتراف کنند. آن وقت میگوئیم این حکومت عقل ندارد. کدام نابغهای این همه خلاقیت به ذهن ناقصاش میرسد؟
حالا این که گفتم ماجرای یک ترور است، در مورد مردمی که با خمینی یا شریعتی شوخی میکنند، به جای اینکه فکر کنند چطوری جلوی این افراد را بگیرند، جلوی کل تلفن را میگیرند که با ممنوع کردن سه میلیون نفر موفق بشوند که مانع چهل نفر بشوند. محسنی اژهای خیلی شیک، از ارتفاع سه هزار پایی، به عنوان رئیس قوه مجریه، یعنی یکی بالاتر از روحانی به وزیر ارتباطات دستور داده که برای ممانعت از توهین به خمینی جلوی تانگو و وایبر و واتس آپ گرفته شود. سپاه فجر فارس هم یازده نفر را به همین اتهام در شبکههای اجتماعی تلفن مانند واتس آپ، وایبر، تانگو، تلگرام دستگیر کرده. این افراد هم دم در خانهشان اعتراف کردند که فریب خوردند و به اشتباهشان پی بردند. یعنی واقعا مشکلات به همین سادگی حل میشود. ببین آنها به کجا رسیدند، ما به کجا.
این همه جاسوس
چرا بازار را خراب میکنید؟ جاسوسی شغل محترمی است. یک جاسوس باید یک عمر آموزش ببیند، رمزنگاری یاد بگیرد، کار تخلیه اطلاعات بیاموزد، فقط کارهای فنی که باید یاد بگیرد خودش به اندازه یک دکترای ارتباطات کار میبرد. به هر کسی که نمیگویند جاسوس. آن وقت در کشور عزیز ما ایران، هفتهای پانصد جاسوس دستگیر میشوند. بعد هم که دستگیر میشوند، اعتراف میکنند و یک روز بعد آزاد میشوند. یعنی چه؟ جاسوس باید مجازات شود، برای چه آزادش میکنید؟ حداقل چهار رئیس جمهور و نخست وزیر کشور یعنی بنی صدر، موسوی، هاشمی و خاتمی متهم به جاسوسی شدهاند، یعنی این مملکت ۲۴ سال توسط جاسوسان اداره شده. معاون امنیتی وزارت اطلاعات یعنی شهید واجبی مرحوم سعید امامی متهم به جاسوسی برای اسرائیل شد. نصف نویسندگان و کارگردانان و اهالی موسیقی کشور متهم به جاسوسی شدند، متهم نشده ها آدم های بی استعدادی هستند مانند ده ها نفر که با میلیاردها پول نفت هم احمدی نژاد و حسینی خانواده و حسینی ارشاد نتوانستند یک نیمه نصفه فیلم کوچولو گیرم قلابی و کپی برداری شده از زیر دستشان بیرون بکشند. آدم دچار این توهم میشود که خدای نکرده شاید واقعا در ایران رازی وجود داشته باشد که ما ندانیم و برای جاسوسی آن رازها کسی مشغول باشد. بعد که نگاه میکنیم میبینیم با این مسئولان سیاسی و نظامی و امنیتی دهن لق اصلا نیازی به جاسوس نیست.
