نمایش روز♦ تئاتر ایران

نویسنده
جمشید کمالی

نمایش اتاق شماره 6 اثر معروف و داستانی از آنتوان چخوف د رتهران روی صحنه است. نویسنده و کارگردان تلاش ‏بسیاری کرده اند تا داستان چخوف را به زبانی امروزی برای تماشاگر بیان کنند.‏

naserhosseini1.jpg


ناصر حسینی مهر از کارگردان های دوره میانی تئاتر در ایران محسوب می شود. او سال ها از این عرصه دور بود و ‏به مطالعه درباره شیوه اجراهای استانیسلاوسکی پرداخت. حسینی مهر بعد از مدت ها همکاری با مصطفی و مهین ‏اسکویی روی این شیوه اجرایی، نمایش اتاق شماره 6 اثر معروف و داستانی از آنتوان چخوف د رتهران روی صحنه ‏است. ‏

‎ ‎اتاق شماره 6‏‎ ‎

نویسنده و دراماتورژ: خسرو حکیم رابط بر اساس داستان اتاق شماره 6 نوشته آنتوان چخوف. کارگردان: ناصر حسینی ‏مهر. بازیگران: جعفر والی، پرویز بزرگی، علی بی غم، حسن مهمانی، سیاوش چراغی پور.‏

دکتر راگین رفتار شفقت آمیزی با بیماران خود دارد. اما به مرور دستیارش خاباتوف به دیگران می باوراند که او پیر ‏شده و باید به استراحت بپردازد. پس وی را بازنشسته می کنند. اما کار به اینجا ختم نمی شود، چون کم کم خاباتوف ‏سعی می کند ثابت کند دکتر دیوانه شده و او نیز در نهایت ناخواسته شبیه به بیماران خود می شود. ‏

‎ ‎زوال جامعه انسانی‎ ‎

ناصر حسینی مهر در اجرایی که از داستان چخوف ارائه داده، می کوشد بیش ازهر چیز روی نظریه های بازیگری ‏استانیسلاوسکی صحه بگذارد. بنابراین اصول را روی بازیگر محور کردن نمایش و آزادی او در هنگام اجرا قرار می ‏دهد تا یکی از تئوری های مشهور استانیسلاوسکی و حرکت آزاد بازیگران بر صحنه به تحلیل درآید. به تعبیری آنچه از ‏دکور صحنه ای و اکسسوارهای صحنه به نشانه سازی عناصر مفهومی در تقابل با خلاقیت های بازیگر می انجامد، در ‏این تکنیک به نفع بازیگر حذف می شوند. بنابراین اگرچه ما در صحنه با سه فضا روبه رو هستیم، اما همواره راه برای ‏خلاقیت های بازیگر باز است. در بسیاری از صحنه های نمایش شاهد هستیم که کارگردان در مطابقت با متن اصلی ‏دست بازیگرش را باز گذاشته تا آنگونه که می تواند نقش خود را ادا کند. در این راستا بسیاری از حرکات اضافی و ‏دیالوگ های دست و پا گیر را نیز حذف کرده است. البته در این میان نمی توان هوشمندی خسرو حکیم رابط نمایشنامه ‏نویس و دراماتورژکار را هم از نظر دور داشت. او نیز سعی بسیاری کرده تا داستان چخوف را به زبانی امروزی ‏برای تماشاگر بیان کند و در این راستا هنگام نگارش کاملاً به حضور بازیگران توجهی ویژه داشته است.‏

naserhosseini2.jpg

در نمایش اتاق شماره 6 ما با وضعیتی از یک جامعه نمونه وار در یک بیمارستان روبه رو هستیم که آن را می توان به ‏راحتی به هر جامعه بزرگی تعمیم داد. دکتر راگین -همچون بسیاری از شخصیت های پزشک در داستان های چخوف- ‏انسانی است مهربان که سعی دارد با مهربانی و انسان دوستی جامعه اطرافش را اداره کند. اما طبق قراردادی ازلی در ‏نمایشنامه نویسی و نبرد خیر و شر، نیروی مخالف او وارد داستان می شود و کارها را خراب می کند و دکتر راگین را ‏نیز به چیزی شبیه دیگر نیروهای عادی جامعه بدل می کند. خاباتوف می داند دکتر سالم است. اما یقین دارد با وجود او، ‏هیچگاه به ریاست بیمارستان نخواهد رسید. بنابراین او را هم بیمار می پندارد تا بتواند بر جامعه اطرافش به راحتی ‏حکومت کند.‏

حسینی مهر در طراحی صحنه اثر خود نیز کوشیده تا وحشی گری جامعه و به زیر کشیدن انسان های واقعی را با ‏عناصری به نمایش بگذارد. ناصر حسینی مهر چشم انداز دیداری اتاق شماره ۶ را با استفاده از یک درآهنی بزرگ از ‏زمینه صحنه جدا کرده است. ما در این قسمت با سه تخت روبه رو می شویم که به سه بیمار اعصاب و روان اختصاص ‏دارد. این سه بیمار ایوان دیمیتریچ گروموف، موسیکا و موژیک هستند. آنتوان چخوف در پردازش این قصه به شخصیت ‏پردازی خاصی نظر داشته است که کارگردان این نمایش نیز تا حدود زیادی به اصل شخصیت پردازی چخوف و بیان ‏اجرایی آن روی صحنه وفادار مانده است. در داستان چخوف دکتر راگین که شخصی مسن، مهربان و با عطوفت است ‏رئیس این بیمارستان به شمار می آید. وی بنابر حس انسان دوستی اش بیماران را دوست خود می داند و سعی در کمک ‏به آنها دارد.‏

naserhosseini3.jpg

شاید همین در های آهنی در لحظه نخست به درستی خشونت را به تماشاگر القا می کنند. خشونتی که در ادامه دکتر ‏راگین مهربان را نیز به بند خود می کشد. درنهایت داستان اتاق شماره 6 آنچه باقی می ماند زوال ارزش های انسانی ‏در پس یک جامعه متظاهر است. جامعه ای که از درون و بیرون شبیه به هم می شود. از این منظر نمایش اتاق شماره۶ ‏در نوع خود تأمل برانگیز است؛ اگرچه بعضی از المان ها گاهی از عهده برش های زمانی و مکانی برنمی آیند. برای ‏نمونه در صحنه ای دکتر آندره به ملاقات ایوان می رود. ایوان به او پرخاش می کند و درنتیجه نیکیتای نگهبان سطل ‏آبی را به روی ایوان می پاشد.‏

در این گیر و دار کت سفیدرنگ دکتر آندره نیز خیس می شود و لکه های آن از دید تماشاگر مخفی نمی ماند. بعد از این ‏صحنه نورپردازی به علامت گذشت زمان و ترسیم روزی دیگر و صحنه ای دیگر عمل می کند، اما هنگامی که دکتر ‏آندره به صحنه می آید، دوباره با لکه های خیس روی کت او روبه رو می شویم. چنین مواردی بی شک در پرداخت ‏اجرایی نمایش، اصل روایت خطی و غیرخطی، ترسیم موقعیت تازه و گذشت زمان تأثیردارد و همواره ضعف به شمار ‏می رود. اما می شود از کنار ایراداتی این چنینی گذشت، تا پس از مدت ها از یک اجرای درست چخوف و تماشای ‏بازی جعفر والی روی صحنه لذت برد.‏