تاثیرات مریم رجوی

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

یک نشریه اینترنتی معتبر نام پنجاه زن ایرانی را به عنوان زنان تاثیرگذار در تاریخ ایران نام برده، اتفاقا خیلی هم کار خوبی کرده و تقریبا بیش از شصت درصد مواردی را هم که گفته درست است و به همین دلیل از این عزیزان قدردانی می کنیم، منتهی در این لیست اسم خانم “مریم رجوی” هم ذکر شده که خیلی از مردم به دلیل بی اطلاعی و فقر اطلاعات تاریخی نسبت به این زن تاثیر گذار که تاریخ ایران را به تنهایی تکان داده، او را بخوبی نمی شناسند و نمی دانند که این زن، به تنهایی چه تاثیری روی تاریخ و جامعه گذاشته، به همین دلیل من که تاثیرات ایشان را می دانم، بخشی و فقط بخشی از این تاثیرات را برایتان می نویسم:

تاثیر اول: یکی از ویژگیهای زنان تاثیرگذار این است که نظرات خاصی دارند، یا اصولا نظری دارند، مثلا شما اگر از یک نفر بپرسید نظر فروغ فرخزاد یا پروین اعتصامی چی بود؟ اغلب مردم ما که هیچ حتی مقام معظم رهبری هم می تواند دو کلمه درباره آنها حرف بزند، ولی حالا شما برو از اعضای سازمان مجاهدین خلق بپرس که نظر مریم رجوی چیست، آنها هم فوری می گویند “مسعود مریم، ایران رجوی” کل دانشی که درباره این خانم وجود دارد همین است. اگر کسی بتواند هفت تا جمله از این آدم بگوید که نشان بدهد نظرش چیست، من حاضرم سه دقیقه به عکس او نگاه کنم، فداکاری بیش از این؟

تاثیردوم: ما در طول تاریخ زن دانشمند، شاعر، نویسنده، سیاستمدار، برنده نوبل و همه چیز دیگر داشتیم، ولی زنی که بطور تخصصی تروریست باشد، تا به حال نداشتیم، همین موضوع که زنی بتواند تروریست خوبی باشد، نداشتیم.

تاثیر سوم: مریم رجوی زنی خودساخته است، وی مبارزه با استبداد شاهنشاهی را زمانی آغاز کرد که استبداد از بین رفته بود، بعد از انقلاب وارد سازمان مجاهدین خلق شد و اینقدر تاثیر گذار بود که به عنوان تنها زن خوش قیافه سازمان مجاهدین خلق با مهدی ابریشمچی ازدواج کرد، و چون خیلی تاثیرگذار بود، وقتی سازمان مجاهدین خلق جنگ مسلحانه اش را شروع کرد، او هم کنار شوهرش بود، بعد چون هیچ زن خوش قیافه دیگری در سازمان وجود نداشت، رهبری سازمان مجبور شد با مریم ازدواج کند. حالا ممکن است زنی خودش عاشق یکی شده باشد، و از شوهرش جدا بشود و زن یکی دیگر بشود، بارک الله به این اراده، ولی یکی به دستور سازمان عقد می کند و به دستور سازمان طلاق می گیرد، و به دستور سازمان دو قلو می زاید، و به دستور سازمان بی ناموسی های دیگر می کند. به همین دلیل وقتی هم که رهبر سازمان از او خوشش آمد، چون تاثیر زیادی بر او داشت، اول با رجوی ازدواج کرد و بعد از ابریشمچی جدا شد، بعد هم رفت به عراق و سی سال است تاثیرگذارترین کاری که در زندگی اش کرده، این بوده که هر شش ماه یک کت و دامن رنگی تنش می کند و هر شش ماه یک عکس خندان می گیرد.

تاثیر چهارم: مریم رجوی تاثیر زیادی بر شوهرش مسعود رجوی داشت، به شکلی که بلافاصله بعد از عقدکنان رئیس جمهور ایران شد و این موضوع نشانگر تاثیر عمیق او بر ملت ایران بود، تا قبل از او، تعداد زنانی که به عنوان مهریه خانه یا ده یا آبادی پشت قباله شان انداخته باشند، زیاد داشتیم، ولی کسی که به عنوان مهریه، رییس جمهور کشور شود، سابقه نداشته، و این مهم ترین تاثیر او بر تاریخ ایران است. البته در مورد تاثیر باید نقل کرد که با دستور رهبری برای حاضر شدن همسر پیشین نامبرده در مراسم عقد کنان و بشکن زدن های وی و هدیه زیرشلواری خونین خواهری که در ازای مریم در اختیار عمومهدی قرار داده شد، یکبار دیگر اهمیت و احترام این گروه برای زنان در تاریخ ثبت شد.

تاثیر پنجم: یکی از مهم ترین تاثیرات مریم رجوی این بود که مسعود رجوی الآن چند سال است که غیب شده و با این وجود هیچ مشکلی در این سازمان به وجود نیامده، این زن به تنهایی باعث شد که چند هزار نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق بتوانند چهل سال رابطه شان را با همه جهان قطع کنند و هیچ تغییری نکنند، و این موضوع در تاریخ بی سابقه است.

تاثیر ششم: یکی از تاثیرات مهم مریم رجوی این بود که توانست کاری کند که صدها عضو سازمان از دست مجاهدین خلق با قبول خطر کشته شدن، به حکومتی پناهنده بشوند که می دانند ممکن است اعدام شان کند. و این بی سابقه است.