نصف حکومت اسرار حکومت را به دلیل دعوا با نصف دیگرش هر روز افشاگری میکنند. اصلا با این همه دهن لق نیازی به جاسوسی است؟ چرا؟ به این دلایل:
یک: اغلب آدمهایی که متهم میشوند، اصلا دسترسی به اطلاعات ندارند. بالاخره کسی که جاسوسی میکند، باید بتواند وارد سازمانهایی که اسراری دارند بشود، تا بتواند جاسوسی کند. نویسندهای که اجازه ورود به هیچ جا را ندارد و از زمان تولدش ممنوع القلم و ممنوع الحیات بوده چطوری میتواند جاسوسی کند؟ میگویند فرج سرکوهی نویسنده جاسوس آلمان بود. حالا فرض کنیم که خودش هم در زندان اعتراف کرده باشد، شنونده باید عاقل باشد. این آدم که توی دفتر نشریه خودش هم به زور راهش میدادند، جاسوسی چه کسی و کجا را میکرد؟
دو: تنها رازی که در کشور وجود دارد این است که قدرت در ایران دست کیست. در کشور ما رازی وجود ندارد. سپاه که هنوز موشکی را تولید نکرده، هول هول فورا عکس و مشخصات فنی موشک را با کمک فتوشاپ در اندازه های صد برابر در همه رسانهها منتشر میکند و بلافاصله موشک مذکور را میآورد به خیابان و نمایش میدهد. اصلا خیلی وقتها موشک را برای استفاده تولید نمیکنند، فقط برای نشان دادن تولید میکنند. همین میشود که مردم ما اسم موشکهای سپاه را از اسم پسرعموهای خودشان بهتر بلدند. یا مثلا همه کشورها برنامه هستهایشان را از همه دنیا پنهان میکنند و یواشکی کار میکنند. احمدی نژاد ۲۶۸ سانتریفیوژ هستهای داشت، دادار دودور می کرد که ۳۰۰۰ سانتریفیوژ هستهای ما فعال است. چنین کشوری چه نیازی به جاسوس دارد؟ در ده سال گذشته چند فرمانده سپاه همینجوری چون خسته شدند و حالشان خوب نبوده، رفتند به اسرائیل و آمریکا پناهنده شدند و همه اطلاعاتشان را هم فروختند و رفته پی کارش، دیگر چه اطلاعاتی وجود دارد که قرار است جاسوسی بشود؟ وقتی رئیس جمهور سابق با کامیون از وزارت اطلاعات مدرک خارج میکند و میبرد خانه پسرعمویش چون خانه خودشان جا ندارد، دیگر چه نیازی به جاسوس است. تازه این یکی رئیس جمهور تنها کسی است که متهم به جاسوسی نشده.
سه: امت دهن لق نیاز به جاسوس ندارد. اصلا فکرش را هم نکنید. در ایران نه کار تشکیلاتی و امنیتی موفق میشود و نه جاسوسی. بزرگترین عملیات مخفی در کشور همان قتلهای زنجیرهای بود. هنوز پنج روز از قتلها شروع نشده بود که یکی از افراد مهم این قتلها خودش مراجعه کرد به ریاست جمهوری و همه چیز را اعتراف کرد. طرف میخواهد عملیات استشهادی بکند، شب قبلش گودبای پارتی میگیرد، فردا خواهرش در فیسبوکش استتوس میگذارد که برادرم امروز دارد عملیات استشهادی میکند. قبل از عملیات هم از خودش سلفی میگیرد و پابلیش میکند. وقتی یک ایرانی میخواهد کودتا هم بکند، شب قبلش به زنش میگوید، زنش هم به خواهرش میگوید، خواهرش هم به همه شهر میگوید، یک کودتای ایرانی را نام ببرید که قبل از انجام لو نرفته باشد. اصلا ما اهل مخفیکاری نیستیم. این ملت به کسانی که جاسوس نیستند هم مشکوک اند، بابا بی خیال! دیجیتالم کجا بود؟ الآن اگر داعش در ایران بود، عکسهای اعضای رهبریاش همه جا منتشر شده بود. هر کسی شروع میکرد هر چه درباره پسرعمو و دختر خاله داعشیاش میدانست منتشر میکرد. اصلا ما بلد نیستیم راز حفظ کنیم. نه اینکه این خیلی بد باشد. بالاخره همین است.
آن وقت در این برهه حساس زمانی، میبینی که یکی مثل آقای کوثری پیدا میشود که میگوید: “با بازگشایی سفارت بریتانیا جاسوسی افزایش مییابد.” خوب! که چی؟ یعنی خود آقای کوثری نمیداند که یکی از وظایف سفارتخانههای ایران مثل همه کشورهای دنیا جاسوسی است؟ انگلیس هم مثل ما. حالا چون ممکن است جاسوسی کنند، شما نباید بگذاری سفارتخانه دائر کنند؟ اصلا مگر ربطی دارد. خیلی ایرانیها همه اطلاعاتشان را روی مرام بازی به بقیه میدهند، ربطی به جاسوسی ندارد. و حالا فرض کن بریتانیا جاسوسی کند، اصلا ضدجاسوسی کارش این است که جلوی جاسوس را بگیرد. آدم که نمیتواند به دلیل وجود احتمال زلزله زیر سقف زندگی نکند و برود بالای درخت زندگی کند.البته راه دیگرش این است که اصلا در وزارت خارجه را ببندیم و بنشنیم با سید حسن و بغدادی و هوص و انواع دیگر از این قبیل عبدالهادی و هانیه و بقیه حضرات یک قل دو قل بازی کنیم.