ایمان صفادی
از زمانی که انقلاب 1979 آخوندها را به قدرت رساند، ایران تلاش کرده است جایگاه خود را بعنوان پرچمدار آرمان های مسلمانان و مدافع منافع منطقه در برابر توطئه های “امپریالیستی” پیدا کند. آخوندها پیوسته در نطق مردم گرایانۀ خود آرمان هر عرب و مسلمان را به خدمت گرفته اند تا حمایت اقشار ناراضی را جلب کنند. اما اقدامات ایران خط بطلانی بر سخنان این کشور کشیده است. سیاست های ایران نشان داده اند که این کشور مانند قلدر منطقه رفتار می کند و بدنبال آن است که همسایگان عرب را مطیع خود سازد.
این موضوع در هیچ جای دیگری به جزء نحوۀ پرداختن ایران به مناقشه با امارات متحدۀ عربی بر سر سه جزیرۀ ابوموسی و تنب بزرگ و تنب کوچک خود را نمایان نساخته است. امارات در تلاش برای حل این درگیری از طریق راه حل صلح آمیز، بیش از حد معمول تمایل به همکاری نشان داده است. امارات پیشنهاد مذاکرات مستقیم و همچنین داوری توسط دادگاه بین المللی را داده، اما عکس العمل ایران در بهترین حالت متکبرانه بوده است. ایران نه تنها به درخواست های امارات برای انجام مذاکره بی اعتنایی می کند، بلکه برای تغییر حقایق موجود دست به اقدامات یکجانبه می زند.
مشخص است که ایران نگران تبعات سیاست های خود در خصوص روابط با اعراب نیست. کل جهان عرب از حق امارات نسبت به این جزایر اشغال شده حمایت می کند. شورای همکاری خلیج فارس، اتحادیۀ عرب و اتحادیۀ بین المجالس عربی بارها از خواستۀ امارات برای رسیدن به راه حل صلح آمیز این مناقشه حمایت کرده اند. با این وجود، ایران سیاست های تحریک آمیزی را در پیش گرفته است که تنها می توانند باعث تشدید تنش های منطقه شوند.
ایران می داند که این تنش ها پیامدهای مستقیمی بر روابط این کشور با امارات و سایر کشورهای عربی نخواهند داشت. این امر می تواند علت بی تفاوتی کامل ایران نسبت به حقوق امارات باشد. اما در عین حال این نگرش ایران دلیلی بر به صدا درآمدن زنگ خطر در سراسر جهان عرب است، چرا که منعکس کنندۀ سیاست های مغرورانه ای است که به ثبات بلندمدت منطقه و ضرورت اصلاح روابط بر مبنای احترام متقابل و همکاری با اعراب وقعی نمی نهند.
محدود شدن مناقشه بر سر این جزایر صرفا ً به خاطر اتخاذ این سیاست توسط امارات است. امارات گسترش روابط با ایران جدا از این مناقشه را تضمین کرده است. این کشور از هیچ تلاشی برای ایجاد بسترهای همکاری در زمینه های سیاسی و اقتصادی فروگذار نکرده است. به علاوه، امارات تا این اواخر برای آگاه کردن اعراب نسبت به اشغال بخشی از قلمروی خود توسط ایران، تلاش چندانی نکرده است. در واقع، شاید تعداد معدودی از اعراب خارج از امارات حتی خبر داشته باشند که کشوری که ادعا می کند می خواهد اسرائیل را بخاطر اشغال سرزمین های مسلمانان “به آتش بکشد”، خود یکی از اشغالگران ممالک عرب است.
آنچه که دربارۀ تازه ترین تصمیم گیری های ایران در خصوص نقض موافقتنامه 1971 با امارات بر سر موقعیت جزایر اشغال شده جالب توجه است، موضوع زمانبندی است. ایران در میانۀ بحرانی خطرناک با جهان قرار دارد. منطق حکم می کند که همزمان با تیره تر شدن روابط ایران با سایر کشورهای جهان، این کشور برای جلب حمایت همسایگان خود تلاش کند. اما ایران همواره سیگنال های خطرناکی می فرستد که نگرانی های مربوط به طرح های این کشور برای منطقه را توجیه می کنند.
تنها توجیه رفتار ایران این است که این کشور واقعا ً باور دارد که اعراب اهمیتی ندارند و نمی توانند هیچگونه واکنش مؤثری در برابر تجاوز ایران از خود نشان دهند. متأسفانه در این باره حق با ایران است. هیچ دلیلی وجود ندارد که امیدوار باشیم، ایران از اهداف خود برای سلطه بر منطقه صرفنظر کند. هر اقدامی که ایران در دهه های گذشته انجام داده است، نشان می دهد که این کشور به اعراب بعنوان زیردستان خود می نگرد که باید در حوزۀ نفوذ ایران حرکت کنند. اما اعراب می توانند و باید با روشی مؤثرتر با تهدید ایران مقابله کنند.
هیچکس انتظار ندارد که اعراب بخاطر دخالت های مکرر ایران در امور آنها با این کشور قطع رابطه کنند. اما منافع آنها حداقل اقتضا می کند که استراتژی مشترکی برای مقابله با تهدیدهای ایران داشته باشند. جمهوری اسلامی استقلال یک کشور عربی را نقض کرده، چون هیچ کس مانعش نشده است. موضع متحدانۀ اعراب دست کم ایران را مجبور خواهد کرد به پیامدهای اقدامات خود بیندیشد.
منبع: نشنال نیوز، 19 اوت