مهم ترین تاثیر مریم رجوی این است که بدون یک کلمه حرف زدن، بدون اینکه هیچ کاری بکند، بدون اینکه حتی اسم خودش را هم داشته باشد، رئیس جمهور یک کشور شده، بدون اینکه مردم آن کشور متوجه شوند که این اتفاق چطوری صورت گرفته است. فقط مارک های هرمس و دولچی کابانا و بربری یک مشتری دست و دلباز برای روسری هایشان پیدا کردند و همین طور شانل. منتها معذرت خواستند که نمی توانند ایشان را مدل قرار دهند چون باعث می شود که هیچ کس رغبت نکند به خرید.

 

غیرمنطقی و لایعقل

البته که خیلی خوب است که آدمهایی که در همه عمرشان کار منطقی نکردند، حداقل برالی تمرین هم که شده، سالی یک بار یا ده سالی یک بار یا سی سالی یک بار، یک کار منطقی و عقلانی بکنند، که صنعت شان به یکباره متروک نشود، ولی به شرط اینکه واقعا این کاره باشند. مثلا همین آقای علم الهدی امام جمعه سابقا محترم مشهد که گفته های ایشان باعث سرور و شادمانی است و هر وقت دهانشان را می گشایند، ممکن است مردم چیزی از حرف ایشان یاد نگیرند، حداقل این است که می خندند، یا بقول شیخ اجل سعدی نتیجه می گیرند که سکوت چقدر چیز خوبی است و چقدر برای آینده بشریت ممکن است مفید باشد.

اخیرا آقای علم الهدی فرموده که “صدور مجوز اخیر برای خبرنگاران خارجی، کاری غیرمنطقی و لایعقل بود.” حالا ممکن است ما با نظر ایشان موافق یا مخالف باشیم، فعلا درباره این موضوع بحث نمی کنیم، ولی اصولا می خواهیم ببینیم آدمی که تا به حال هیچ رفتار عقلانی و منطقی حداقل در بیست سال اخیر از او دیده نشده، چطوری توانسته یک کار غیرمنطقی را تشخیص دهد؟

مثلا من مطمئنم که اگر از این آقای علم الهدی سئوال کنیم وقتی یک کنسرت موسیقی برگزار می شود، باید چکار کنیم؟ ایشان مطمئنا می گویم: “باید بریزیم و آنها را کتک بزنیم.” یا اگر از ایشان بپرسیم که آیا یک آدم حق دارد خودش لباس خودش را انتخاب کند؟ خواهد گفت: “نخیر! غلط می کند لباس خودش را انتخاب کند.” یا اگر از او بپرسیم: “آیا شما از اینکه از دولت احمدی نژاد که ۸۷ میلیارد دلار را دزدید و ۹۰۰ میلیارد دلار را نابود کرد، حمایت کردی، پشیمان نیستی؟” خواهد گفت “نه، بخاطر خدا کردم” بعد آدم بدون اینکه واقعا قصد بی ادبی داشته باشد، عصبانی می شود و می گوید: “ای! همان خدا بزند به کمرت با این عقل ناقص ات.” حالا وقتی چنین آدمی می گوید که صدور مجوز اخیر برای خبرنگاران خارجی کاری غیرمنطقی و لایعقل بود، این سئوال پیش می آید که حاج آقا! اصلا منطقی و یعقل چی هست؟ چه جوریاس؟ شما خودت دیدی؟ با همین چشم خودت دیدی؟

و البته ممکن است ایشان دلایلی هم ارائه بدهد که بر آن اساس ثابت شود که صدور وجوز برای خبرنگاران خارجی غیرمنطقی و لایعقل است که ما چند تا از دلایل غیرمنطقی بودن این کار را خدمت تان عرض می کنیم.

اول، وقتی ما در ایران به اندازه کافی خبرنگار برای زندانی کردن، اخراج کردن و کتک زدند داریم، برای چی باید از خارج خبرنگارانی را بیاوریم که نه به این راحتی می شود کتک شان کرد و هم اینکه اگر زندان بروند دردسر دارد، برای همین چنین اقدامی اسراف و تبذیر محسوب می شود.

دوم، یکی از مشکلات برقراری ارتباط با خبرنگاران خارجی این است که این خبرنگاران خانه و دفتر نشریات شان بیرون ایران است، زن و بچه شان هم در ایران نیستند، پس ما چطوری روزنامه شان را تعطیل کنیم و خانه شان را به عنوان وثیقه بانکی قبول کنیم و به خانواده شان فشار بیاوریم؟

سوم، خبرنگاران داخلی را وقتی حکومت دستگیر می کند، به آنها اتهام می زند که عامل بیگانگان هستند، و این جوری جلوی آنها را می گیرد، ولی یک خبرنگار خارجی که خودش از همان روز اول عامل بیگانگان است، چطوری می شود به او چنین اتهامی زد؟ به همین دلیل قبل از ورود هر خبرنگار خارجی باید اتهامی که بعدا می خواهیم به او بزنیم معلوم باشد، وگرنه کار بیخودی است و نباید چنین کاری را کرد.

چهارم، خبرنگاران ایرانی که وسط ناف تهران یا مشهد یا تبریز یا ارومیه یا شیراز یا سنندج یا اصفهان روی خشت مطبوعات افتادند، با اینکه زبان فارسی می فهمند و تمام زندگی شان هم با همین زبان گذشته، نمی فهمند این ائمه جمعه و نمایندگان شنبه و قاضیان یکشنبه و مراجع دوشنبه حرف حساب شان چیست، چطوری یک خبرنگار خارجی می تواند حرف این روسای زبان نفهم را بفهمد؟